Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
litter
U
زایمان ریخته وپاشیده
littered
U
زایمان ریخته وپاشیده
littering
U
زایمان ریخته وپاشیده
litters
U
زایمان ریخته وپاشیده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
It was a mess . Everything was scattered all over the place.
U
همه چیز ریخته وپاشیده بود
farrowing
U
زایمان بچه خوک زایمان خوک
farrow
U
زایمان بچه خوک زایمان خوک
farrowed
U
زایمان بچه خوک زایمان خوک
farrows
U
زایمان بچه خوک زایمان خوک
mis run casting
U
ریخته گری ناقص ریخته گری نادرست
down lying
U
زایمان
childbirth
U
زایمان
accouchement
U
زایمان
lying-in
U
زایمان
parturition
U
زایمان
in labour
U
در حال زایمان
labour
U
درد زایمان
labor pain
U
درد زایمان
childbed
U
بستر زایمان
maternity
U
وابسته به زایمان
lucina
U
الهه زایمان
labors
U
درد زایمان
travail
U
درد زایمان
natural childbirth
U
زایمان طبیعی
in child birth
U
درحال زایمان
confinement
U
زایمان بستری
labored
U
درد زایمان
labor
U
درد زایمان
throe
U
زایمان رنج
obstetricians
U
پزشک متخصص زایمان
obstetricians
U
متخصص زایمان قابله
obstetrician
U
پزشک متخصص زایمان
obstetrician
U
متخصص زایمان قابله
ladle crane
U
جراثقال پاتیل ریخته گری جراثقال چمچه ریخته گری
lie-in
U
در بستر زایمان بودن ارزیدن
lie in
U
در بستر زایمان بودن ارزیدن
tocology
U
علم مامایی مبحث زایمان ومامایی
tokology
U
علم مامایی مبحث زایمان ومامایی
lying in
U
دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
cesarean
U
زایمان از راه پاره کردن شکم مادر
milk leg
U
ورم پای نوزاد همراه با دردبهنگام زایمان
puerperium
U
مرحله بین زایمان واعاده زهدان بحال اولیه خود
hot topping
U
ریخته گی
moulder
U
ریخته گر
besprent
U
ریخته
brass founder
U
ریخته گر
foundry man
U
ریخته گر
cast copper
U
مس ریخته گی
caster
U
ریخته گر
metal founder
U
ریخته گر
casting
U
ریخته گی
foundering
U
ریخته گر
foundered
U
ریخته گر
founder
U
ریخته گر
disorganized
U
در هم ریخته
founders
U
ریخته گر
stillborn
U
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirth
U
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirths
U
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
chuted concrete
U
بتن ریخته گی
precast
U
پیش ریخته
founds
U
ریخته گری
cast concrete
U
بتن ریخته گی
found
U
ریخته گری
cast crystal
U
بلور ریخته
cast glass
U
شیشه ریخته گی
sheet asphalt
U
اسفالت ریخته
cast metal
U
فلز ریخته گی
group casting
U
ریخته گری
potted
U
در کوزه ریخته
cast steel
U
فولاد ریخته گی
castellated nut
U
مهره ریخته گی
iron foundry
U
ریخته گی اهن
investment foundry
U
ریخته گی بسته
investment castings
U
ریخته گی بسته
foundries
U
ریخته گری
molten
U
ریخته ریختگی
skin
U
پوسته ریخته گی
moulding
U
ریخته گری
foundry
U
ریخته گری
casting
U
قطعه ریخته گی
casting
U
ریخته گری
skinned
U
پوسته ریخته گی
wild and woolly
U
درهم ریخته
founding
U
ریخته گری
skins
U
پوسته ریخته گی
skinning
U
پوسته ریخته گی
group casting
U
ریخته گری گروهی
precision casting
U
ریخته گری دقیق
grey iron foundry
U
ریخته گری خاکستری
loam castings
U
ریخته گری شنی
press casting
U
ریخته گری فشاری
mold
U
قالب ریخته گری
foundry pit
U
جهنم ریخته گری
fusion casting
U
ریخته گری ذوبی
foundry sand
U
ماسه ی ریخته گری
molds
U
قالب ریخته گری
foundry practice
U
تکنیک ریخته گری
group teaming
U
ریخته گری گروهی
pouring cup
U
قاشق ریخته گری
machinery castings
U
ریخته گری ماشینی
moulded
U
قالب ریخته گری
non ferrous casting
U
قطعه ریخته گی غیراهنی
metal casting
U
ریخته گری فلز
foundry pit
U
چاله ریخته گری
jakes
U
اشغال درهم ریخته
iron casting
U
ریخته گری اهن
olio
U
مخلوط چیزدرهم ریخته
investment castings process
U
فرایند ریخته گی بسته
metal foundry
U
ریخته گری فلزات
mould
U
قالب ریخته گری
injection molding
U
ریخته گری تزریقی
ingot casting
U
ریخته گری شمش
investment castings
U
قطعات ریخته گی بسته
mis run casting
U
ریخته گری غلط
moulds
U
قالب ریخته گری
forge
U
ریخته گری فلز
foundry ladle
U
پاتیل ریخته گری
core sand
U
ماسه ریخته گری
cast molding
U
قالبگیری ریخته گری
cast steel
U
فولاد ریخته گری
trumpeting
U
قیف ریخته گری
trumpeted
U
قیف ریخته گری
trumpet
U
قیف ریخته گری
tumultuous
U
شلوغ بهم ریخته
chuted concrete
U
بتن ریخته شده
bottom casting
U
قطعات ریخته گی بسته
forges
U
ریخته گری فلز
molded
U
قالب ریخته گری
pigs
U
اهن تازه ریخته
pigs
U
قالب ریخته گری
pig
U
اهن تازه ریخته
plaster casts
U
ریخته گری گچی
debris
U
اشغال روی هم ریخته
pig
U
قالب ریخته گری
art casting
U
ریخته گری صنعتی
composite casting
U
ریخته گری مرکب
die mold
U
فرم ریخته گی تزریقی
shell casting
U
ریخته گری پوستهای
down hill casting
U
ریخته گری مستقیم
sand casting
U
ریخته گری ماسهای
plaster cast
U
ریخته گری گچی
bottom pure ladle
U
پاتیل ریخته گری
direct casting
U
ریخته گری مستقیم
ejecta
U
مواد بیرون ریخته
eruptive rock
U
سنگ بیرون ریخته
steel foundry
U
ریخته گری فولاد
foundry cupola
U
کوپول ریخته گری
transfer molding
U
ریخته گری انتقالی
compression molding
U
ریخته گری فشاری
mallable casting
U
ریخته گری چکش خوار
pressure die casting
U
ریخته گری حدیدهای فشاری
press cast process
U
فرایند ریخته گری فشاری
rate of die casting
U
سرعت ریخته گری حدیدهای
top pour ladle
U
کفچه یا پاتیل ریخته گری
I am inundated with work.
U
هزار جور کارسرم ریخته
pouring bay
U
کارگاه کوچک ریخته گری
He has collected what the other person.
<proverb>
U
هر چه این ریخته او جمع کرده.
pig bed
U
شن ویژه ریخته گری اهن
steel casting foundry
U
ریخته گری پروفیل فولاد
steel casting
U
پروفیل فولادی ریخته گری
slip casting
U
روش ریخته گری لغزشی
pressure casting
U
قطعه ریخته گری فشاری
pig casting machine
U
دستگاه ریخته گری شمش
ingot casting car
U
واگن ریخته گری شمش
core molding machine
U
دستگاه ریخته گری هسته
dry sand casting
U
ریخته گری ماسهای خشک
dissected sentences test
U
ازمون جملههای درهم ریخته
dissarranged sentences test
U
ازمون جملههای درهم ریخته
direct chill casting
U
ریخته گری مستقیم تبریدی
diecasting
U
ریخته گری با قالب فلزی
centrifugally cast pipe
U
لوله ریخته گی گریز از مرکز
continous casting method
U
روش ریخته گری دائمی
die casting machine
U
دستگاه ریخته گری حدیدهای
die casting alloy
U
الیاژ ریخته گری حدیدهای
continous casting plant
U
تاسیسات ریخته گری دائمی
brass and bronze foundry
U
ریخته گری برنج و برنز
foundry furnace
U
بوته یا کوره ریخته گری
foundry pig iron
U
اهن خام ریخته گری
potted
U
کوزه کرده ذدزفرف ریخته
hot mold centrifugal casting process
U
فرایند ریخته گی گریز از مرکزگرم
group teaming plate
U
صفحه ریخته گری گروهی
green concrete
U
بتن تازه ریخته شده
gravity die casting
U
ریخته گری حدیدهای ثقلی
littery
U
ریخته و پاشیده درهم برهم
jetsam
U
کالاهای به دریا ریخته شده
lost wax process
U
ریخته گری با مدلهای مومی
die casting process
U
فرایند ریخته گری حدیدهای
bullybeef
U
گوشت گاویکه درحلبی ریخته نگهدارند
centrifugally cast concrete
U
بتن ریخته گی به روش گریزاز مرکز
centrifugal casting
U
ریخته گری گریز از مرکز سانتریفوژ
centrifugal casting process
U
طریقه ریخته گری گریز از مرکز
centrifugal casting process
U
فرایند ریخته گری گریز ازمرکز
She had let her hair down .
U
موهایش را ریخته بود روی شانه اش
centrifugal casting machine
U
دستگاه ریخته گری گریز ازمرکز
pressure die casting process
U
فرایند ریخته گری حدیدهای فشاری
pressure die casting machine
U
دستگاه ریخته گری حدیدهای فشاری
mallable iron foundry
U
ریخته گری اهن چکش خوار
overshot wheel
U
چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
die0casting die
U
حدیده ریخته گری تحت فشار
sand casting
U
ریخته گری قطعات فلزی باقابهای ماسهای
shell molding type foundry
U
ریخته گری نوع قالب گیری پوستهای
die casting
U
ریختن فلزات تحت فشار ریخته گری حدیدهای
flotsam and jetsam
U
کالاهایی که توسط ناخدای کشتی به دریا ریخته شده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com