Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
deflation
U
رکود کاهش اعتبارات و پول درگردش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
slumps
U
کاهش فعالیت رکود
slumping
U
کاهش فعالیت رکود
slump
U
کاهش فعالیت رکود
slumped
U
کاهش فعالیت رکود
nonappropriated funds
U
اعتبارات غیر سازمانی اعتبارات تعهد نشده
slump
U
کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
slumping
U
کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
slumps
U
کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
slumped
U
کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
civil appropriation
U
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
inflationary recession
U
رکود همراه باتورم تورم رکود
circulation
U
پول درگردش
circulations
U
پول درگردش
bends
U
بیرون امدن حبابهای گاز ازبافتهای بدن و اختلال درگردش خون
tax friction
U
کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning
U
کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
compression
U
روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
account code
U
کد اعتبارات
fund code
U
کد اعتبارات
pyramid of credit
U
هرم اعتبارات
sundry funds
U
اعتبارات متفرقه
company funds
U
اعتبارات گروهانی
export credits
U
اعتبارات صادراتی
unit funds
U
اعتبارات یکانی
stagflation
U
تورم + رکود تورم همراه با رکود
personal deposit fund
U
اعتبارات مربوط به پس اندازافراد
deferred credits
U
اعتبارات سالهای محاسباتی
crypto account
U
حساب اعتبارات رمز
volume of bank credit
U
حجم اعتبارات بانکی
competroller
U
سازمان کنترل اسناد و بودجه و اعتبارات
demonetization
U
خارج کردن پول از گردش از اعتبار انداختن پول درگردش
decreased
U
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases
U
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decrease
U
کاهش یافتن کم شدن کاهش
welfare funds
U
اعتبارات رفاهی یا بهزیستی اعتبار مربوط به روحیه ورفاه
fisher equation
U
یعنی حجم پول درگردش درسرعت گردش پول برابراست با متوسط قیمت کالا درمقدار تولید کالارابطه فیشر
finance house
U
شرکت اعتبارات تجاری موسسهای که به افراد وشرکتها وام میدهد
finance company
U
شرکت اعتبارات تجاری موسسهای که به افراد وشرکتها وام میدهد
multipe expansion of credit
U
استنباط مضاعف اعتبارات حقی که خزانه داری کل درقبول چک امانتی به مقداری بیش از ذخیره و اعتبار خوددارد
decrease
U
کاهش دادن کاهش
decreased
U
کاهش دادن کاهش
decreases
U
کاهش دادن کاهش
deflation
U
رکود
inaction
U
رکود
depression
U
رکود
stagnancy
U
رکود
slumped
U
رکود
dormancy
U
رکود
inactivity
U
رکود
depressions
U
رکود
recessions
U
رکود
recession
U
رکود
inertia
U
رکود
slump
U
رکود
stagnation
U
رکود
slumps
U
رکود
slumping
U
رکود
stagnation thesis
U
نظریه رکود
recession
U
رکود اقتصادی
downturn
U
رکود اقتصادی
average latency
U
رکود متوسط
recessions
U
رکود اقتصادی
depression
U
رکود اقتصادی
depressions
U
رکود اقتصادی
academic inhibition
U
رکود تحصیلی
downturns
U
رکود اقتصادی
slumped
U
رکود اقتصادی
shake-out
U
لرزاندن رکود
great depression
U
رکود بزرگ
economic recession
U
رکود اقتصادی
sluggish year
U
سال رکود
shake-outs
U
لرزاندن رکود
slump
U
رکود اقتصادی
slumps
U
رکود اقتصادی
slumping
U
رکود اقتصادی
shake out
U
لرزاندن رکود
secular stagnation
U
رکود مزمن
latency
U
رکود نهفتگی
stagflation
U
تورم رکود
latency time
U
مدت رکود
stagflation
U
رکود تورمی
inflationary recession
U
رکود تورمی
retardation
U
[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین]
[در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale
U
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
doldrums
U
افسردگی منطقه رکود
deflation
U
انقباض پولی رکود
deflationary gap
U
فاصله حاصل از رکود
sluggish economy
U
اقتصاد در حالت رکود
declined
U
مرحله رکود یا انحطاط اقتصادی
decline
U
مرحله رکود یا انحطاط اقتصادی
declines
U
مرحله رکود یا انحطاط اقتصادی
chains
U
رکود داده در یک فایل زنجیری
declining
U
مرحله رکود یا انحطاط اقتصادی
chain
U
رکود داده در یک فایل زنجیری
deflationary gap
U
لطمه ناشی از رکود اقتصادی
cross disbursing
U
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
appropriation
U
بودجه مصوبه برای هزینه اعتبارات پیش بینی شده در بودجه توزیع درامد خالص به حسابهای مختلف
accelerationists
U
شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
dog days
U
چله تابستان دوران رکود و عدم فعالیت
stagnation thesis
U
ایجاد رکود اقتصادی اجتناب ناپذیر خواهد بود
acid reduction
U
کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
stagnation thesis
U
فرضیه رکود .فرضیهای که بر اساس ان بعلت بلوغ کامل اقتصادی یک کشور و امکان عدم جذب پس اندازها
pigou effect
U
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
damp
U
کاهش
dampers
U
کاهش
slowdowns
U
کاهش
dampest
U
کاهش
subraction
U
کاهش
subrtraction
U
کاهش
slow down
U
کاهش
scale down
U
کاهش
decrement
U
کاهش
degression
U
کاهش
depreciatory
U
کاهش
diminution
U
کاهش
imminution
U
کاهش
spoils
U
کاهش
attenuation
U
کاهش
downturn
U
کاهش
subtraction
U
کاهش
reduce/enlarge
U
کاهش
slowdown
U
کاهش
declining
U
کاهش
rebate
U
کاهش
declines
U
کاهش
rebates
U
کاهش
declined
U
کاهش
shrinkage
U
کاهش
decline
U
کاهش
abatement
U
کاهش
downturns
U
کاهش
spoiling
U
کاهش
spoiled
U
کاهش
reduction
U
کاهش
reductions
U
کاهش
decreased
U
کاهش
falling off
U
کاهش
deduction
U
کاهش
decrease
U
کاهش
acceptance
U
کاهش
acceptances
U
کاهش
devaluation
U
کاهش
concession
U
کاهش
decreases
U
کاهش
mitigation
U
کاهش
relief
U
کاهش
wastage
U
کاهش
falling-off
U
کاهش
spoil
U
کاهش
speed reduction
U
کاهش سرعت
price reduction
U
کاهش قیمت
prereduction
U
کاهش اولیه
palliator
U
کاهش دهنده
reduction factor
U
ضریب کاهش
decreases
U
کاهش یافتن
reduction ratio
U
نسبت کاهش
reductional
U
تبدیل کاهش
decrease in value
U
کاهش ارزش
reduction of armamentes
U
کاهش تسلیحات
decrement
U
میزان کاهش
decreased
U
کاهش یافتن
reductionism
U
کاهش گری
scale down
U
کاهش تدریجی
decrementation
U
کاهش پلهای
scale down
U
کاهش مقیاس
decrease
U
کاهش یافتن
deduction
U
کاهش تفریق
detraction
U
کاهش کسرشان
easing
U
کاهش درد
palliation
U
کاهش درد
monetary contraction
U
کاهش پول
mitigative
U
مایه کاهش
minuend
U
کاهش یاب
indiminishable
U
کاهش ناپذیر
mark down
U
کاهش قیمتها
reducing
U
کاهش یافتن
mark down
U
کاهش قیمت
intensity decrease
U
کاهش شدت
logarithmic decrement
U
کاهش لگاریتمی
reduces
U
کاهش یافتن
reduce
U
کاهش یافتن
lapse time
U
زمان کاهش
easement
U
کاهش درد
alleviation
U
کاهش درد
detraction
U
کاهش توجه
palliation
U
کاهش دادن
lapse rate
U
اهنگ کاهش
dishoarding
U
کاهش ذخیره
dishoarding
U
کاهش اندوخته
disinflation
U
کاهش تورم
disinflation
U
کاهش ورم
disinvestment
U
کاهش سرمایه
abatement
[of pain]
U
کاهش درد
depopulation
U
کاهش نفوس
drive reduction
U
کاهش سائق
drop in temperature
U
کاهش دما
fall in temperature
U
کاهش دما
relief
[from pain]
U
کاهش درد
waning
U
کاهش یافتن
devaluation
U
کاهش نرخ
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com