English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ruderal U روینده درمیان مواد پوسیده وفاسد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
saprophite U پوده زی خورنده مواد پوسیده
saprophyte U پوده زی خورنده مواد پوسیده
saprophagous U تغذیه کننده از مواد پوسیده والی
bugger U کثیف وفاسد
buggers U کثیف وفاسد
mouldy U کهنه وفاسد
buggering U کثیف وفاسد
muscular dystrophy U تحلیل وفاسد عضلانی
carpetbagger U تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
carpetbaggers U تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
growing U روینده
exogenous U برون روینده
submersed U زیر اب روینده
uliginose U در باتلاق روینده
vegetive U گیاهی روینده
epiphyllous U روی برگ روینده
vegetative U روینده رویش کننده
ptomaine U مواد الی قلیایی سمی که دراثر پوسیدگی باکتریها برروی مواد ازتی تشکیل میگردد
heteronomous U روینده تحت چندین قانون
epigeal U روینده برروی زمین روخاکی
frowsy U پوسیده
ruttish U پوسیده
trity U پوسیده
frowzy U پوسیده
rotten U پوسیده
carious U پوسیده
ingrowing U رشد کننده در درون زیر گوشت روینده
ingrown U روینده و رشد کننده در درون چیز دیگری
durable material U مواد غیراستهلاکی مواد بادوام زیاد
transudate U مواد فرانشت شده مواد مترشحه
trity U بطور پوسیده
to be off [British E] U پوسیده شدن
punks U چوب پوسیده
to be spoiled U پوسیده شدن
punk U چوب پوسیده
rotten teeth U دندانهای پوسیده یافاسد
musty U بوی ناگرفته پوسیده
rottenly U بطور پوسیده یا خراب
dye-stuff U ماده رنگی در رنگرزی الیاف [این رنگینه ها یا بصورت سنتی از مواد طبیعی مانند اکثر گیاهان و بعضی حیوانات و یا از مواد شیمیایی تهیه می شوند]
spoils U پوسیده شدن لوس کردن
spoil U پوسیده شدن لوس کردن
spoiling U پوسیده شدن لوس کردن
spoiled U پوسیده شدن لوس کردن
magnaflux U نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
enzyme U مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
enzymes U مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
loam U خاک رس وشن که با گیاه پوسیده امیخته باشد
fox fire U نور وتشعشعی که گاهی ازچوبهای پوسیده ساطع میگردد
tree surgeon U ویژه گر برش و قطع بخشهای بیماری زده یا پوسیده درختان
tween U درمیان
altern U یک درمیان
twixt U درمیان
in between U درمیان
alternate U یک درمیان
amidst U درمیان
alternated U یک درمیان
between U درمیان
alternates U یک درمیان
amid U درمیان
midst U درمیان
betwixt U درمیان
interjecting U درمیان انداختن
interjected U درمیان انداختن
interject U درمیان انداختن
Among the people . U درمیان مردم
Every other day . On alternate days . U یکروز درمیان
Every three days . U سه روز درمیان
amidships U درمیان کشتی
amid ships U درمیان کشتی
double space U یک خط درمیان نوشتن
interjects U درمیان انداختن
among U درمیان درزمرهء
d. about U یک روز درمیان
every other d. U یک روز درمیان
enclose U درمیان گذاشتن
encloses U درمیان گذاشتن
every other day U یک روز درمیان
affiliate U درمیان خودپذیرفتن
affiliated U درمیان خودپذیرفتن
affiliating U درمیان خودپذیرفتن
triple space U دو خط درمیان کردن
affiliates U درمیان خودپذیرفتن
interlucent U درمیان درخشنده
enclosing U درمیان گذاشتن
slated items U مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
to stand across the road U درمیان جاده ایستادن
cross file U یک درمیان در دو جهت قراردادن
mediating U درمیان واقع شدن
across U ازاین سو بان سو درمیان
mediates U درمیان واقع شدن
adopting U درمیان خود پذیرفتن
adopts U درمیان خود پذیرفتن
mediated U درمیان واقع شدن
mediate U درمیان واقع شدن
alternates U یک درمیان امدن متناوب
alternated U یک درمیان امدن متناوب
alternate U یک درمیان امدن متناوب
midship U واقع درمیان کشتی
medially U چنانکه درمیان باشد
adopt U درمیان خود پذیرفتن
axillar U مربوط به زیر بغل از بغل روینده
underbrush U درخت کوچک روینده درزیر درخت
interscholastic U واقع شونده درمیان اموزشگاه ها
mediates U واقع درمیان غیر مستقیم
in- U :درمیان گذاشتن جمع کردن
mediating U واقع درمیان غیر مستقیم
epenthesis U الحاق حرفی درمیان کلمه
epizootic U منتشر شونده درمیان جانوران
mediated U واقع درمیان غیر مستقیم
intermediate U درمیان اینده مداخله کننده
mediate U واقع درمیان غیر مستقیم
in U :درمیان گذاشتن جمع کردن
break-ins U درمیان صحبت کسی دویدن
break-in U درمیان صحبت کسی دویدن
break in U درمیان صحبت کسی دویدن
storage interleaving U درمیان انباره جای دادن
pierglass U اینه قدی درمیان دوپنجره
to get in a word edgeways U سخنی درمیان حرف ادم پرگوپراندان
to put in U درمیان اوردن نقل قول کردن
to run the gauntlet U درمیان دوردیف ازمردم گرفتارشدن وازدوسوازاردیدن
bass viol U ویالن بزرگ بم که درمیان زانوهاگذاشته شود
desiccant U مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
triggerman U ادمکش سریع العمل درمیان جماعت اوباش
endobiotic U زیست کننده درمیان بافتهای میزبان خود
pyrenran U وابسته به کوهای PYRENEES درمیان فرانسه و اسپانی
extensiontable U میزی که میتوان دوطرف انراکشیدوقسمتی درمیان ان گذاشت
intercurrent U مداخله کننده درمیان چیزهای دیگر رخ دهنده
intervale U پارچهای از زمین پست درمیان تپههای یا در کناررودها
intra U پیشوند بمعنی در داخل ودرتوی و در درون و درمیان
quadrages imal U وابسته به چله روزه وپرهیزکه درمیان نصارامعمول است
intercurreace U مداخله وقوع درمیان ورود یک ناخوشی درناخوشی دیگر
canoness U زنی که درمیان جامعه مذهبی یادانشکدهای با سایراهل ان زندگی کند
to knit peace between nations U ملت هاراباهم اشتی دادن صلح درمیان ملل منعقدکردن
water plate U بشقابی که ته ان دو طبقه وبرای انست که اب گرم درمیان ان بریزند...نگاه دارند
gofer U کلوچهای که درمیان دواهن بشکل شان عسل میپزندوهمان شکل رابر
bran pie U فرف بزرگ پراز سبوس که اسباب بازیهایی درمیان ان پنهان می کنند
gofers U کلوچهای که درمیان دواهن بشکل شان عسل میپزندوهمان شکل رابر
gophers U کلوچهای که درمیان دواهن بشکل شان عسل میپزندوهمان شکل رابر
foreign military sales U فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
supplies U مواد
materials U مواد
material U مواد
provisions U مواد
glacial drift U مواد یخرفته
insulating compound U مواد عایق
natural products U مواد طبیعی
insulating material U مواد عایق
narcotic drugs U مواد مخدر
coherent materials U مواد چسبنده
cohesive materials U مواد چسبنده
cohesive material U مواد چسبا
overburden U مواد رویی
miscellaneous provisions U مواد متفرقه
sealing compound U مواد ضد نشت
purview U مواد اساسی
alluvial deposit U مواد رسوبی
practice material U مواد تمرینی
printed matter U مواد چاپی
producer's goods U مواد تولیدی
indirect materials U مواد غیرمستقیم
inorganic materials U مواد غیرالی
organic materials U مواد الی
backing material U مواد محافظ
balsamic materials U مواد بلسانی
operating supplies U مواد کمکی
instruction material U مواد درسی
off the shelf U مواد در دسترس
bill of material U فهرست مواد
bill of materials U فهرست مواد
instructional material U مواد اموزشی
muffling material U مواد میرایی
composite material U مواد مرکب
magnetic materials U مواد مغناطیسی
radioactive material U مواد رادیواکتیو
letter press U مواد چاپی
fixed material U مواد پایدار
jointing material U مواد پرکننده
joint sealing material U مواد درزبندی
joint filler U مواد درزبندی
excess stock U مواد اضافی
joint filling compound U مواد درزبندی
explosive ordnance U مواد منفجره
suspended load U مواد غوطه ور
fatigue of material U فرسودگی مواد
feed stock U مواد اولیه
fertile meterial U مواد بارخیز
supplies officer U مسئول مواد
maintenance materials U مواد تعمیرات
testing of materials U ازمایش مواد
materials transfer notes U دستورانتقال مواد
materials requisition U درخواست مواد
cryptomaterial U مواد رمز
intromission U مواد الحاقی
materials management U مدیریت مواد
materials handling U جابجایی مواد
substitute material U مواد جانشینی
material costs U هزینههای مواد
material control U کنترل مواد
material balance U موازنه مواد
defense articles U مواد پدافندی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com