English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
run a risk <idiom> U ریسک خطرناک ،نا امن خیلی خطرناک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hot spot U نقاط خطرناک یا خیلی خطرناک در منطقه الوده به مواد رادیواکتیو اتمی
hot spots U نقاط خطرناک یا خیلی خطرناک در منطقه الوده به مواد رادیواکتیو اتمی
compromising emanation U پیام خطرناک از نظر تامین مخابراتی ارتباط خطرناک
cockatrice U ادم خیلی مضر و خطرناک
near collision U فاصله خیلی خطرناک برای دو هواپیما
gravest U بم خطرناک
jeopardous U خطرناک
critical U خطرناک
graves U بم خطرناک
malignant U خطرناک
parlous U خطرناک
grave U بم خطرناک
unsafe U خطرناک
dicey U خطرناک
hazardous U خطرناک
perilous U خطرناک
herculean U خطرناک
dangerousness U وضعیت خطرناک
disastrous U خطرناک فجیع
hazardous goods U کالاهای خطرناک
predicaments U وضع خطرناک
predicament U وضع خطرناک
perilously U بطور خطرناک
dangerously U بطور خطرناک
serious U سخت خطرناک
offensive weapon U سلاح خطرناک
hazardous goods U امتعه خطرناک
pernicious anemia U کم خونی خطرناک
danger area U منطقه خطرناک
critically wounded U مجروح خطرناک
black propaganda U تبلیغات خطرناک
sthenic U قوی خطرناک
black body U قسمت خطرناک
between wind and water U در جای خطرناک
venturesome U با تهور خطرناک
death traps U بسیار خطرناک
death trap U بسیار خطرناک
marginal U حاشیهای خطرناک
warm corner U جای خطرناک
danger bearing U سمت خطرناک
danger space U فضای خطرناک
dangerous play U بازی خطرناک
malignantly U بطور خطرناک یاردی
pixy U ادم بازیگوش و خطرناک
pixies U ادم بازیگوش و خطرناک
pixie U ادم بازیگوش و خطرناک
danger space U فضای هوایی خطرناک
hairy <idiom> U خطرناک [اصطلاح روزمره]
dicey <idiom> U خطرناک [اصطلاح روزمره]
imminent U قریب الوقوع خطرناک
calamitous U مصیبت بار خطرناک
breakneck U فوق العاده خطرناک
krait U مار سمی و خطرناک هندی
porbeagle U کوسه ماهی خطرناک اقیانوس
subcritical U زیر مرحله خطرناک وبحرانی
wipe out U افتادن خطرناک از روی تخته موج
aldis lmap U چراغ چشمک زن مخصوص اعلام خطرناک بودن باند فرود
small craft warning U پرچم قرمز یا چراغ قرمزبعلامت باد شدید و دریای خطرناک
labeled cargo U کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
she has a well poised head U وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
i am very keen on going there U من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
paint oneself into a corner <idiom> U گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
go great guns <idiom> U موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
microfilmed U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce U صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency U فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
risked U ریسک
risk U ریسک
risking U ریسک
risks U ریسک
venture U مبادرت ریسک
ventured U مبادرت ریسک
ventures U مبادرت ریسک
titmouse U چرخ ریسک
riskiest U ریسک دار
balancing of portfolio U پوشاندن ریسک
venturing U مبادرت ریسک
risk lover U طرفدار ریسک
riskier U ریسک دار
risky U ریسک دار
skate on thin ice <idiom> U ریسک کردن
to incur a risk U ریسک کردن
emergency risk U ریسک اضطراری
risked U مخاطره ریسک خطر
risking U مخاطره ریسک خطر
owner's risk U ریسک صاحب کالا
risk avoider U اجتناب کننده از ریسک
at owner's risks U ریسک به عهده مالک
risks U مخاطره ریسک خطر
risk U مخاطره ریسک خطر
producer's risk U ریسک تولید کننده
ponderous U خیلی سنگین خیلی کودن
rattling U خیلی تند خیلی خوب
hairy <idiom> U ریسک دار [اصطلاح روزمره]
risk U احتمال خطر ریسک کردن
dicey <idiom> U ریسک دار [اصطلاح روزمره]
risked U احتمال خطر ریسک کردن
risks U احتمال خطر ریسک کردن
risking U احتمال خطر ریسک کردن
He took his chance. U او [مرد] این ریسک را کرد.
Don't push your luck! U [این وضعیت را] ریسک نکن!
stick one's neck out <idiom> U مورد حمایت قراردادن ،ریسک کردن
carrier's risk U ریسک به عهده شرکت حمل ونقل
This is a calculated risk. U این یک ریسک حساب شده است
To twist the lions tail . U با دم شیر باز ؟ کرد ؟ ( جسارت یا ریسک کردن )
emergencies U خیلی خیلی فوری
emergency U خیلی خیلی فوری
jim dandy U ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
villainous U خیلی بد
for long U خیلی
copious U خیلی
in large quantities U خیلی خیلی
to a large extent U خیلی
many U خیلی
very U خیلی
abysmal <adj.> U خیلی بد
not a few U خیلی ها
highly U خیلی
dammit U خیلی
far and away U خیلی
very little U خیلی کم
damn U خیلی
routh U خیلی
ten U خیلی
dumpiness U خیلی
von neuman morgensterm utility index U شاخص مطلوبیت ون نیومن مورگن استرن منظورشاخص عددی برای مطلوبیت مورد انتظار استکه دروضعیت ریسک و نامطمئنی ازاین شاخص استفاده میشود .ازنظر ریاضی این شاخص درحقیقت امید ریاضی مژلوبیت کل است
extra- U بسیار خیلی
hit bottom <idiom> U خیلی پست
many persons U خیلی اشخاص
many people U خیلی اشخاص
many people U خیلی از مردم
parlous U خیلی مهیب
lower most U خیلی پست تر
lily white U خیلی سفید
level best U خیلی خوب
level best U خیلی عالی
open-and-shut U خیلی سهل
get up the nerve <idiom> U خیلی شلوغ
overstrung U خیلی حساس
oftentimes U خیلی اوقات
extras U بسیار خیلی
of vital importance U خیلی ضروری
fortissimo U خیلی بلند
flying high <idiom> U خیلی شادوشنگول
open and shut U خیلی سهل
much worse U خیلی بدتر
much was said U خیلی حرفهازده شد
(as) old as the hills <idiom> U خیلی قدیمی
costs and arm and a leg <idiom> U خیلی گرونه
superabundant U خیلی زیاد
on any number of occasions <adv.> U خیلی از اوقات
in seventh heaven <idiom> U خیلی خوشحال
immensurable U خیلی قدیم
mad as a hornet <idiom> U خیلی عصبانی
not so hot <idiom> U نه خیلی خوب
iam in bad U خیلی محتاجم
oft [archaic, literary] <adv.> U خیلی از اوقات
Nothing more, thanks. خیلی متشکرم.
too tough U خیلی سفت
in no time U خیلی زود
in cold blood <idiom> U خیلی خونسرد
immediate U خیلی فوری
it is very easily done U خیلی به اسانی
regularly [often] <adv.> U خیلی از اوقات
skin and bones <idiom> U خیلی لاغر
(a) snap <idiom> U خیلی ساده
decrepit U خیلی پیر
tickled pink <idiom> U خیلی شادوخوشحال
too bad <idiom> U خیلی بد ،غم انگیز
to pieces <idiom> U خیلی زیاده
(go over with a) fine-toothed comb <idiom> U خیلی بادقت
seldom U خیلی کم ندرتا
She is very pretentious. U خیلی ادعادارد
ultraconservative U خیلی محتاط
wells U خیلی خوب
toploftiness U خیلی متکبر
to spread like wildfire U خیلی زودمنتشرشدن
thank you very much U خیلی متشکرم
swith U خیلی عظیم
superrabundant U خیلی زیاد
well U خیلی خوب
raucous U خیلی نامرتب
bone dry U خیلی خشک
goody goody U خیلی خوب
goody-goodies U خیلی خوب
goody-goody U خیلی خوب
very good U خیلی خوب
very light U خیلی سبک
glorious U خیلی خوب
number one U خیلی خوب
subminiature U خیلی کوچک
quaint U خیلی فریف
frequently U خیلی اوقات
often U خیلی اوقات
He is a loose card . U خیلی ول است
raff U خیلی زیاد
primely U خیلی خوب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com