English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
aircraft turn around U اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
staging area U منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
mission ready U هواپیمای اماده برای پرواز
aircraft scrambling U دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
reaction time U زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات
time of flight U زمان پرواز هواپیما
launch time U زمان پرواز هوایی هواپیما
ready reserve U ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
prudent limit of endurance U حداکثر زمان پرواز مطمئن هواپیما از نظر سوخت
refire time U زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
flight test U ازمایش هواپیما برای پرواز ازمایش پرواز کردن
winterize U اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
mission ready U اعلام امادگی هواپیما برای پرواز
combat available U اماده به پرواز
mission ready U اماده پرواز
to board a flight U سوار هواپیما شدن [برای پرواز به مقصدی]
sorties U هواپیمای اماده به پرواز
on the line U هواپیمای اماده پرواز
sortie U هواپیمای اماده به پرواز
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
holding pattern U کنترل هواپیما برای پرواز دریک مسیر پیش بینی شده
on guard U اماده توپگیری اماده برای توگیری
center of gravity limits U محدوده مجاز برای جابجاشدن گرانیگاه هواپیما بدون اختلال در وضعیت پرواز ان
flying status U وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
inflight reliability U تامین هواپیما در حین پرواز امنیت پرواز
time of flight U زمان پرواز گلوله
goldie U علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
warm up time U زمان اماده شدن
scheduled plane U هواپیمای مسافربری [با زمان پرواز مشخص]
scheduled service plane U هواپیمای مسافربری [با زمان پرواز مشخص]
terrain clearance U حفظ ارتفاع امن برای پروازهواپیما تامین خودکار ارتفاع پرواز هواپیما
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
sortie U پرواز یک هواپیما یایک پرواز
sorties U پرواز یک هواپیما یایک پرواز
turnaround cycle U مدت زمان بارگیری و رفت وبرگشت خودرو یا هواپیما یاکشتی
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
double U استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
doubled up U استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
doubled U استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
turnaround time U زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
compiler U اسمبلر یا کامپایلری که یک برنامه را برای یک کامپیوتر کامپایل و در همان زمان برای دیگری اجرا میکند
airworthy U مناسب برای پرواز
airworthiness U مناسب برای پرواز
ground readiness U اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
ban from flying U قدغن پرواز [برای منطقه ای]
flying ban [in an area] U قدغن پرواز [برای منطقه ای]
on offer U اماده برای فروش
to fit with U اماده کردن برای
ready to die U اماده برای مرگ
prompt to go U اماده برای رفتن
fit to work U اماده برای کارکردن
helicopter wave U گروه پرواز هلیکوپترها برای یک عملیات
Is there a flight to Edinburgh? U پرواز برای شهر ادینبورگ هست؟
to keep ome's powder dry U برای هر رویدادی اماده بودن
attack on preparation U شمشیرباز اماده برای حمله
forthcomming U اماده برای ارائه کردن
batted U گل اماده برای کوزه گری
attentions U شمشیرباز اماده برای مبارزه
to prepare for war U برای جنگ اماده شدن
he was prone to mischief U برای دو بهمزنی و شیطنت اماده
on guard U اماده برای دفاع باشید
cover U اماده برای برگرداندن توپ
attention U شمشیرباز اماده برای مبارزه
coverings U اماده برای برگرداندن توپ
bat U گل اماده برای کوزه گری
to stand in the gap U برای دفاع اماده بودن
covers U اماده برای برگرداندن توپ
up and running U اماده برای عملیات کامل
bats U گل اماده برای کوزه گری
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
ready cap U حالت انتظار هواپیمای جنگنده برای پرواز
platform load U بار اماده برای بارریزی هوایی
finished product U محصولات اماده برای توزیع ومصرف
herbescent U اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه
addressed U اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
cram U خودرا برای امتحان اماده کردن
covers U اماده شدن برای دریافت توپ
coverings U اماده شدن برای دریافت توپ
crammed U خودرا برای امتحان اماده کردن
cover U اماده شدن برای دریافت توپ
off the shelf U تدارکات اماده برای توزیع و تحویل
cramming U خودرا برای امتحان اماده کردن
winterization U اماده کردن برای کار در زمستان
crams U خودرا برای امتحان اماده کردن
addresses U اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
command altitude U ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
control vane U تیغه متحرکی برای کنترل وضعیت و مسیر پرواز
timed U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
time U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
pool U عده کارمند اماده برای انجام امری
groom U اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
pooled U عده کارمند اماده برای انجام امری
hypnotizable U اماده برای خواب رفتن بوسائل مصنوعی
grooms U اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
pools U عده کارمند اماده برای انجام امری
tropicalization U اماده کردن برای کار درمنطقه استوایی
to the manner born U فطره اماده برای موقعیت واشنا باداب
clutch start U روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه
repertoire U فهرست نمایشهای اماده برای نمایش دادن
flu flu U تیر مخصوص پرواز کوتاه ومستقیم برای شکار پرنده
floo floo U تیر مخصوص پرواز کوتاه ومستقیم برای شکار پرنده
set up U اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
civilian preparedness for war U اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
sawhorse U نیمکت زیر الوار اماده برای اره کشی
despatched U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatching U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatch U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatched U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatches U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatches U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
vitrescent U اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای
it is insusceptible of change U اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
back-up U اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
back up U اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
lime paste U اهک شکفته شده و اماده برای تهیه بتن
future promissory U زمان اینده التزامی که برای اول شخص will و برای شخص دوم shall بکار می برند
reception station U پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
turnkey U سیستم کامپیوتر اماده برای یک منظور خاص اصلی جامع
pilot engine U ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
hot site U یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است
sedans U اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
sedan U اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
rig the ship U فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
predigest U بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
crammer U کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
turnkey system U سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
aero U مربوط به پرواز یا هواپیما
departure air field U فرودگاه پرواز هواپیما
supercritical U حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
take off U برداشتن پرواز کردن هواپیما
flyovers U پرواز یک یا چند هواپیما درارتفاع کم
What time does the plane take off? U چه وقت هواپیما پرواز می کند؟
post flight U بعد از خاتمه پرواز هواپیما
cruising altitude U ارتفاع ثابت پرواز هواپیما
flyover U پرواز یک یا چند هواپیما درارتفاع کم
flight coordination U هماهنگ کردن پرواز هماهنگی پرواز
temporarily U برای زمان مشخص یا نه همیشه
approaches U پرواز هواپیما درست قبل ازفرود
service ceiling U سقف پرواز معمولی یا جنگی هواپیما
flight manifest U بارنامه پرواز یا لیست مسافرین هواپیما
approach U پرواز هواپیما درست قبل ازفرود
approached U پرواز هواپیما درست قبل ازفرود
instrument flight U پرواز با کمک دستگاههای کنترل هواپیما
check out time U زمان لازم برای تخلیه محل
metronome U اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
metronomes U اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
check out time U زمان لازم برای ازمایش یک وسیله
access time U زمان لازم برای پاسخگویی کامپیوتر
microcycle U برای دادن زمان اجرای دستورات
operated U کل زمان لازم برای انجام یک کار
impulsive U آنچه برای زمان کوتاهی می ماند
operate U کل زمان لازم برای انجام یک کار
operates U کل زمان لازم برای انجام یک کار
transition altitude U ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
aircraft alternation U اصلاحات در خواص فیزیکی وخصوصیات پرواز هواپیما
air start U استارت زدن موتور در حال پرواز هواپیما
loading time U زمان بارگیری
maintenance window U [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
service time window U [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
adding U زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
radar mile U زمان لازم برای رسیدن امواج به هدف
storage U ذخیره داده برای مدت زمان طولانی
adds U زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
add U زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
developments U زمان لازم برای توسعه محصول جدید
engineered performance U زمان لازم برای اتمام یک واحد از کار
canonical time unit U زمان لازم برای طی مسافتی معادل یک رادیان
proceed time U زمان لازم برای معرفی به پایگاه جدید
development U زمان لازم برای توسعه محصول جدید
troop space U جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
gates U فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
gate U فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
master clear U کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
aircraft arresting reset unit U وسیله اماده کردن مجددسیستم مهار هواپیما
pounce U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
part U قالب زمان معروف برای ترتیب استاندارد MIDI
data movement time U زمان صرف شده برای انتقال داده به دیسک
meaner U متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
meanest U متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
mean U متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
clocks U باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
Manchester coding U و نیمه دوم برای سیگنال زمان بندی است
cure time U زمان لازم برای جامد شدن کامل رزین
clock U باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
time fire U مسابقه تیراندازی با محدودبودن زمان 02 ثانیه برای 5تیر
Linotype U ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند
voyage repairs U تعمیرات مخصوص اماده شدن ناو برای دریانوردی تعمیرات قبل از حرکت دریایی
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
runway U راه پرواز باند پرواز
runways U راه پرواز باند پرواز
reflight U پرواز مجدد روی منطقه عکاسی شده برای تجدیدعکسبرداری از نقاطی که دردور اول حذف شده اند
holds U پاسهای زمان بندی سفکرون برای سیگنال زمانی تلویزیون
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com