English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
post parade U رژه اسبها تا محل شروع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
send off U حرکت اسبها از دروازه شروع
send-off U حرکت اسبها از دروازه شروع
send-offs U حرکت اسبها از دروازه شروع
Other Matches
scratch sheet U برگه نامنویسی اسبها
free-for-alls U مسابقه بین این اسبها
free-for-all U مسابقه بین این اسبها
ages U رده بندی سنی اسبها بالارونده
age U رده بندی سنی اسبها بالارونده
free handicap U مسابقه با امتیاز تعادلی برای اسبها
weight for age race U مسابقه اسبها با وزنهای طبق جدول سنی
experimental free handicap U دادن وزن اضافی ازمایشی به اسبها برای مسابقه اینده
set up U مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
walkovers U برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
walkover U برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
start off U شروع کردن شروع شدن
launching area U منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
initiation U شروع کار شروع
Redo it. Do it over again. U از سر شروع کن
onset U شروع
beginning U شروع
kick off U شروع
get-go <idiom> U شروع
kick-off <idiom> U شروع
inception U شروع
incipience or ency U شروع
right of begin U حق شروع
open fire U شروع
inchoation U شروع
openings U شروع
opening U شروع
beginnings U شروع
initial U نقط ه شروع
starters U شروع کننده
initialing U نقط ه شروع
start bit U بیت شروع
get the ball rolling <idiom> U شروع چیزی
splash line U خط شروع غواصی
take up <idiom> U شروع یک سرگرمی
initialed U نقط ه شروع
starter U شروع کننده
initialled U نقط ه شروع
touch off <idiom> U شروع کاری
take up <idiom> U شروع کردن
take on <idiom> U شروع به همکاری
outbreaks U شروع حادثه
start in <idiom> U شروع کار
shove off <idiom> U شروع ،ترک
set about <idiom> U شروع کردن
outbreak U شروع حادثه
zeroes U محل شروع
zeros U محل شروع
set in U شروع کردن
zero U محل شروع
kick off <idiom> U شروع کردن
here goes nothing <idiom> U آماده شروع
initials U نقط ه شروع
initialling U نقط ه شروع
scratch line U خط شروع مسابقه
start element U عنصر شروع
streek U شروع کردن
attempted U شروع به جرم
attempting U شروع به جرم
to strike into U شروع کردن
attempts U شروع به جرم
warm start U شروع گرم
commencing U شروع کردن
commences U شروع کردن
trig U خط شروع مسابقه
commenced U شروع کردن
commence U شروع کردن
tee off U شروع کردن
embark U شروع کردن
embarked U شروع کردن
embarking U شروع کردن
embarks U شروع کردن
burgeon U شروع برشدکردن
burgeoned U شروع برشدکردن
burgeoning U شروع برشدکردن
get one's feet wet <idiom> U شروع کردن
start key کلید شروع
start of heading U شروع عنوان
get off on the wrong foot <idiom> U بد شروع کردن
start of taxt U شروع متن
start signal U علامت شروع
starting block U سکوی شروع
starting gate U دروازه شروع
starting platform U سکوی شروع
germinating U شروع به رشدکردن
come to <idiom> U شروع کاری
germinates U شروع به رشدکردن
germinated U شروع به رشدکردن
germinate U شروع به رشدکردن
burgeons U شروع برشدکردن
terminus a que U نقطه شروع
began U شروع کرده
attempt U شروع به جرم
kick off U شروع حمله
beginning of message U شروع پیغام
attempted theft U شروع به سرقت
jump off U شروع حمله
launch an attack U شروع حمله
embark upon U شروع کردن
dozy U شروع به فسادکرده
doziest U شروع به فسادکرده
dozier U شروع به فسادکرده
line of departure U خط شروع حمله
beginning of message U شروع پیام
jump off U شروع بحمله
firing line U خط شروع تیراندازی
hash mark U خط شروع مسابقه
commencer U شروع کننده
cold start U شروع سرد
headstart U امتیاز در شروع
incipit U شروع و اغاز
beginning of negotiations U شروع مذاکره
initial point U نقطه شروع
lis mota U شروع دعوی
sorties U شروع حرکت
sortie U شروع حرکت
proceed with deliberations U شروع مذاکرات
set out U شروع بکارکردن
put in hand U شروع کردن
restart U شروع دوباره
origin U نقطه شروع
value U نقط ه شروع
values U نقط ه شروع
alphas U اغاز شروع
rise and shine U شروع بیداری
origins U نقطه شروع
restart U شروع مجدد
alpha U اغاز شروع
valuing U نقط ه شروع
resumption U تجدید شروع
set-to U با اشتیاق شروع کردن
burst advertising U شروع تبلیغات شدید
set-tos U با اشتیاق شروع کردن
set to U با اشتیاق شروع کردن
post time U زمان شروع اسبدوانی
redoing U شروع مجدد از ابتدا
to f. a laughing U شروع بخنده کردن
thrust line U خط شروع حمله ناگهانی
do up U شروع بکار کردن
blast off U شروع بپرواز کردن
redid U شروع مجدد از ابتدا
flying start U شروع مسابقه اتومبیلرانی
dday U روز شروع بکاری
gather headway U شروع به جلو رفتن
blast-off U شروع بپرواز کردن
gather sternway U شروع به عقب رفتن
d day U روز شروع عملیات
redo U شروع مجدد از ابتدا
h hour U ساعت شروع عملیات
redoes U شروع مجدد از ابتدا
to gather way U شروع بحرکت کردن
bomb out U شروع شیرجه از هواپیما
launching area U منطقه شروع حمله
begun U شروع کرده یا شده
postponemnet of inception U تعویق شروع کار
post position U محل اسب در شروع
pitch in U شروع به خوردن غذاکردن
gate U دروازه شروع اسکی
staging area U منطقه شروع عملیات
open fire U شروع به تیراندازی کردن
pipe up U شروع به نی زدن کردن
gates U دروازه شروع اسکی
launch an attack U اجرای حمله شروع تک
preflight U قبل از شروع پرواز
kick off U شروع مسابقه فوتبال
initial point U نقطه شروع عملیات
line haul U کشیدن نخ در شروع ماهیگیری
point U محل شروع چیزی
redone U شروع مجدد از ابتدا
attempting to steal U شروع کردن به سرقت
attempting to inflict injury U شروع به ایراد جرح
attempter U شروع کننده به جرم
proem U مقدمه سخنرانی شروع
attempted murder U شروع به قتل عمد
atemmpting the imposible U شروع به جرم محال
som U شروع پیام essage
to open fire U شروع به اتش کردن
forces U شروع به عمل یا کار
launching U شروع کردن حمله
knuckle down <idiom> U مشتاقانه شروع به کارکردن
launching U شروع یا اجرای یک برنامه
start the ball rolling <idiom> U شروع انجام کار
start up <idiom> U بازی را شروع کردن
commencement of employment U زمان شروع اشتغال
get set <idiom> U آماده شروع شدن
force U شروع به عمل یا کار
playtime U موقع شروع نمایش
gambits U شروع بازی شطرنج
gambit U شروع بازی شطرنج
launches U شروع یا اجرای یک برنامه
to start [for] U شروع کردن رفتن [به]
start U آغاز [ابتدا] [شروع]
to start from the beginning [to start afresh] U از آغاز شروع کردن
zero hour U ساعت شروع عملیات
to break into a run U شروع کردن به دویدن
to start U شروع کردن به دویدن
to go [fall] together by the ears [outdated] <idiom> U شروع به دعوی کردن
forcing U شروع به عمل یا کار
trailhead U نقطه شروع مسیر
get off the ground <idiom> U شروع خوب داشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com