Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
check string
U
ریسمان درشکه که مسافربوسیله ان راننده رابه ایست کردن اگاهی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hackney man
U
راننده درشکه کرایهای
hackman
U
راننده درشکه کرایهای
fly man
U
راننده درشکه تک اسبه کرایهای
hackney coach
U
کالسکه یا درشکه کرایه درشکه چهارچرخه ودو اسبه
inhaul
U
ریسمان ریسمان بادبان کشی
drivers
U
راننده اتومبیل راننده ارابه
driver
U
راننده اتومبیل راننده ارابه
to i. person with an opinion
U
عقیدهای رابه کسی تلقین کردن
submission
U
موضوعی رابه داوری ارجاع کردن
phaethon
U
درشکه سوار درشکه چی
phaeton
U
درشکه سوار درشکه چی
pitch
U
توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
pitches
U
توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
vehicle stopping distance
U
مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو
to make a stop
U
ایست کردن
to make a pause
U
ایست کردن
caroche
U
نوعی کالسکه یادرشکه درشکه سواری کردن
halt
U
سکته ایست کردن
halts
U
سکته ایست کردن
halted
U
سکته ایست کردن
briefest
U
کوتاه کردن اگاهی دادن
briefed
U
کوتاه کردن اگاهی دادن
briefer
U
کوتاه کردن اگاهی دادن
brief
U
کوتاه کردن اگاهی دادن
junk
U
ریسمان پاره که برای بافتن بور یا درست کردن پوشال بکار می رود
stand
U
ایست کردن توقف کردن
extradite
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
fitcall finding
U
پیدا کردن عیب کوچک مربوط به راننده یا رده یکم
to pause upon a word
U
روی واژهای ایست کردن درادای واژهای معطل شدن
to sniff up water
U
اب رابه بینی کشیدن
To take a chance . To risk it.
U
دل رابه دریا زدن
establishes
U
کسی رابه مقامی گماردن
Not to let someone have a say.
U
کسی رابه بازی نگرفتن
own up
<idiom>
U
گناه رابه گردن گرفتن
establishing
U
کسی رابه مقامی گماردن
establish
U
کسی رابه مقامی گماردن
They bombarded the building.
U
ساختمان رابه توپ بستند
She wrecked the party for us.
U
مهمانی رابه مازهر کرد
To mail a letter.
U
نامه ای رابه پست انداختن
gharry
U
درشکه
droshky
درشکه
four wheeler
U
درشکه
phaeton
U
درشکه
speedway
U
درشکه رو
phaethon
U
درشکه
coachman
U
درشکه چی
carriageable
U
درشکه رو
hackie
U
درشکه چی
coachmen
U
درشکه چی
He made over the house to his son .
U
خانه رابه اسم پسرش کرد
He turned his back on us.
U
پشتش رابه ماکرد ( به ما پشت کرد )
to do a thing with f.
U
کاری رابه اسانی انجام دادن
lay off (someone)
<idiom>
U
کاری رابه علت درآمد کم کنارگذاشتن
You have been recommended to us.
U
توصیه شما رابه ما کرده اند
to key up any to do s.th.
<idiom>
O
کسی رابه انجام دادن کاری برانگیختن
To give someone full powerw.
U
ریش وقیچه رابه دست کسی دادن
advising bank
U
بانکی که گشایش اعتبار اسنادی رابه ذینفع
perambulators
U
درشکه بچگانه
carriage and four
U
درشکه چهاراسبه
sidecars
U
درشکه چهارچرخه
tandems
U
درشکه دو نفری
cabstand
U
ایستگاه درشکه
coach house
U
درشکه خانه
there is a p in the carriage
U
درشکه مسافردارد
carriage road
U
راه درشکه رو
tandem
U
درشکه دو نفری
sidecar
U
درشکه چهارچرخه
perambulator
U
درشکه بچگانه
calash
U
نوعی درشکه
hackney carriage
U
درشکه کرایهای
cabriolet
U
درشکه دوچرخه
hack
U
درشکه کرایه
horseless carriage
U
درشکه بی اسب
coach park
U
مکانپارکینگاتوبوسو درشکه
to keep a carriage
U
درشکه داشتن
dash board
U
گل گیر درشکه
sleigh
U
درشکه سورتمه
sleighs
U
درشکه سورتمه
hacked
U
درشکه کرایه
hoods
U
کروک درشکه
hansoms
U
درشکه دوچرخه
hacks
U
درشکه کرایه
hansom
U
درشکه دوچرخه
hood
U
کروک درشکه
garriage and paie
U
درشکه دواسبه
baits
U
خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
bait
U
خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
baited
U
خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
barouche
U
نوعی درشکه چهارچرخه
coachload
U
افراد سوار بر درشکه
hach
U
درشکه کرایهای زحمت
troika
U
ارابه یا درشکه سه اسبه
buckboard
U
درشکه بدون کروک
Tonga
U
تانگا درشکه هندی
curricle
U
درشکه دوچرخهای سبک
clarence
U
درشکه چهارچرخه پوشیده
carriole
U
درشکه سبک تک اسبه
shay
U
درشکه دوچرخه دونفره
shandradan
U
درشکه تک اسبه قدیمی
shandrydan
U
درشکه تک اسبه قدیمی
bassinet
U
درشکه دستی بچگانه
inhauler
U
ریسمان
cord
U
ریسمان
cords
U
ریسمان
guy
U
ریسمان
string
U
نخ ریسمان
marline spike
U
ریسمان وا کن
guys
U
ریسمان
lines
U
ریسمان
roped
U
ریسمان
ropes
U
ریسمان
line
U
ریسمان
racking
U
ریسمان
chords
U
ریسمان
small stuff
U
ریسمان
chord
U
ریسمان
thread
U
ریسمان
rope
U
ریسمان
threads
U
ریسمان
track bolt
U
پیچی که قطعات راه اهن رابه یکدیگر متصل میکند
nemo tenetur se impum accusare
U
هیچ کس مجبور نیست خود رابه گناهی متهم کند
hackney
U
درشکه کرایه اسب کرایبه
gigman
U
کسیکه درشکه تک اسبه دارد
tilbury
U
درشکه روباز سبک دوچرخه
fiacre
U
کالسکه یا درشکه چهارچرخه کرایه
gigs
U
درشکه تک اسبه که دو چرخ دارد
tarantass
U
درشکه بی فنروچهار چرخه روسی
gig
U
درشکه تک اسبه که دو چرخ دارد
compacts
U
ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
compacting
U
ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
compact
U
ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
compacted
U
ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
crane rope
U
ریسمان جرثقیل
acrobatism
U
ریسمان بازی
inhauler
U
ریسمان بادبان کش
avalanche cord
U
ریسمان بهمن
warps
U
طناب ریسمان
halyard
U
ریسمان بادبان
twists
U
نخ یا ریسمان تابیده
twisting
U
نخ یا ریسمان تابیده
twist
U
نخ یا ریسمان تابیده
parrel
U
حلقه ریسمان
plumb lines
U
ریسمان شاغول
hoisting rope
U
ریسمان بالابر
rope dancing
U
ریسمان بازی
chalkline
U
ریسمان خط کشی
plumb line
U
ریسمان شاغول
boulter
U
ریسمان چندقلابه
fishline
U
ریسمان ماهیگیری
ropedancer
U
ریسمان باز
warped
U
طناب ریسمان
warp
U
طناب ریسمان
halliard
U
ریسمان بادبان
corded
U
ریسمان دار
marlinespike
U
ریسمان واکن
lazy painter
U
ریسمان تیرک
twine
U
ریسمان چند لا
mason's line
U
ریسمان کار
purse strings
U
ریسمان سر کیسه
rope dancer
U
ریسمان باز
twining
U
ریسمان چند لا
marlinspike
U
ریسمان واکن
twines
U
ریسمان چند لا
twined
U
ریسمان چند لا
cariole
U
درشکه یا کالسکه سبک و کوچک یک اسبه
calash
U
کروک درشکه نوعی روسری یا باشلق
stanhope
U
درشکه چهارچرخه بدون کروک وسبک
carryall
U
درشکه یک اسبه وچهارچرخه چنته یا خورجین
carry all
U
درشکه یک اسبه وچهارچرخه چنته یا خورجین
flag stop
U
ایست
avast
U
ایست
hold
U
ایست
holds
U
ایست
stayed
U
ایست
stay
U
ایست
cessation
U
ایست
stop
U
ایست
stops
U
ایست
time out
U
ایست
stopped
U
ایست
standstill
U
ایست
stopping
U
ایست
perisystole
U
ایست دل
halts
U
ایست
halted
U
ایست
stand
U
ایست
whoa
U
ایست
standstil
U
ایست
stoppages
U
ایست
stoppage
U
ایست
halt
U
ایست
breathing space
U
ایست
limit stop
U
حد ایست
capitalization
U
عمل یک کلمه پردازکه یک خط یا بلاک متن رابه حروف بزرگ تبدیل میکند
byte
U
پتروکل ارتباطات که داده رابه صورت حروف و نه رشتههای بیتی ارسال میکند
enjambment
U
دنبالهء سخنی رادرشعریابیت بعدی ادامه دادن دنباله سطری رابه سطردیگرکشیدن
bytes
U
پتروکل ارتباطات که داده رابه صورت حروف و نه رشتههای بیتی ارسال میکند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com