Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (39 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to reduce to writing
U
روی کاغذ اوردن ضبط کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tractor feed
U
روش وارد کردن کاغذ در چاپگر که سوراخهای لبه کاغذ در دندانههای چاپگر قرار می گیرند تا کاغذ به جلو برود
to commit to writing
U
روی کاغذ اوردن
sprocket feed
U
محل نگهداری کاغذ که چاپگر کاغذ را باچرخ دندانه دار در سوراخهای مقدار لبه هر کاغذ می چرخاند
terrtorialize
U
محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
friction feed
U
تغذیه کاغذ توسط گیر دادن یک ورقه کاغذ میان دو غلطک تغذیه کاغذ تک
jargonize
U
بزبان غیر مصطلح یا امیخته در اوردن یا ترجمه کردن بقالب اصطلاحات خاص علمی یافنی مخصوص در اوردن
feed
U
روش وارد کردن کاغذ به چاپگر. دندانه چرخ چاپگر به دندانه سوراخهای لبه کاغذ متصل میشود
feeds
U
روش وارد کردن کاغذ به چاپگر. دندانه چرخ چاپگر به دندانه سوراخهای لبه کاغذ متصل میشود
skips
U
حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ
skip
U
حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ
skipped
U
حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ
sheets
U
سیستم نگهداری کاغذ که ورقههای کاغذ را یکباره در چاپگر قرار میدهد
sheet
U
سیستم نگهداری کاغذ که ورقههای کاغذ را یکباره در چاپگر قرار میدهد
plotter
U
وسیلهای که در رسام استفاده میشود برای علامت گذاری کاغذ با چجوهر با حرکت آن روی کاغذ
plotters
U
وسیلهای که در رسام استفاده میشود برای علامت گذاری کاغذ با چجوهر با حرکت آن روی کاغذ
sprocket holes
U
مجموعه سوراخ کوچک در هر لبه مجموعهای کاغذ که امکان چرخیدن و قرار گرفتن کاغذ در چاپگر میدهد
NCR paper
U
کاغذ خاص تلقیح شده با مواد شیمیایی که به صورتهای مختلف استفاده میشود. پس از چاپ گرفتن این کاغذ با چاپگر impact
flow
U
درج متن در قالب کاغذ در سیستم DTP متن و فضای اطراف کاغذ و بین حاشیه ها
flows
U
درج متن در قالب کاغذ در سیستم DTP متن و فضای اطراف کاغذ و بین حاشیه ها
flowed
U
درج متن در قالب کاغذ در سیستم DTP متن و فضای اطراف کاغذ و بین حاشیه ها
page
U
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged
U
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
pages
U
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
scratch paper
U
کاغذ مسوده کاغذ سیاهه
folds
U
روش تا کردن کاغذ
folded
U
روش تا کردن کاغذ
concertina fold
U
شیوه تا کردن کاغذ
fold
U
روش تا کردن کاغذ
quire
U
کاغذ را دسته کردن
accordion fold
U
روش تا کردن کاغذ
governmentalize
U
تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
paper
U
یادداشت کردن با کاغذ پوشاندن
papering
U
یادداشت کردن با کاغذ پوشاندن
papers
U
یادداشت کردن با کاغذ پوشاندن
wallpapers
U
با کاغذ دیواری تزئین کردن
fanfold
U
روش تا کردن یک صفحه کاغذ
wallpaper
U
با کاغذ دیواری تزئین کردن
papered
U
یادداشت کردن با کاغذ پوشاندن
to press against any thing
U
بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
toner
U
که در چاگر لیزری استفاده میشود. تونر با بر الکتریکی روی کاغذ منتقل میشود و سپس با نوک آن به طور موقت روی کاغذ قرار می گیرد
feeds
U
وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
feeds
U
مکانیزم وارد کردن کاغذ درون چاپگر
feed
U
وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
feed
U
مکانیزم وارد کردن کاغذ درون چاپگر
externals
U
مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
hanging
U
[فرش کردن، کاغذ دیواری یا هر تزئینی برای اتاق]
external
U
مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
sidelay
U
تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
grasped
U
بچنگ اوردن گیر اوردن
grasps
U
بچنگ اوردن گیر اوردن
grasp
U
بچنگ اوردن گیر اوردن
formats
U
مرتب کردن متن به طوری که به صورت چاپی روی کاغذ فاهر شود
labelled
U
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
format
U
مرتب کردن متن به طوری که به صورت چاپی روی کاغذ فاهر شود
label
U
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labeling
U
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labels
U
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
performs
U
بجا اوردن اجرا کردن
annoyed
U
بستوه اوردن خشمگین کردن
overworking
U
خسته کردن به هیجان اوردن
perform
U
بجا اوردن اجرا کردن
overworked
U
خسته کردن به هیجان اوردن
annoy
U
بستوه اوردن خشمگین کردن
overwork
U
خسته کردن به هیجان اوردن
electrified
U
الکتریکی کردن به هیجان اوردن
similize
U
تشبیه کردن تمثیل اوردن
port
U
ببندر اوردن حمل کردن
score
U
حساب کردن بحساب اوردن
overworks
U
خسته کردن به هیجان اوردن
electrifies
U
الکتریکی کردن به هیجان اوردن
beget
U
بوجود اوردن ایجاد کردن
resuscitates
U
اجحیا کردن بهوش اوردن
begets
U
بوجود اوردن ایجاد کردن
begetting
U
بوجود اوردن ایجاد کردن
to draw in
U
درحلقه اوردن جمع کردن
raises
U
تحریک کردن بعمل اوردن
resuscitated
U
اجحیا کردن بهوش اوردن
to draw up
U
تهیه کردن درصف اوردن
to gather together
U
جمع کردن فراهم اوردن
bought
U
خریداری کردن بدست اوردن
resuscitating
U
اجحیا کردن بهوش اوردن
electrify
U
الکتریکی کردن به هیجان اوردن
electrifying
U
الکتریکی کردن به هیجان اوردن
stand out
U
دوام اوردن ایستادگی کردن
performed
U
بجا اوردن اجرا کردن
importing
U
به کشور اوردن افهار کردن
to carry one off his feet
U
کسیراسرغیرت اوردن یاتحریک کردن
raise
U
تحریک کردن بعمل اوردن
imported
U
به کشور اوردن افهار کردن
import
U
به کشور اوردن افهار کردن
resuscitate
U
اجحیا کردن بهوش اوردن
to smuggle in
U
قاچاقی اوردن یاوارد کردن
argue
U
دلیل اوردن استدلال کردن
generate
U
بوجود اوردن تناسل کردن
argued
U
دلیل اوردن استدلال کردن
argues
U
دلیل اوردن استدلال کردن
arguing
U
دلیل اوردن استدلال کردن
bears
U
تاب اوردن تحمل کردن
untangling
U
از گیریا گوریدگی در اوردن حل کردن
untangles
U
از گیریا گوریدگی در اوردن حل کردن
untangled
U
از گیریا گوریدگی در اوردن حل کردن
untangle
U
از گیریا گوریدگی در اوردن حل کردن
harass
U
به ستوه اوردن اذیت کردن
generated
U
بوجود اوردن تناسل کردن
generates
U
بوجود اوردن تناسل کردن
win
U
بدست اوردن تحصیل کردن
wins
U
بدست اوردن تحصیل کردن
besets
U
بستوه اوردن عاجز کردن
beset
U
بستوه اوردن عاجز کردن
pester
U
بستوه اوردن بیحوصله کردن
pestering
U
بستوه اوردن بیحوصله کردن
pesters
U
بستوه اوردن بیحوصله کردن
pestered
U
بستوه اوردن بیحوصله کردن
knockouts
U
ضربه فنی کردن از پا در اوردن
knockout
U
ضربه فنی کردن از پا در اوردن
generating
U
بوجود اوردن تناسل کردن
age harden
U
تصفیه کردن عمل اوردن
harasses
U
به ستوه اوردن اذیت کردن
to pitch into
U
زور اوردن به حمله کردن
gets
U
بدست اوردن فراهم کردن
scores
U
حساب کردن بحساب اوردن
exhaust
U
خسته کردن ازپای در اوردن
scored
U
حساب کردن بحساب اوردن
ingenerate
U
احداث کردن بوجود اوردن
get
U
بدست اوردن فراهم کردن
getting
U
بدست اوردن فراهم کردن
annoys
U
بستوه اوردن خشمگین کردن
exhausts
U
خسته کردن ازپای در اوردن
bear
U
تاب اوردن تحمل کردن
bestir
U
بحرکت در اوردن تحریک کردن
perforations
U
خط سوراخهای کوچک در یک ورقه کاغذ یا کاغذهای پیاپی برای کمک به پاره کردن آنها
thermal wax
U
روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
thermal transfer
U
روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
thermal wax transfer printer
U
روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
takedown
U
حذف نوار یا کاغذ یا دیسک از یک وسیله جانبی پس از یک کار و آماده کردن آن برای بعدی
refresh
U
از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
reaped
U
جمع اوری کردن بدست اوردن
reap
U
جمع اوری کردن بدست اوردن
convert
U
معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
refreshed
U
از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
plasticize
U
بصورت پلاستیک در اوردن نرم کردن
getting
U
حاصل کردن گرفتن گیر اوردن
marshals
U
در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
marshalled
U
در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
wiredraw
U
مفتول کردن بشکل سیم در اوردن
reaping
U
جمع اوری کردن بدست اوردن
reoccupy
U
دنبال کردن دوباره بدست اوردن
refreshes
U
از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
ingrate
U
تعدی کردن فشار وارد اوردن بر
gets
U
حاصل کردن گرفتن گیر اوردن
get
U
حاصل کردن گرفتن گیر اوردن
marshal
U
در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
marshaled
U
در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
converts
U
معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
converting
U
معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
refocillate
U
تجدید حیات کردن بخود اوردن
converted
U
معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
marshaling
U
در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
reaps
U
جمع اوری کردن بدست اوردن
inscroll
U
ثبت کردن بصورت طومار در اوردن
updates
U
بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
scoffs
U
اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
to make things hum
U
کارها را دایر کردن یا درجنبش اوردن
stirs
U
بجوش اوردن تحریک کردن یا شدن
stirrings
U
بجوش اوردن تحریک کردن یا شدن
stirred
U
بجوش اوردن تحریک کردن یا شدن
mull
U
معطر کردن وبعمل اوردن مشروبات
stir
U
بجوش اوردن تحریک کردن یا شدن
to put in
U
درمیان اوردن نقل قول کردن
bushwhack
U
ادای کسی را در اوردن مبارزه کردن
updated
U
بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
update
U
بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
scoffing
U
اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
scoffed
U
اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
scoff
U
اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
individualized
U
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
outdare
U
تحریک بجنگ کردن دوام اوردن دربرابر
individualizing
U
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
zones
U
محات کردن جزو حوزهای به حساب اوردن
investigate
U
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
individualising
U
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
zone
U
محات کردن جزو حوزهای به حساب اوردن
individualize
U
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualizes
U
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
proctorize
U
زیر انضیاط در اوردن اختیاری داری کردن بر
to turn off
U
خاموش کردن انجام دادن بیرون اوردن
normalize
U
تحت قانون و قاعده در اوردن هنجار کردن
normalising
U
تحت قانون و قاعده در اوردن هنجار کردن
normalises
U
تحت قانون و قاعده در اوردن هنجار کردن
normalised
U
تحت قانون و قاعده در اوردن هنجار کردن
misremember
U
غلط واشتباه بخاطر اوردن فراموش کردن
to weigh down
U
سنگینی کردن بر پایین اوردن شکسته شدن
investigated
U
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigates
U
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigating
U
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
normalizes
U
تحت قانون و قاعده در اوردن هنجار کردن
individualises
U
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualised
U
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
sprigs
U
گلدوزی کردن بشکل شاخ وبرگ در اوردن
raise
U
بار اوردن تشکیل دادن پرزدار کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com