English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
suck wheels U رکاب زدن پشت سر دوچرخه سوار دیگر به منظور کاستن از فشار هوا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wheel sucker U دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
gearwheel U چرخ رکاب دوچرخه
biker U دوچرخه سوار
bicyclist U دوچرخه سوار
cyclist U دوچرخه سوار
cyclists U دوچرخه سوار
wheelman U دوچرخه سوار شراعبان
wheelsman U دوچرخه سوار شراعبان
unweight U کاستن فشار اسکی
kill spring U فرود با کاستن فشار بلندشدن و خم کردن زانو
webbing U نوارهای داخل کلاهخود برای کاستن فشار ضربه
drafting U راندن پشت سر راننده جلوبرای کاستن فشار هوا
pull the pace U جلوافتادن و در نتیجه کاستن از فشار هوا برای نفرات عقب
go behind U رد شدن یک موج سوار ازنفر دیگر
mounted U به طور سواره سوار شده روی وسیله دیگر
pitot pressure U فشار برخورد هوا که به منظور اندازه گیری سرعت هوا بکار میرود
staging U سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
to ride and tie U اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
embark U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
cavalry U سوار نظامی سوار اسبی
decelerates U از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerating U از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerate U از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerated U از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
horse guards U گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
cabin pressure U فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
cavalry man U سوار در سوار نظام
pressurized cabin U اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve U شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
running bourd U رکاب
step U رکاب
pedals U رکاب
stepping U رکاب
pedaling U رکاب
pedalled U رکاب
etrier U رکاب
runing board U رکاب
stirrups U رکاب
pedal U رکاب
pedaled U رکاب
pedalling U رکاب
strap U رکاب
pole climber U رکاب
stirrup U رکاب
climber U رکاب
straps U رکاب
climbers U رکاب
pitot static system U سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure U فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
pedaling U رکاب زدن
safety belt U کمربند رکاب
pedaled U رکاب زدن
treadle U رکاب ماشین
treadles U رکاب ماشین
pedal U رکاب زدن
strapped U رکاب دار
the strap of a stirrup U بند رکاب
trouser strap U رکاب شلوار
pedalled U رکاب زدن
suspension bow U رکاب اویزان
stirrup U رکاب اسب
straps U : بند رکاب
fifi hook U رکاب کوهنوردی
strap U : بند رکاب
stirrups U رکاب اسب
safety belts U کمربند رکاب
pedals U رکاب زدن
pedalling U رکاب زدن
shifting pedal U رکاب صدا خفه کن
pedaling U وابسته به رکاب پازدن
climbers U رکاب سیم کشی
pedal U وابسته به رکاب پازدن
footstall U رکاب زین زنانه
pedalled U وابسته به رکاب پازدن
stirrups U رکاب سیم کشی
unaccompanied U بدون ملتزمین رکاب
treadle U جاپایی رکاب ساختن
stirrup U رکاب سیم کشی
pedalling U وابسته به رکاب پازدن
treadles U جاپایی رکاب ساختن
running board U تخته رکاب اتومبیل
pedals U وابسته به رکاب پازدن
pedaled U وابسته به رکاب پازدن
chip U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
free wheel U حرکت بدون رکاب زدن
equipage U بنه سفر ملتزمین رکاب
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
cabin pressurization safety valve U شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio U نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic U دارای فشار یکسان خط هم فشار
acey deucy U کوتاهتر کردن رکاب راست ازرکاب چپ
stirrup U هرچیزی شبیه رکاب استخوان رکابی
stirrups U هرچیزی شبیه رکاب استخوان رکابی
subrtraction U کاستن
draw off U کاستن
lowered U کاستن از
lowering U کاستن از
detract U کاستن
detracted U کاستن
detracting U کاستن
lessen U کاستن
lessened U کاستن
to fine down U کاستن
pares U کاستن
disquantity U کاستن
pared U کاستن
pare U کاستن
abating U کاستن
abates U کاستن
lower U کاستن از
abated U کاستن
abate U کاستن
lessens U کاستن
lessening U کاستن
detracts U کاستن
decreased U کاستن
to cut down U کاستن از
subtract U کاستن
discount U کاستن
rebates U کاستن
rebate U کاستن
lightens U کاستن
decreases U کاستن
lightening U کاستن
lightened U کاستن
lighten U کاستن
decrease U کاستن
pull down U کاستن
discounted U کاستن
lowers U کاستن از
to tone down U کاستن
reduce U کاستن
reduces U کاستن
reducing U کاستن
subtracts U کاستن
extenuatextent U کاستن
subtracting U کاستن
discounts U کاستن
discounting U کاستن
subtracted U کاستن
bikes U دوچرخه
bike U دوچرخه
bicycle دوچرخه
bicycles U دوچرخه
carted U دوچرخه
carts U دوچرخه
carting U دوچرخه
cart U دوچرخه
decompress U ازفشارهوا کاستن
diminishable U قابل کاستن
softens U خوابانیدن کاستن
softened U خوابانیدن کاستن
to currail expensee U از هزینه کاستن
soften U خوابانیدن کاستن
decrement U کاستن پلهای
disvalue U ازارزش کاستن
abirritate U ازحساسیت کاستن
cheapens U ازقیمت کاستن
cheapen U ازقیمت کاستن
cheapening U ازقیمت کاستن
cheapened U ازقیمت کاستن
velocipede U دوچرخه پایی
cartwright's shop U دوچرخه سازی
tandem U دوچرخه دونفری
buglet U بوق دوچرخه
push bike U دوچرخه پایی
cycle track U راه دوچرخه رو
caisson U ارابه دوچرخه
push bikes U دوچرخه پایی
motor-assisted pedal cycle [British English] U دوچرخه موتوردار
tandems U دوچرخه دونفری
handle bar U دسته دوچرخه
bicycles U دوچرخه پایی
bicycle U دوچرخه پایی
two wheel tractor U تراکتور دوچرخه
folding bicycle U دوچرخه تاشو
bicycle pump U تلمبه دوچرخه
bicycle path U راه دوچرخه رو
cabriolet U درشکه دوچرخه
cycling U دوچرخه سواری
bicycle kick U پای دوچرخه
hansoms U درشکه دوچرخه
hansom U درشکه دوچرخه
back off U کاستن سرعت در سر پیچ
qualifies U ازبدی چیزی کاستن
declines U تنزل کردن کاستن
declined U تنزل کردن کاستن
decline U تنزل کردن کاستن
shorten U مختصر کردن کاستن
shortened U مختصر کردن کاستن
shortens U مختصر کردن کاستن
qualify U ازبدی چیزی کاستن
declining U تنزل کردن کاستن
damping U کاستن ازنوسانات دستگاه
allaying U از شدت چیزی کاستن
disaffect U از علاقه و محبت کاستن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com