Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
common language
U
زبان مشترک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
joint venture
U
سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
common divisor
U
مقسوم علیه مشترک بخشیاب مشترک
disassembler
U
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
joint
U
نیروهای مشترک عملیات مشترک
subscribers
U
مشترک روزنامه وغیره مشترک
subscriber
U
مشترک روزنامه وغیره مشترک
cooperative scorer
U
بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
translators
U
برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
translator
U
برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
assembly
U
زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
languages
U
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
language
U
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
languages
U
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
language
U
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
host language
U
زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
compiler
U
که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند
snobol
U
Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
targets
U
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
linguo dental
U
زبان و دندانی با زبان و دندان درست شده
targeting
U
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
target
U
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeted
U
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetting
U
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetted
U
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
modula
U
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که توسط Wirth Niklasبه عنوان جانشین زبان پاسکال ساخته شده است مدولا- 2
author language
U
زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
mealymouthed
U
ادم چرب زبان شیرین زبان
professional slang
U
زبان پیشهای یا حرفهای زبان زرگری
He is speechless (inarticulate).
U
سرو زبان ندارد ( بی زبان است)
bal
U
زبان ساده شده زبان اسمبلی
Arabic
U
زبان تازی زبان عربی
glib
U
چرب زبان زبان دار
interpreted
U
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
language
U
مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
languages
U
مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
interpret
U
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpreting
U
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interprets
U
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
scottish gaelic
U
زبان محلی مردم اسکاتلند وابسته به زبان گالیک اسکاتلند
assembler
U
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
held in common
U
مشترک
participants
U
مشترک
participant
U
مشترک
conjoint
U
مشترک
intercommon
U
حق مشترک
commonality
U
مشترک
commonalities
U
مشترک
party lines
U
خط مشترک
commonest
U
مشترک
subscriber
U
مشترک
joint
U
مشترک
commoners
U
مشترک
party line
U
خط مشترک
subscriber's line
U
خط مشترک
common
U
مشترک
subscribers
U
مشترک
senses
U
حس مشترک
sensed
U
حس مشترک
common user
U
مشترک
sense
U
حس مشترک
joint
U
مشترک الحاقی
joint
U
ستاد مشترک
joint shares
U
سهام مشترک
common factor
U
عامل مشترک
co-operation
U
کار مشترک
collaboration
U
کار مشترک
joint zone
U
منطقه مشترک
cooperative work
U
کار مشترک
line termination circuit
U
اتصال مشترک
cooperation
U
کار مشترک
jointly owned property
U
مال مشترک
factors
U
عامل مشترک
factor
U
عامل مشترک
local subscriber
U
مشترک داخلی
joint supply
U
عرضه مشترک
joint stock
U
سرمایه مشترک
joint adventure
U
تجارت مشترک
commoners
U
مشترک اشتراکی
common multiple
U
مضرب مشترک
common progarm
U
برنامه مشترک
common storage
U
حافظه مشترک
common
U
مشترک اشتراکی
joint products
U
محصولات مشترک
commonest
U
مشترک اشتراکی
joint ownership
U
مالکیت مشترک
joint staff
U
ستاد مشترک
joint services
U
خدمات مشترک
joint resolution
U
تصمیم مشترک
common fate
U
سرنوشت مشترک
common fronties
U
مرز مشترک
common gender
U
جنس مشترک
subscriber's cable
U
کابل مشترک
co-operation
U
همکاری مشترک
common denominator
U
مخرج مشترک
middling
U
جمله مشترک
coinsurance
U
بیمه مشترک
combined publications
U
نشریات مشترک
interface
U
وجه مشترک
bottom layer
U
لایه مشترک
interface
U
سطح مشترک
interfaces
U
وجه مشترک
interfaces
U
سطح مشترک
meant
U
میان مشترک
party parpet
U
جانپناه مشترک
common fraction
U
مخرج مشترک
party wall
U
دیوار مشترک
coenotrope
U
گرایش مشترک
caveat subscriptor
U
اخطار به مشترک
party walls
U
دیوار مشترک
co insurance
U
بیمه مشترک
my and his father
U
پدر مشترک من و او
common area
U
ناحیه مشترک
condominium
U
تسلط مشترک
condominium
U
حاکمیت مشترک
condominium
U
مالکیت مشترک
condominium
U
حکومت مشترک
coefficient
U
عامل مشترک
Common Market
U
بازار مشترک
coefficients
U
عامل مشترک
cooperation
U
همکاری مشترک
cooperative work
U
همکاری مشترک
condominiums
U
حکومت مشترک
common denominators
U
مخرج مشترک
rachis
U
دیرک مشترک
collective
U
مشترک عمومی
mutual responsibility
U
مسئوولیت مشترک
mutual interests
U
منافع مشترک
mutual debts
U
دیون مشترک
condominiums
U
تسلط مشترک
condominiums
U
حاکمیت مشترک
condominiums
U
مالکیت مشترک
collaboration
U
همکاری مشترک
subscriber's line
U
خط متعلق به مشترک
common wall
U
دیوار مشترک
co-author
U
نویسندهی مشترک
intercommunion
U
اقدام مشترک
concerted action
U
عمل مشترک
interrelation
U
مناسبات مشترک
complex fraction
U
برخه مشترک
joint account
U
حساب مشترک
complex fraction
U
مخرج مشترک
subscriber line
U
خط مشترک
[مخابرات]
party lines
U
مرز مشترک
party line
U
مرز مشترک
intersection
U
فصل مشترک
intercommunion
U
ارتباط مشترک
commonwealths
U
مشترک المنافع
co-authors
U
نویسندهی مشترک
halvers
U
نیمه مشترک
common wealth
U
مشترک المنافع
intersections
U
فصل مشترک
insurance certificate
U
بیمه مشترک
EEC
U
بازار مشترک
commonwealth
U
مشترک المنافع
cenotrope
U
گرایش مشترک
joint committee
U
کمیسیون مشترک
joint costs
U
هزینههای مشترک
joint declaration
U
بیانیه مشترک
synergy
U
عمل مشترک
tenancy in common
U
استیجار مشترک
joint exercise
U
تمرین مشترک
joint command
U
یکان مشترک
commonweal
U
مشترک المنافع
telephone subscriber
U
مشترک تلفنی
joint demand
U
تقاضای مشترک
joint exercise
U
مانور مشترک
joint force
U
نیروی مشترک
subscriber's station
U
مرکز مشترک
trunk circuit
U
معبر مشترک
common trait
U
ویژگی مشترک
joint costs
U
هزینه مشترک
subscriber's number
U
شماره مشترک
joint command
U
فرماندهی مشترک
common collector
U
با جریان روب مشترک
gold pool
U
صندوق مشترک طلا
common d.
U
مقسوم علیه مشترک
epicene
U
مشترک بین دو جنس
common collector circuit
U
مدار کلکتور مشترک
law of common fate
U
قانون سرنوشت مشترک
common wealth
U
ممالک مشترک المنافع
common base circuit
U
مدار یا پایه مشترک
interfaces
U
دفتر مشترک قسمتها
osculate
U
صفات مشترک داشتن
digital subscriber line
[DSL]
U
خط مشترک دیجیتال
[مخابرات ]
collective call sign
U
معرف مشترک یکانها
collectivism
U
سیستم اقتصادی مشترک
interrelated
U
دارای مناسبات مشترک
interface
U
دفتر مشترک قسمتها
consolidated table of allowance
U
جدول سهمیه مشترک
common denominator
U
مخرج مشترک
[ریاضی]
common wealth
U
ملل مشترک المنافع
party parpet
U
دست انداز مشترک
jointure
U
دارایی مشترک زن و شوهر
common emitter
U
با ساتع کننده مشترک
interosculation
U
همانندی باصفات مشترک
joint venture
U
سرمایه گذاری مشترک
joint tenants
U
اجاره داران مشترک
jcs
U
رئیس ستاد مشترک
joint tenancy
U
اجاره داری مشترک
common emitter circuit
U
مدار امیتر مشترک
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com