English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
maximum likelihood method U روش حداکثر درست نمایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
likelihood U درست نمایی
likelihood ratio U بهر درست نمایی
maximum liklihood U درست نمایی بیشینه
spectroscopic binary U دوتایی طیف نمایی دوتایی بیناب نمایی
max min system U سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
meets U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
OR function U تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
join U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joins U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
meet U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersection U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersections U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
coincidence function U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
and U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
alternation U تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
unions U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
conjunctions U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
false U 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
assertion U 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
conjunction U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
union U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
disjunction U تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
maximal aerobic power U بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
maximal oxygen uptake U حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen consumption U حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
judiciousness U قضاوت درست تشخیص درست
be the spitting image of someone <idiom> U درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
modals U نمایی
male protest U نر نمایی
shabbiness U نخ نمایی
modal U نمایی
seediness U بد نمایی
effeminacy U زن نمایی
unimodal U یک نمایی
exponential U نمایی
squalidness U بد نمایی
squalidity U بد نمایی
bimodal U دو نمایی
aberration U کج نمایی
magnifications U درشت نمایی
maculation U ملوث نمایی
foreshortening U کوته نمایی
exponential curve U منحنی نمایی
transparence U پشت نمایی
transparency U پشت نمایی
slow motion U کند نمایی
illusionism U سه بعد نمایی
illusionism U عمق نمایی
showiness U خود نمایی
spectroscopy U بیناب نمایی
pearliness U مروارید نمایی
masculine protest U نرینه نمایی
saber rattling U قدرت نمایی
sanctified airs U مقدس نمایی
sanctimoniousness U مقدس نمایی
sanctimony U مقدس نمایی
stereoscopics U برجسته نمایی
puppyhood U خود نمایی
puppydom U خود نمایی
prewetting U پیش تر نمایی
tokenism U نمونه نمایی
pretentiousness U خود نمایی
verisimilitude U راست نمایی
master stroke U هنر نمایی
holographic image U نمایی از شی سه بعدی
exponent bias U پیشقدر نمایی
magnification U بزرگ نمایی
magnification U درشت نمایی
pleading U برهان نمایی
notoriety U انگشت نمایی
dichroism U دو رنگ نمایی
flare U خود نمایی
flares U خود نمایی
playing dead U مرده نمایی
death feigning U مرده نمایی
magnifications U بزرگ نمایی
grin U دندان نمایی
exponential distribution U توزیع نمایی
exponential function U تابع نمایی
transparecy U پشت نمایی
exponential rate U اهنگ نمایی
exhibitionism U عورت نمایی
grins U دندان نمایی
grinning U دندان نمایی
grinned U دندان نمایی
boldfacing U درشت نمایی
data display U داده نمایی
ostentation U خود نمایی
exponential rate U نرخ نمایی
sightliness U خوش نمایی
grandiosity U بزرگ نمایی
spectroscopy U طیف نمایی
transparencies U پشت نمایی
characterization U منش نمایی
circular dischroism U دو رنگ نمایی دورانی
masterstroke U هنر نمایی شاهکار
characterize U منش نمایی کردن
characterized U منش نمایی کردن
prink U خود نمایی کردن
masterstrokes U هنر نمایی شاهکار
parades U خود نمایی کردن
to prank out oneself U خود نمایی کردن
woolliness U پشم نمایی پرپشمی
to cut a dash U خود نمایی کردن
lateral magnifying power U درشت نمایی جانبی
magnification factor U عامل درشت نمایی
direction indicator U دستگاه جهت نمایی
ebullioscopy constant U ثابت غلیان نمایی
parading U خود نمایی کردن
characterised U منش نمایی کردن
paraded U خود نمایی کردن
characterizes U منش نمایی کردن
characterizing U منش نمایی کردن
characterising U منش نمایی کردن
parade U خود نمایی کردن
characterises U منش نمایی کردن
time constant of an exponential quantity U ثابت زمانی یک کمیت نمایی
perspectives U عمق نمایی چشم انداز
panchromatic emulsion U امولسیون تمام رنگ نمایی
perspective U عمق نمایی چشم انداز
powered U درشت نمایی قدرت دوربین
powering U درشت نمایی قدرت دوربین
power U درشت نمایی قدرت دوربین
magnification U بزرگ سازی درشت نمایی
magnifications U بزرگ سازی درشت نمایی
floating point calculation U محاسبات اعداد نمایی یا علمی
powers U درشت نمایی قدرت دوربین
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
resolutions U قدرت تفکیک اجزا یا درشت نمایی
resolution U قدرت تفکیک اجزا یا درشت نمایی
pedantic U وابسته به عالم نمایی وفضل فروشی
alternatives U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
differences U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
EXOR U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternative U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
exjunction U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
sandbar U جزیره نمایی که دردهانه رودخانه یا بندر گاه باشد
exclusive U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
peak U حداکثر
outside U حداکثر
outsides U حداکثر
peaking U حداکثر
peaks U حداکثر
uttermost U حداکثر
maximal U حداکثر
endurance U حداکثر
maximum U حداکثر
hypsographic map U نقشههای عوارض نمایی که ارتفاع نقاط در ان از سطح دریا تعیین شده است
maximum deviation U انحراف حداکثر
peak current U جریان حداکثر
maximum demand U بار حداکثر
maximum density U حداکثر تراکم
maximum current U جریان حداکثر
maximum capacity U فرفیت حداکثر
maximum available powere U توان حداکثر
maximum deflection U انحراف حداکثر
maximum amplitude U دامنه حداکثر
maximization U به حداکثر رسانیدن
flat out U حداکثر سرعت
flank speed U حداکثر سرعت
maximum thermometer U گرماسنج حداکثر
full bore U حداکثر تلاش
full speed U حداکثر سرعت
global maximum U حداکثر مطلق
peak load U بار حداکثر
intensity maximum U حداکثر شدت
maximal U وابسته به حداکثر
maximum detector U اشکارساز حداکثر
relative maximum U حداکثر نسبی
maximum price U حداکثر بها
maximum profit U حداکثر سود
maximum prr ermissible U مجاز حداکثر
maximum ratings U مقدار حداکثر
maximum slope U حداکثر شیب
maximum speed U حداکثر سرعت
peak speed U حداکثر سرعت
peak output U حداکثر تولید
maximum value U مقدار حداکثر
peak load U حداکثر بار
maximum performance U کارایی حداکثر
maximum work U کار حداکثر
peak demand U حداکثر تقاضا
maximum power demand U مصرف حداکثر
maximum performance U عملکرد حداکثر
maximum duration U زمان حداکثر
maximum efficiency U حداکثر کارائی
maximum efficiency U راندمان حداکثر
price ceilings U حداکثر قیمت
maximum energy U انرژی حداکثر
maximum frequency U فرکانس حداکثر
maximum gain U تقویت حداکثر
maximum limited stress U تنش حداکثر
maximum load U بار حداکثر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com