English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 161 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ascribe U رونویس بردار
ascribed U رونویس بردار
ascribes U رونویس بردار
ascribing U رونویس بردار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
polygraph U رونوشت بردار نسخه بردار
polygraphs U رونوشت بردار نسخه بردار
copier U رونویس کننده
copiers U رونویس کننده
transcribe U رونویس کردن
transcribed U رونویس کردن
transcribes U رونویس کردن
copied U رونویس کردن
copies U رونویس کردن
copy U رونویس کردن
copying U رونویس کردن
transcribing U رونویس کردن
transcriber U رونویس کننده اوانویس
vector U بردار
equivocatory U اب بردار
arrows U بردار
arrow U بردار
resultant U بردار
vectors U بردار
dope vector U بردار
magnetic vector U بردار مغناطیسی
liner velocity U بردار سرعت
light vector U بردار نور
lifter U وزنه بردار
patchable U وصله بردار
poynting's vector U بردار پوینتینگ
land surveyor U نقشه بردار
lift vector U بردار برا
participable U شرکت بردار
numerale U شماره بردار
exponible U توضیح بردار
normal vector U بردار عمود
radius vector U بردار شعاعی
normal vector U بردار قائم
finable U جریمه بردار
flux of a vector U شاره بردار
forfoitable U جریمه بردار
field vector U بردار میدان
mouldable U قالب بردار
harvestman U خرمن بردار
interrupt vector U بردار وقفه
ratable U نرخ بردار
weight lifter U وزنه بردار
subsumption U فرمان بردار
subordination U فرمان بردار
postponement U فرمان بردار
submission U فرمان بردار
wave vector U بردار موج
voltage vector U بردار ولتاژ
rateable U نرخ بردار
stainable U زنگ بردار
state vector U بردار حلات
state vector U بردار وضعیت
topographer U نقشه بردار
state vector U بردار حالت
tollable U باج بردار
hypotaxis U فرمان بردار
treader U گام بردار
treatable U تعلیم بردار
vectorial U حامل بردار
suborder U فرمان بردار
photographers U عکس بردار
surveyors U نقشه بردار
forcing U بردار نیرو
polar vector U بردار قطبی
axial vector U بردار محوری
benefic U بهره بردار
bilable U ضمانت بردار
burgers vector U بردار برگرز
surveyor U نقشه بردار
sampler U نمونه بردار
photographer U عکس بردار
swindlers U کلاه بردار
vector U حامل بردار
vectors U حامل بردار
curl U حلقه بردار
curled U حلقه بردار
curls U حلقه بردار
swindler U کلاه بردار
circulation of a vector U چرخه بردار
forces U بردار نیرو
taxable U مالیات بردار
components U مولفه بردار
customable U گمرک بردار
component U مولفه بردار
damageable U غرامت بردار
disciplinable U نظم بردار
discountable U تخفیف بردار
active U تنزل بردار
fraudulent U کلاه بردار
dutiable U گمرک بردار
velocities U بردار سرعت
samplers U نمونه بردار
crucifer U صلیب بردار
code vector U بردار رمز
velocity U بردار سرعت
cross bearer U صلیب بردار
force U بردار نیرو
Euclidean vector U بردار اقلیدسی [ریاضی]
basis vector U بردار پایه [ریاضی]
It cannot be trifled with . It is no joking matter. U شوخی بردار نیست
Leave her alone. Stop bothering her. U دست از سر دخترک بردار
Y coordinate U مختصات بردار عمودی
Pick, what you like [want] ! U هر کدام را می خواهی بردار!
position vector U بردار مکان [ریاضی]
velocity U بردار سرعت [فیزیک]
position U بردار مکان [ریاضی]
location vector U بردار مکان [ریاضی]
radius vector U بردار مکان [ریاضی]
y axis U بردار عمودی گراف
magnetic field vector U بردار میدان مغناطیسی
beneficiary U بهره بردار ذیحق
beneficiaries U بهره بردار ذیحق
vector graphics display U بردار نمایش گرافیکی
vector data aggregate U بردار اطلاعات مجتمع
magnetic vector potential U پتانسیل بردار مغناطیسی
docile U تعلیم بردار مطیع
core barrel U لوله نمونه بردار
Come off it !Get along-with you. U بروبابا(ول کن ؟دست بردار )
rodman U کمک نقشه بردار
x axis U بردار افقی گراف
core drill U مته نمونه بردار
magnetization vector U بردار مغناطیس کنندگی
cracky U ترک بردار زودشکن
he was proof against harm U اسیب بردار نبود
freestone U سنگ تراش بردار
dope vector U بردار خصیصه نما
X coordinate U مختصات بردار افقی
vector psychology U روانشناسی بردار نگر
Take it as a souvenir! U این را به عنوان سوغاتی بردار!
field book U دفترچه یادداشت نقشه بردار
indefensibly U چنانکه دفاع بردار نباشد
None of your tricks. U دست ازحقه بازی بردار
crooks U ادم قلابی کلاه بردار
crooking U ادم قلابی کلاه بردار
make-weight U سر وزن رسیدن وزنه بردار
z axis U بردار عمق در گراف سه بعدی
Why dont you come off it! U چرا دست بردار نیستی !
make weight U سر وزن رسیدن وزنه بردار
make-weights U سر وزن رسیدن وزنه بردار
crook U ادم قلابی کلاه بردار
Stop your little games (tricks). U ازاین بازیها (حقه وکلکها )دست بردار
force displaced in parallel U [بردار] نیروی بطور موازی جابجا شده
Take a fresh sheet of paper. U یک ورق کاغذ تازه ( نوشته نشده ) بردار
included angle U زاویه بین محور طولی یک جسم و بردار جریان هوا
X Y U مختصات برای رسم گراف که x بردار افق و y عمودی است
annotated print U عکس علامت گذاری شده عکس رونویس شده
If you don't feel like it, (you can) just stop. U اگر حوصله این کار را نداری خوب دست بردار ازش.
jetevator U فلپ یا رینگ کوچکی روی نازل خروجی راکت برای کنترل بردار تراست
vortex line U خطی که جهت ان در هر نقطه بر بردار دوران منطبق وخطوط مماس براین خط باجهت موضعی جریان موازی میباشند
If the cap fit,wear it. <proverb> U اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
z buffer U محل از حافظه برای ذخیره اطلاعات بردار Z برای شی گرافیکی نمایش داده شده روی صفحه
xerographic printer U چاپگر تصویربردار از عکس چاپگر تصویر بردار
interpretable U قابل تفسیر تفسیر بردار
collision parameter U در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
scalar U متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
cartesian coordinates U سیستم موقعیت که از دو بردار در جهت زاویه راست برای نمایش نقط های که با دو عدد امکان دهی شده است و موقعیت آن را میدهد تشکیل شده است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com