Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ingrown
U
روینده و رشد کننده در درون چیز دیگری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ingrowing
U
رشد کننده در درون زیر گوشت روینده
vegetative
U
روینده رویش کننده
encapsulated
U
چیزی که درون چیز دیگری قرار دارد
introrse
U
رو کننده بسوی درون
introrsal
U
رو کننده بسوی درون
personifier
U
مجسم کننده شخصیت دیگری
mouses
U
توپی درون آن می چرخد و به احساس کننده هایی می خورد که حرکات افقی و عمودی را در کامپیوتر انجام می دهند
mouse
U
توپی درون آن می چرخد و به احساس کننده هایی می خورد که حرکات افقی و عمودی را در کامپیوتر انجام می دهند
intercoastal
U
رفت و امد داخل مملکتی درون ساحلی درون مرزی
growing
U
روینده
licence
U
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licences
U
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licenses
U
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
mechanical mouse
U
mouse حرکت داده میشود و توپ درون آن می چرخد و به احساس کننده ها که حرکات افق و عمودی را کنترل می کنند برخورد میکند
endocrine
U
غده بدون مجرا و بداخل ترشح کننده غده درون تراو
exogenous
U
برون روینده
vegetive
U
گیاهی روینده
uliginose
U
در باتلاق روینده
submersed
U
زیر اب روینده
epiphyllous
U
روی برگ روینده
epigeal
U
روینده برروی زمین روخاکی
heteronomous
U
روینده تحت چندین قانون
ruderal
U
روینده درمیان مواد پوسیده وفاسد
producer's goods
U
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
transplanter
U
حمل کننده از یک محل وکارنده در محل دیگری
subrogate
U
بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
letter
U
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters
U
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
recode
U
کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
to pass one's word for another
U
از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
MIDI sequencer
U
داده MIDI از درون دستگاه یکسان کننده میدهد. 2-وسیله سخت افزاری که داده MIDI ذخیره شده را ضب و اجرا میکند
piracy
U
چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
in line processing
U
پردازش درون برنامهای پردازش درون خطی
underbrush
U
درخت کوچک روینده درزیر درخت
axillar
U
مربوط به زیر بغل از بغل روینده
countersignature
U
امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
endogenous
U
درون زا
core
U
درون
interiorly
U
از درون
inly
U
از درون
interior
U
درون
interiors
U
درون
cores
U
درون
reentrant
U
درون رو
internally
U
از درون
inward
U
درون
in the recesses of the heart
U
در درون دل
endocarp
U
درون بر
inside
U
درون
insides
U
درون
abintra
U
از درون
inbound
U
به درون
inhaul line
U
درون کش
ben
U
درون
subjectivism
U
درون گرایی
intracellular
U
درون یاختهای
interiors
U
درونی درون
inrush
U
درون یورش
inner directed
U
درون وابسته
inborn
U
درون زاد
retropulsion
U
درون ریزی
interior
U
درونی درون
inlier
U
درون هشته
inpouring
U
بسوی درون
located inside
U
در درون قرارگرفته
emigration
U
درون کوچکی
subversion
U
درون واژگونی
inland
U
درون کشور
assimilation
U
درون سازی
throughout
U
از درون وبیرون
entotic
U
درون گوشی
endophagous
U
درون خوار
endoplasm
U
درون مایه
endopsychic
U
درون روانی
entoptic
U
درون چشمی
entoderm
U
درون پوست
endoscope
U
درون بین
endozoic
U
درون جانوری
endothelium
U
درون پوش
endosmose
U
درون راند
interstitial
U
درون شبکهای
introspective
U
درون نگرانه
feeds
U
درون گذاشت
on line
U
درون خطی
endogenous variable
U
متغیر درون زا
endogeny
U
درون زایی
online
U
درون خطی
endobiotic
U
درون بافتی
insalivate
U
درون یورش
ataraxia
U
ارامش درون
feed
U
درون گذاشت
entrance
U
درون رفت
endolymph
U
درون- لنف
endomorph
U
درون دگرگون
introspective
U
درون نگر
endocardium
U
درون شامه دل
endogen
U
درون زایی
interpolation
U
درون یابی
intrastate
U
درون کشوری
entrancing
U
درون رفت
entrances
U
درون رفت
introvert
U
درون گرا
endoderm
U
درون پوست
introverts
U
درون گرا
transcrystalline
U
درون بلورهای
interpolation
U
درون گیری
intrastate
U
درون ایالتی
intrapsychic
U
درون روانی
self reflection
U
درون اندیشی
insight
U
درون بینی
interpolations
U
درون گیری
inbuilt
U
درون بافته
interpolations
U
درون یابی
ingrowing
U
درون رویان
entranced
U
درون رفت
underground water
U
اب درون زمین
endogamous
U
درون همسری
endogamy
U
درون همسری
inwards or inward
U
سوی درون
introversion
U
درون گرایی
input
U
درون گذاشت
input
U
درون داد
immigration
U
درون کوچی
intrauterine
U
درون رحمی
inputted
U
درون داد
inputted
U
درون گذاشت
introflexion
U
سوی درون
introjection
U
درون فکنی
intramuscular
U
درون عضلانی
intramuscular
U
درون ماهیچهای
innate
U
درون زاد
endocrine
U
درون ریز
influent
U
درون ریز
intramolecular
U
درون مولکولی
introspection
U
درون نگری
intramolecular
U
درون ذرهای
intrapersonal
U
درون فردی
intraindividual
U
درون فردی
intracranial
U
درون جمجمهای
intrafusal
U
درون دوکی
intravenously
U
درون وریدی
intradermic
U
درون پوستی
introspection
U
درون گرایی
ingression
U
درون روی
endocrinology
U
درون ریزشناسی
intradermal
U
درون پوستی
talent
U
درون داشت
autochthonous
U
درون خیز
insights
U
درون بینی
intercontinental
U
درون بری
talented
U
درون داشت
pronation
U
درون گرداندن
endogenous
U
درون زاد
talents
U
درون داشت
intravenous
U
درون وریدی
idiotropic
U
درون نگر
inbreeding
U
درون همسری
online operation
U
عمل درون خطی
intakes
U
مقدارجذب چیزی به درون
in house
U
درون ساختمان یک شرکت
infalling
U
ریزش بسوی درون
on line operation
U
عمل درون خطی
on line operation
U
عملکرد درون خطی
intake
U
مقدارجذب چیزی به درون
endogenous depression
U
افسردگی درون زاد
inbuilt
U
که درون سیستم است
on line system
U
سیستم درون خطی
online storage
U
انباره درون خطی
inflexion
U
کجسازی سوی درون
on line storage
U
حافظه درون خطی
in-house
U
درون ساختمان یک شرکت
endocrine gland
U
غده درون ریز
endogen
U
گیاه درون روییده
internal combustion engines
U
موتور درون سوز
pitman
U
کارگر درون معدن
inland
U
درون مرزی داخله
within group variance
U
پراکنش درون گروهی
interpolating
U
درون یابی کردن
interpolates
U
درون یابی کردن
interpolated
U
درون یابی کردن
interpolate
U
درون یابی کردن
self examination
U
درون خویشتن بینی
intrapsychic conflict
U
تعارض درون روانی
interstitial hydride
U
هیدرید درون شبکهای
empty
U
بدون چیزی در درون
emptiest
U
بدون چیزی در درون
empties
U
بدون چیزی در درون
internal combustion engine
U
موتور درون سوز
class inclusion
U
درون گنجی طبقهای
intraclass coefficient
U
ضریب درون طبقهای
intracellular
U
واقع در درون سلول
intramolecular force
U
نیروی درون مولکولی
intramolecular rearrangement
U
نوارایی درون مولکولی
intra uterine
U
واقع در درون زهدان
emptier
U
بدون چیزی در درون
in line coding
U
کدگذاری درون برنامهای
interstitial compound
U
ترکیب درون شبکهای
emptied
U
بدون چیزی در درون
upcountry
U
درداخل یا درون کشور
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com