Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
wane
U
رو بکاهش گذاشتن نقصان یافتن
waned
U
رو بکاهش گذاشتن نقصان یافتن
wanes
U
رو بکاهش گذاشتن نقصان یافتن
waning
U
رو بکاهش گذاشتن نقصان یافتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
diminishes
U
نقصان یافتن
to peter out
U
نقصان یافتن
diminish
U
نقصان یافتن
decreases
U
نقصان یافتن
decrease
U
نقصان یافتن
decreased
U
نقصان یافتن
shortage
U
نقصان
declined
U
نقصان
decline
U
نقصان
falling-off
U
نقصان
falling off
U
نقصان
declines
U
نقصان
declining
U
نقصان
decreased
U
نقصان
decrease
U
نقصان
depletion
U
نقصان
degression
U
نقصان
decreases
U
نقصان
shrinkage
U
نقصان
shortages
U
نقصان
want
U
نقصان نیاز
mass defect
U
نقصان جرم
decreasing
U
نقصان گیرنده
magnetic decay
U
نقصان مغناطیسی
wanted
U
نقصان نیاز
deficiency and defect
U
کسر و نقصان
propagating
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagate
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagated
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagates
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
decrescent
U
روبه نقصان گذارنده
anaphrodisia
U
نقصان قوهء باء
ischmia
U
نقصان خون در عضو
is on the wane
U
رو بزوال یا نقصان می گذارد
ischaemia
U
نقصان خون در عضو
lay off
<idiom>
U
به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
decaying
U
ضعیف شدن پوسیدن نقصان
atrophy
U
نقصان قوهء نامیه لاغرکردن
decays
U
ضعیف شدن پوسیدن نقصان
decayed
U
ضعیف شدن پوسیدن نقصان
atrophies
U
نقصان قوهء نامیه لاغرکردن
decay
U
ضعیف شدن پوسیدن نقصان
atrophied
U
نقصان قوهء نامیه لاغرکردن
is on the wane
U
درحال کاهش یا نقصان است
atrophying
U
نقصان قوهء نامیه لاغرکردن
trial and error
<idiom>
U
یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
lids
U
کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
lid
U
کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
run into
<idiom>
U
اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
dificiency
U
نقصان درامد و عدم کفایت مبلغ پیش بینی شده جهت اجرای کار
To leave behinde.
U
جا گذاشتن ( بجا گذاشتن )
to leave someone in the lurch
U
کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن
discovering
U
یافتن
discovers
U
یافتن
detect
U
یافتن
detected
U
یافتن
detects
U
یافتن
discovered
U
یافتن
discover
U
یافتن
find
U
یافتن
detecting
U
یافتن
finds
U
یافتن
relaxes
U
تخفیف یافتن
diminish
U
تقلیل یافتن
up and about
<idiom>
بهبود یافتن
diminishes
U
تقلیل یافتن
wind up
U
پایان یافتن
ensure
U
اطمینان یافتن
wrap up
U
خاتمه یافتن
ensured
U
اطمینان یافتن
waning
U
کاهش یافتن
to undergo a change
U
تغییر یافتن
deploy
U
گسترش یافتن
decrease
U
کاهش یافتن
dwindling
U
تدریجاکاهش یافتن
dwindles
U
تدریجاکاهش یافتن
wanes
U
کاهش یافتن
take steps
<idiom>
U
آمادگی یافتن
dwindled
U
تدریجاکاهش یافتن
dwindle
U
تدریجاکاهش یافتن
relaxing
U
تخفیف یافتن
escalate
U
فزونی یافتن
ensures
U
اطمینان یافتن
ensuring
U
اطمینان یافتن
come up with
<idiom>
U
یافتن پاسخ
terminated
U
خاتمه یافتن
escalates
U
فزونی یافتن
escalating
U
فزونی یافتن
terminate
U
خاتمه یافتن
dominates
U
تفوق یافتن
dominated
U
تفوق یافتن
dominate
U
تفوق یافتن
escalated
U
فزونی یافتن
relax
U
تخفیف یافتن
pull through
<idiom>
U
بهبود یافتن
station
U
استقرار یافتن
stationed
U
استقرار یافتن
stations
U
استقرار یافتن
lay hands on something
<idiom>
U
یافتن چیزی
terminates
U
خاتمه یافتن
insures
U
اطمینان یافتن
insuring
U
اطمینان یافتن
recvperate
U
بهبودی یافتن
master
U
تسلط یافتن بر
taper off
U
کاهش یافتن
perennate
U
دوام یافتن
to a greatness
U
بزرگی یافتن
to be prolonged
U
امتداد یافتن
penetract
U
راه یافتن
to be through
U
فراغت یافتن
to be transferred
U
انتقال یافتن
overspread
U
بسط یافتن
centred
U
تمرکز یافتن
centre
U
تمرکز یافتن
centers
U
تمرکز یافتن
centered
U
تمرکز یافتن
to come to know
U
اگاهی یافتن
to extricate oneself
U
رهایی یافتن
to gain in nealth
U
بهبودی یافتن
master
U
تسلط یافتن
mastered
U
تسلط یافتن بر
booms
U
توسعه یافتن
booming
U
توسعه یافتن
boomed
U
توسعه یافتن
boom
U
توسعه یافتن
specializing
U
تخصص یافتن
specializes
U
تخصص یافتن
specialize
U
تخصص یافتن
specialising
U
تخصص یافتن
specialises
U
تخصص یافتن
sublate
U
تغییرشکل یافتن
pull round
U
بهبودی یافتن
protend
U
امتداد یافتن
pickup
U
بهبودی یافتن
masters
U
تسلط یافتن
masters
U
تسلط یافتن بر
mastered
U
تسلط یافتن
to gain the upper hand
U
غلبه یافتن
to get fame
U
شهرت یافتن
to get off
U
رهایی یافتن از
hold out
U
بسط یافتن
accrue
U
افزایش یافتن
get out
U
رهایی یافتن
to quit oneself of
U
رهائی یافتن از
accrue
U
گسترش یافتن
accrues
U
افزایش یافتن
accrues
U
گسترش یافتن
accruing
U
افزایش یافتن
developments
U
تکامل یافتن
development
U
تکامل یافتن
accruing
U
گسترش یافتن
decreases
U
کاهش یافتن
wane
U
کاهش یافتن
to take courage
U
خرات یافتن
decreased
U
کاهش یافتن
overmatch
U
تفوق یافتن
hunt out
U
با جستجو یافتن
immix
U
امیزش یافتن
to get ones hand in
U
دست یافتن به
to get rid of
U
رهایی یافتن از
to grow better
U
بهبودی یافتن
overmaster
U
برتری یافتن بر
outreach
U
برتری یافتن
misalign
U
تغییر یافتن
meliorate
U
بهبود یافتن
learn
U
اگاهی یافتن
learns
U
اگاهی یافتن
pick up health
U
بهبود یافتن
look oneself again
U
بهبود یافتن
lay hands on something
U
چیزی را یافتن
to look oneself again
U
بهبود یافتن
keep one's head above water
U
رهایی یافتن
to pull round
U
بهبودی یافتن
to reach for knowledge
U
برای یافتن
waned
U
کاهش یافتن
deploying
U
گسترش یافتن
scant
U
تخفیف یافتن
lessens
U
تقلیل یافتن
lessening
U
تقلیل یافتن
lessened
U
تقلیل یافتن
lessen
U
تقلیل یافتن
centralization
U
مرکزیت یافتن
centralisation
U
مرکزیت یافتن
outspread
U
گسترش یافتن
to alter
[to]
U
تغییر یافتن
altering
U
تغییر یافتن
altered
U
تغییر یافتن
alter
U
تغییر یافتن
tense
U
تشدید یافتن
tensed
U
تشدید یافتن
conquers
U
پیروزی یافتن بر
realize
U
تحقق یافتن
realized
U
تحقق یافتن
realizes
U
تحقق یافتن
realizing
U
تحقق یافتن
tenser
U
تشدید یافتن
tenses
U
تشدید یافتن
tensest
U
تشدید یافتن
tensing
U
تشدید یافتن
realising
U
تحقق یافتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com