Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (32 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
goose-step
U
رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
goose-stepped
U
رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
goose-stepping
U
رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
goose-steps
U
رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
goose step
U
رژه روی بابدن راست و بدون خم کردن زانو
gothicize
U
زمخت وبدون فرافت کردن
right justify
U
هم تراز کردن از راست تنظیم کردن از راست
galvanism
U
تماس برق بابدن
bogoliubov indian defence
U
دفاع بوگولیوبوف- هندی درپیاده وزیر شطرنج
hovercraft
U
رسانگری که با فشرده کردن هوا در زیر بالای سطح وبدون تماس با ان حرکت میکند
hovercrafts
U
رسانگری که با فشرده کردن هوا در زیر بالای سطح وبدون تماس با ان حرکت میکند
dexiotropous
U
واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
dexiotropic
U
واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
underhook
U
گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
attention to port
U
احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
The main road bears to the right.
U
این جاده اصلی به کمی راست
[مورب در سمت راست]
ادامه دارد.
bi directional
U
چاپگری که میتواند حروف را از چپ به راست و از راست به چپ با توجه به حرکت نوک به جلو و عقب روی صفحه چاپ کند.
plain dealing
U
معامله راست حسینی راست باز
orthotropous
U
دارای تخمک راست راست اسه
To lead an idle life.
U
راست راست راه رفتن ( ول بیکار )
one two
U
ضربههای چپ و راست ضربه چپ با هوک راست
shinplaster
U
اسکناس کم ارزش وبدون پشتوانه
dumb show
U
نمایش صامت وبدون حرف
blank check
U
سندامضاء شده وبدون متن
inert mine
U
مین بی اثر وبدون خرج تلاش
canoes
U
قایق باریک وبدون بادبان وسکان
syncopation
U
رقص یا اهنگ سبک وبدون ضرب
canoe
U
قایق باریک وبدون بادبان وسکان
middlebrow
U
شخص با سواد وبدون تحصیلات عالیه
tabula rasa
U
فکر ساده وبدون تصور اطفال
tough minded
U
دارای فکر خشن وبدون احساسات
clownish
U
دارای رفتار زمخت وبدون اداب
off
U
خارج از محدوده مدافع خط مربوط به سمت راست زمین کریکت سمت راست اسب مسیر خیس و کندکننده سرعت
half face
U
نیم به راست راست یانیم به چپ چپ
columnleft
U
فرمان ستون به چپ چپ یا به راست راست
dabbler
U
دوستدارصنایع زیباکه ازروی بوالهوسی وبدون تمرکزانهارادنبال می
straightened
U
راست کردن
unbends
U
راست کردن
erect
U
راست کردن
straightens
U
راست کردن
unbend
U
راست کردن
unbent
U
راست کردن
straightening
U
راست کردن
set right
U
راست کردن
straighten
U
راست کردن
erects
U
راست کردن
erected
U
راست کردن
deskew
U
راست کردن
erecting
U
راست کردن
prink
U
راست کردن
dog paddle
U
شنای به پشت با حرکت پا وبدون بیرون امدن بازو از اب
to play fair
U
مردانه و سر راست معامله کردن یا بازی کردن
erected
U
سیخ راست کردن
straightening
U
راست کردن یا شدن
erect
U
سیخ راست کردن
straighten
U
راست کردن یا شدن
right justify
U
هم تراز کردن از راست
erecting
U
سیخ راست کردن
image erection
U
راست کردن تصویر
erects
U
سیخ راست کردن
straightens
U
راست کردن یا شدن
straightened
U
راست کردن یا شدن
catchall
U
بخشی که شامل مواد مختلف وبدون دسته بندی باشد
p sexual relations
U
امیزش جنسی بطورهرج مرج وبدون رعایت ائین عروسی
erectable
U
قابل راست کردن یا بنا کردن
to tell a coke-and-bull story
<idiom>
U
[یک مشت راست ودروغ سر هم کردن]
To cook up a story
<idiom>
[یک مشت راست ودروغ سر هم کردن]
to play square
U
راست وحسینی بازی کردن
starboard
U
بطرف راست حرکت کردن
direct
U
مستقیم راست راهنمایی کردن
directed
U
مستقیم راست راهنمایی کردن
directs
U
مستقیم راست راهنمایی کردن
to spin a yarn
<idiom>
U
[یک مشت راست ودروغ سر هم کردن]
intuitionism
U
عقیده به اینکه برخی حقایق رامیتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
impulsive
U
کسیکه از روی انگیزه انی وبدون فکر قبلی عمل میکند
intuitionalism
U
عقیده به اینکه برخی حقایق را میتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
chiaroscuro
U
نوعی نقاشی که فقط با سیاه روشن وبدون رنگ امیزی انجام میشود
acey deucy
U
کوتاهتر کردن رکاب راست ازرکاب چپ
to beat about the bush
سر راست حرف نزدن بطورغیرمستقیم کاری را کردن
to cry wolf too often
U
کردن هنگام راست بودن هم کسی باورنکند
righting
U
شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن
right
U
شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن
straight from the shoulder
<idiom>
U
راست وپوست کنده گفتن ،بیغل غش صحبت کردن
righted
U
شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن
outside pass
U
رد کردن چوب امدادی بادست چپ به دست راست یار
rectification
U
تصویر کردن یک عکس مورب هوایی روی یک سطح افقی راست کردن عکس
thrusts
U
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrust
U
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrusting
U
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
side step
U
فرمان یک قدم به چپ یا به راست برداشتن یک قدم به چپ یا به راست
play by ear
<idiom>
U
توانایی اجرای موسیقی تنها با گوش وبدون خواندن موسیقی
sections
U
بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
section
U
بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
guide left
U
فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
Easy does it .
U
یواش یواش ( آرام وبدون عجله )
half left
U
فرمان نیم به چپ چپ یا نیم به راست راست
side sweep and over under
U
گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
straight
U
راست
right
U
راست
righted
U
راست
straightforward
U
راست
straightforward
U
رک سر راست
on end
U
راست
righting
U
راست
beeline
U
خط راست
outspoken
U
رک و راست
bolt upright
U
راست
dextrogyrous
U
راست بر
straightest
U
راست
dextrorotatory
U
راست بر
erect
U
راست
four-square
U
رک و راست
wooden
U
راست
upright
U
راست
straighter
U
راست
blankly
U
سر راست
sheer
U
یک راست
wrapover skirt
U
راست
uninhibited
U
رک و راست
pricks
U
راست
vertical beam
U
راست رو
erected
U
راست
right face
U
به راست راست
up front
U
رک و راست
right turn
U
به راست راست
wrapover dress
U
راست
truer
U
راست
turnabouts
U
به راست راست
plain spoken
U
یر راست
apeak
U
راست
wrapover top
U
راست
plain dealing
U
راست
turnabout
U
به راست راست
prick
U
راست
truest
U
راست
pricked
U
راست
true
U
راست
right footed
U
راست پا
straightish
U
سر راست
straightish
U
راست
erecting
U
راست
pricking
U
راست
candid
U
راست
erects
U
راست
rectilineal
U
راست خط
directly
U
سر راست
freehearted
U
رک و راست
right back
U
بک راست
forthrights
U
سر راست
bee line
U
خط راست
vertically
U
راست
plumply
U
سر راست
righting
U
درسمت راست
right
<adv.>
U
سمت راست
on the right
<adv.>
U
سمت راست
to the right
<adv.>
U
سمت راست
sincere
U
راست نما
right handedness
U
راست دستی
right flank
U
جناح راست
rectum
U
راست روده
right handed
U
راست گرد
right handed
U
راست دست
right handed
U
در سمت راست
bolts
U
: راست بطورعمودی
right halfback
U
هافبک راست
right half back
U
نگهبان راست
right
U
درسمت راست
round unvarnished tale
U
حرف سر راست
right handed rotation
U
گردش به راست
righted
U
درسمت راست
round unvarnished tale
U
راست حسینی
counterclockwise
U
حرکت از راست به چپ
right incline
U
میل به راست
sheer
U
راست تند
grape sugar
U
گلوکز راست بر
rightmost
U
سمت راست
rightism
U
راست گرایی
righting lever
U
اهرم راست کن
rightable
U
راست شدنی
battery left
U
رگبار از راست یا از چپ
righty
U
راست دست
right wing toward
U
دست راست
roll
U
انحراف به چپ یا راست
rectus
U
ماهیچه راست
rightmost
U
راست ترین
eyes right
U
نظر به راست
rectification
U
راست گردانی
rolls
U
انحراف به چپ یا راست
rolled
U
انحراف به چپ یا راست
fastigiate
U
راست بالارونده
the parting on the right
U
فرق سر به راست
eton collan
U
یقه راست
right wing to ward
U
دست راست
bolting
U
: راست بطورعمودی
rectums
U
راست روده
rotation in a clockwise direction
U
گردش به راست
it never rains but it pours
<idiom>
U
چپ و راست بد آوردن
right angled
U
راست گوشه
right angled parallelogram
U
راست گوشه
right arm
U
دست راست
right flank
U
سمت راست
verisimilitude
U
راست نمایی
right turn
U
براست راست
erective
U
راست کننده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com