English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 182 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
injection molding U ریخته گری تزریقی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
die mold U فرم ریخته گی تزریقی
Other Matches
injection molding U قالبگیری تزریقی
splash lubrication U روغنکاری تزریقی
oil splash lubrication U روغنکاری تزریقی
jetting bit U مته تزریقی
injection carburator U کاربراتور تزریقی یا پاشنده
injection moulding U روش قالب گیری تزریقی
mis run casting U ریخته گری ناقص ریخته گری نادرست
ladle crane U جراثقال پاتیل ریخته گری جراثقال چمچه ریخته گری
besprent U ریخته
caster U ریخته گر
cast copper U مس ریخته گی
disorganized U در هم ریخته
brass founder U ریخته گر
moulder U ریخته گر
casting U ریخته گی
foundered U ریخته گر
founder U ریخته گر
hot topping U ریخته گی
metal founder U ریخته گر
foundry man U ریخته گر
foundering U ریخته گر
founders U ریخته گر
molten U ریخته ریختگی
skins U پوسته ریخته گی
skinning U پوسته ریخته گی
skinned U پوسته ریخته گی
skin U پوسته ریخته گی
investment castings U ریخته گی بسته
cast crystal U بلور ریخته
iron foundry U ریخته گی اهن
cast steel U فولاد ریخته گی
cast concrete U بتن ریخته گی
cast glass U شیشه ریخته گی
cast metal U فلز ریخته گی
group casting U ریخته گری
chuted concrete U بتن ریخته گی
investment foundry U ریخته گی بسته
castellated nut U مهره ریخته گی
potted U در کوزه ریخته
moulding U ریخته گری
foundries U ریخته گری
founds U ریخته گری
found U ریخته گری
precast U پیش ریخته
founding U ریخته گری
sheet asphalt U اسفالت ریخته
wild and woolly U درهم ریخته
foundry U ریخته گری
casting U ریخته گری
casting U قطعه ریخته گی
down hill casting U ریخته گری مستقیم
group casting U ریخته گری گروهی
ingot casting U ریخته گری شمش
fusion casting U ریخته گری ذوبی
group teaming U ریخته گری گروهی
ejecta U مواد بیرون ریخته
foundry sand U ماسه ی ریخته گری
foundry practice U تکنیک ریخته گری
foundry pit U جهنم ریخته گری
foundry pit U چاله ریخته گری
eruptive rock U سنگ بیرون ریخته
foundry cupola U کوپول ریخته گری
grey iron foundry U ریخته گری خاکستری
transfer molding U ریخته گری انتقالی
metal casting U ریخته گری فلز
loam castings U ریخته گری شنی
mis run casting U ریخته گری غلط
jakes U اشغال درهم ریخته
iron casting U ریخته گری اهن
mold U قالب ریخته گری
non ferrous casting U قطعه ریخته گی غیراهنی
investment castings process U فرایند ریخته گی بسته
olio U مخلوط چیزدرهم ریخته
pouring cup U قاشق ریخته گری
precision casting U ریخته گری دقیق
investment castings U قطعات ریخته گی بسته
press casting U ریخته گری فشاری
machinery castings U ریخته گری ماشینی
sand casting U ریخته گری ماسهای
shell casting U ریخته گری پوستهای
steel foundry U ریخته گری فولاد
metal foundry U ریخته گری فلزات
plaster casts U ریخته گری گچی
pig U اهن تازه ریخته
pig U قالب ریخته گری
trumpeting U قیف ریخته گری
chuted concrete U بتن ریخته شده
trumpeted U قیف ریخته گری
forges U ریخته گری فلز
compression molding U ریخته گری فشاری
trumpet U قیف ریخته گری
cast steel U فولاد ریخته گری
pigs U قالب ریخته گری
pigs U اهن تازه ریخته
plaster cast U ریخته گری گچی
debris U اشغال روی هم ریخته
art casting U ریخته گری صنعتی
molded U قالب ریخته گری
forge U ریخته گری فلز
bottom casting U قطعات ریخته گی بسته
bottom pure ladle U پاتیل ریخته گری
foundry ladle U پاتیل ریخته گری
litter U زایمان ریخته وپاشیده
direct casting U ریخته گری مستقیم
molds U قالب ریخته گری
mould U قالب ریخته گری
moulded U قالب ریخته گری
moulds U قالب ریخته گری
cast molding U قالبگیری ریخته گری
littered U زایمان ریخته وپاشیده
composite casting U ریخته گری مرکب
core sand U ماسه ریخته گری
tumultuous U شلوغ بهم ریخته
litters U زایمان ریخته وپاشیده
littering U زایمان ریخته وپاشیده
pouring bay U کارگاه کوچک ریخته گری
potted U کوزه کرده ذدزفرف ریخته
pressure casting U قطعه ریخته گری فشاری
pressure die casting U ریخته گری حدیدهای فشاری
slip casting U روش ریخته گری لغزشی
He has collected what the other person. <proverb> U هر چه این ریخته او جمع کرده.
I am inundated with work. U هزار جور کارسرم ریخته
jetsam U کالاهای به دریا ریخته شده
top pour ladle U کفچه یا پاتیل ریخته گری
steel casting U پروفیل فولادی ریخته گری
press cast process U فرایند ریخته گری فشاری
steel casting foundry U ریخته گری پروفیل فولاد
pig bed U شن ویژه ریخته گری اهن
pig casting machine U دستگاه ریخته گری شمش
rate of die casting U سرعت ریخته گری حدیدهای
mallable casting U ریخته گری چکش خوار
brass and bronze foundry U ریخته گری برنج و برنز
die casting machine U دستگاه ریخته گری حدیدهای
die casting alloy U الیاژ ریخته گری حدیدهای
core molding machine U دستگاه ریخته گری هسته
ingot casting car U واگن ریخته گری شمش
centrifugally cast pipe U لوله ریخته گی گریز از مرکز
hot mold centrifugal casting process U فرایند ریخته گی گریز از مرکزگرم
group teaming plate U صفحه ریخته گری گروهی
foundry pig iron U اهن خام ریخته گری
continous casting plant U تاسیسات ریخته گری دائمی
gravity die casting U ریخته گری حدیدهای ثقلی
foundry furnace U بوته یا کوره ریخته گری
die casting process U فرایند ریخته گری حدیدهای
green concrete U بتن تازه ریخته شده
lost wax process U ریخته گری با مدلهای مومی
littery U ریخته و پاشیده درهم برهم
direct chill casting U ریخته گری مستقیم تبریدی
dissarranged sentences test U ازمون جملههای درهم ریخته
dissected sentences test U ازمون جملههای درهم ریخته
continous casting method U روش ریخته گری دائمی
dry sand casting U ریخته گری ماسهای خشک
diecasting U ریخته گری با قالب فلزی
pressure die casting machine U دستگاه ریخته گری حدیدهای فشاری
She had let her hair down . U موهایش را ریخته بود روی شانه اش
pressure die casting process U فرایند ریخته گری حدیدهای فشاری
It was a mess . Everything was scattered all over the place. U همه چیز ریخته وپاشیده بود
centrifugal casting process U طریقه ریخته گری گریز از مرکز
centrifugal casting process U فرایند ریخته گری گریز ازمرکز
centrifugally cast concrete U بتن ریخته گی به روش گریزاز مرکز
overshot wheel U چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
centrifugal casting machine U دستگاه ریخته گری گریز ازمرکز
centrifugal casting U ریخته گری گریز از مرکز سانتریفوژ
bullybeef U گوشت گاویکه درحلبی ریخته نگهدارند
die0casting die U حدیده ریخته گری تحت فشار
mallable iron foundry U ریخته گری اهن چکش خوار
shell molding type foundry U ریخته گری نوع قالب گیری پوستهای
sand casting U ریخته گری قطعات فلزی باقابهای ماسهای
knuckle sprue U استخوانهای ریخته گری-فولادی که در داخل کانالهاباقی می ماند
flotsam and jetsam U کالاهایی که توسط ناخدای کشتی به دریا ریخته شده
slough U در لجن گیر افتادن پوست ریخته شده مار
die casting U ریختن فلزات تحت فشار ریخته گری حدیدهای
kentledge U چدن یااهن ریخته مخصوص سنگین کردن ته کشتی یابالون
core binder U ماده چسبی که برای تقویت به ماسه ریخته گری اضافه میشود
berm U خاکریزی پله مانندی که در دو طرف کانال به صورت مورب ریخته میشود
geomancer U کسیکه بادیدن خاک ریخته شده در روی زمین فال میگیرد
platen U صفحه پهن فلز قالب ریزی و ریخته گری نورد ماشین تحریر و غیره
bloodstained U خون الود خون ریخته
bloodstain U خون الود خون ریخته
transposition system U سیستم رمز با استفاده ازحروف در هم ریخته سیستم رمز در هم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com