Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
rectorate
U
ریاست بنگاه مذهبی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
prefectural
U
وابسته به مقام ریاست یادوره ریاست
prefecture
U
مقام ریاست دوره ریاست
concordat
U
پیمان دولت با جماعت مذهبی پیمان رسمی میان دو فرقه مذهبی
preside
U
کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
presided
U
کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
favorite son
U
نامزد ریاست جمهوری کاندیدای ریاست جمهوری
presiding
U
کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
presides
U
کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
institute
U
بنگاه
firmest
U
بنگاه
firms
U
بنگاه
instituting
U
بنگاه
corporation
U
بنگاه
corporations
U
بنگاه
business
U
بنگاه
businesses
U
بنگاه
firmer
U
بنگاه
firm
U
بنگاه
institution
U
بنگاه
institutes
U
بنگاه
instituted
U
بنگاه
establishments
U
بنگاه
establishment
U
بنگاه
concern
U
بنگاه
concerns
U
بنگاه
business enterprise
U
بنگاه تجاری
enterprise
U
بنگاه اقتصادی
foundation
U
بنیان بنگاه
instituting
U
بنداد بنگاه
competitive firm
U
بنگاه رقابتی
state enterprise
U
بنگاه دولتی
institutes
U
بنداد بنگاه
head-hunters
U
بنگاه کاریاب
business enterprise
U
بنگاه بازرگانی
news agencies
U
بنگاه خبرگزاری
news agency
U
بنگاه خبرگزاری
head-hunter
U
بنگاه کاریاب
instituted
U
بنداد بنگاه
pawnbrokers
U
بنگاه رهنی
carpooling center
[American E]
U
بنگاه همسفری
enterprises
U
بنگاه اقتصادی
institute
U
بنداد بنگاه
pawnbroker
U
بنگاه رهنی
industrial concern
U
بنگاه صنعتی
service
U
بنگاه سرویس
hydropath establishment
U
بنگاه اب درمانی
hydrotherapeutic
U
بنگاه اب درمانی
pawnshop
U
بنگاه رهنی
serviced
U
بنگاه سرویس
mont de piete
U
بنگاه رهنی
exchange service
U
بنگاه معاوضه
headship
U
ریاست
superintendence
U
ریاست
presidency
U
ریاست
chairmanships
U
ریاست
directorships
U
ریاست
chairmanship
U
ریاست
matronhood
U
ریاست
directorship
U
ریاست
principalship
U
ریاست
presidentship
U
ریاست
headships
U
ریاست
superiority
U
ریاست
managerial
U
ریاست
generalship
U
ریاست
matronship
U
ریاست
managership
U
ریاست
administratorship
U
ریاست
nonprofit firm
U
بنگاه غیر انتفاعی
enterprises
U
موسسه یا بنگاه اقتصادی
enterprise
U
موسسه یا بنگاه اقتصادی
representative firm
U
بنگاه تولیدی نمونه
settlements
U
حل و فصل توافق بنگاه
pawnbrokers
U
دلال در بنگاه رهنی
real estate agency
U
بنگاه معاملات املاک
institution
U
اصل حقوقی بنگاه
pawnbroker
U
دلال در بنگاه رهنی
settlement
U
حل و فصل توافق بنگاه
prefecture
U
اداره ریاست
patriarchate
U
ریاست طایفه
captaincy
U
ریاست بزرگتری
matronize
U
ریاست کردن
mayorship
U
ریاست شهرداری
wardenship
U
مقام ریاست
chieftaincy
U
ریاست قبیله
chieftainship
U
ریاست قبیله
command of execution
U
ریاست اجرایی
superintendence
U
ریاست مدیریت
postmastership
U
ریاست پست
captainship
U
ریاست بزرگتری
mayoralty
U
ریاست شهرداری
vice president
U
نیابت ریاست
magistrature
U
ریاست کلانتری
superintends
U
ریاست کردن
superintend
U
ریاست کردن
to take the lead
U
ریاست کردن
to fill the chair
U
ریاست کردن
superintending
U
ریاست کردن
superintended
U
ریاست کردن
abbay
U
ریاست دیر
patriarchate
U
ریاست خانواده
abbotship
U
ریاست دیر
superintendency
U
ریاست مدیریت
outclearing
U
فرستادن چک و قبض به بنگاه پایاپاپای
hacienda
U
بنگاه کشاورزی یا معدن ومانند ان
presidentship
U
مقام ریاست جمهور
the party is led by him
U
او بر ان حزب ریاست دارد
he has passed the chair
U
ریاست داشته است
abbatial or abbatical
U
مربوط به ریاست دیر
bossiness
U
متمایل به ریاست مابی
speakership
U
مقام ریاست مجلس
bossy
U
متمایل به ریاست مابی
prioship
U
سمت ریاست دیر
presidential
U
وابسته به ریاست جمهور
You sure have a nerve to ask become a director.
U
آخر تورا چه ره ریاست
two input firm
U
بنگاه تولیدی باد و عامل تولید
user cost of capital
U
هزینه سرمایه برای بنگاه تولیدی
BBC
U
مخفف بنگاه سخن پراکنی بریتانیا
open shop
U
بنگاه دارای سیستم استخدام ازاد
presiding
U
ریاست جلسه را بعهده داشتن
bosses
U
برجسته کاری ریاست کردن بر
deanship
U
مقام ریاست دانشکده یا کلیسا
preside
U
ریاست جلسه را بعهده داشتن
bossed
U
برجسته کاری ریاست کردن بر
rectorate
U
مقام ریاست دانشکده یااموزشگاه
presidency
U
مقام یا دوره ریاست جمهوری
presides
U
ریاست جلسه را بعهده داشتن
head
U
ریاست داشتن بر رهبری کردن
presided
U
ریاست جلسه را بعهده داشتن
boss
U
برجسته کاری ریاست کردن بر
bossing
U
برجسته کاری ریاست کردن بر
capital
U
رئیسی ریاست مابانه عمده
take the chair
U
ریاست انجمنی را بر عهده داشتن
directorate
U
مقام ریاست هیئت مدیره
directorates
U
مقام ریاست هیئت مدیره
magistracy
U
ریاست کلانتری یا دادگاه بخش
take the chair
U
ریاست انجمنی را دارا بودن
subvention
U
اعانه نقدی دولت به بنگاه عام المنفعه
out relief
U
دستگیری مردمی که در بنگاه اعانه بودباش ندارند
marshalsea
U
دادگاهی که marshal knightبر ان ریاست داشت
masterfully
U
بطور تحکم امیز ریاست مابانه
imperial institute
U
بنگاه امپراطوری است در لندن برای پیشرفت بازرگانی
The presidensial election is the topic of the day.
U
انتخاب ریاست جمهوری موضوع روز است
turnover
U
تعداد دفعاتی درسال که موجودی انبار یک بنگاه فروخته میشود
churchgoers
U
مذهبی
religious
U
مذهبی
churchgoer
U
مذهبی
churchly
U
مذهبی
expansion path
U
مسیر افزایش حجم عملیات بنگاه گر یک نقشه منحنیهای متساوی التولید
converter
U
مبلغ مذهبی
neologize
U
مذهبی بودن
missionary
U
مبلغ مذهبی
missionaries
U
مبلغ مذهبی
pastoral psychiatry
U
روانپزشکی مذهبی
religious rites
U
شعائر مذهبی
pontifex
U
شورای مذهبی
clergymen
U
عالم مذهبی
dogmatism
U
تعصب مذهبی
clergyman
U
عالم مذهبی
holy day
U
تعطیل مذهبی
devout
U
مذهبی عابد
missioner
U
مبلغ مذهبی
religiosity
U
تعصب مذهبی
religious matters
U
مسائل مذهبی
guru
U
معلم مذهبی
ritual
U
تشریفات مذهبی
gurus
U
معلم مذهبی
service book
U
کتب مذهبی
semireligious
U
نیمه مذهبی
spirituality
U
روحیه مذهبی
holidays
U
تعطیل مذهبی
religious tenets
U
عقاید مذهبی
R.E
U
تحصیلات مذهبی
religiose
U
مذهبی بودن
religionism
U
غیرت مذهبی
tenet
U
متعقدات مذهبی
revival
U
جنبش مذهبی
revivals
U
جنبش مذهبی
sect
U
فرقه مذهبی
convertor
U
مبلغ مذهبی
sects
U
فرقه مذهبی
holiday
U
تعطیل مذهبی
leads
U
هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
lead
U
هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
interlocking directorate
U
حالتی که شخص واحد ریاست چندین کمپانی رقیب را داشته باشد
Mother Superior
U
رئیس بنیاد مذهبی
tabu
U
منع یانهی مذهبی
sacramental
U
وابسته به مراسم مذهبی
priggism
U
تعصب سخت مذهبی
religious sentiments
U
احساسات وعقاید مذهبی
Mother Superiors
U
رئیس بنیاد مذهبی
psalter
U
سرود مذهبی مزامیر
Religious (political) fanaticism
U
تعصبات مذهبی ( سیاسی )
soul music
U
موسیقی مذهبی سیاهپوستان
psalm
U
سرود مذهبی خواندن
wowser
U
مذهبی و خرده گیر
traditor
U
خائن در امر مذهبی
Easter Sepulchre
U
تشریفات مذهبی تدفین
swami
U
رهبر مذهبی هندی
pauli
U
اصول مذهبی پولس
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com