Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pip matching
U
روش بصری روانه کردن انتن رادار در ارتفاع و سمت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
crystal balls
U
گنبد انتن رادار انتن صفحه تصویر رادار
crystal ball
U
گنبد انتن رادار انتن صفحه تصویر رادار
crystal ball
U
انتن رادار
crystal balls
U
انتن رادار
radome
U
گنبد انتن رادار
scans
U
یک دور گردش انتن رادار
scanned
U
یک دور گردش انتن رادار
scan
U
یک دور گردش انتن رادار
hunting
U
نوسان دادن انتن رادار درردیابی
sidelobe
U
ستونهای جانبی انرژی انتن رادار
scurve distortion
U
لرزش تصویر رادار در اثرحرکت انتن
radome
U
پوشش پلاستیکی انتن رادار درهواپیما
sbend distortion
U
لرزش تصویر دراثر حرکت زیگزاکی انتن رادار
radar altimetry
U
ارتفاع سنجی به وسیله رادار
altitude delay
U
افت ارتفاع امواج رادار
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
collimator
U
وسیله روانه کردن توپ کولیماتور روانه کردن توپ
visual interceptor
U
هواپیمای رهگیر بصری هواپیمایی که باوسایل بصری رهگیری میکند
pibal
U
تعیین جهت وزش باد به طریقه بصری دیدبانی بصری
descentheight
U
ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما
clattered
U
تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clatters
U
تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clattering
U
تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clatter
U
تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
radar comouflage
U
استتار کردن از دید رادار استتار در مقابل رادار
kytoon
U
انتن گازی هلیومی انتن موقتی
visualreport
U
گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
chaff
U
وسایل تولید پارازیت دردستگاه رادار نوارهای منعکس کننده امواج رادار
skin paint
U
نوعی علایم راداری روی صفحه رادار که از انعکاس امواج رادار تولید میشود
gadgets
U
نوعی رادار با صفحه رنگی رادار رنگ نما
gadget
U
نوعی رادار با صفحه رنگی رادار رنگ نما
radar scan
U
تجسس بوسیله رادار میدان مراقبت رادار
railings
U
امواج ضربانی که باعث کورکردن رادار و تولید خطوط موازی ریل مانند روی صفحه رادار میشود
railing
U
امواج ضربانی که باعث کورکردن رادار و تولید خطوط موازی ریل مانند روی صفحه رادار میشود
dismisses
U
روانه کردن
to send away
U
روانه کردن
to give the mitten
U
روانه کردن
lay
U
روانه کردن
dismissing
U
روانه کردن
to give the sack
U
روانه کردن
lays
U
روانه کردن
dismiss
U
روانه کردن
pack off
U
روانه کردن
to pack off
U
روانه کردن
kick out
<idiom>
U
روانه کردن
send away
U
روانه کردن
send
U
روانه کردن
hale
U
روانه کردن
dispateh
U
روانه کردن
sends
U
روانه کردن
sending
U
روانه کردن
to put a way childish
U
روانه کردن
orientation
U
روانه کردن
dispatches
U
روانه کردن فرستادن
dispatched
U
روانه کردن فرستادن
despatching
U
روانه کردن فرستادن
despatches
U
روانه کردن فرستادن
despatched
U
روانه کردن فرستادن
to send one to the right about
کسی را روانه کردن
to send someone packing
U
کسیرا روانه کردن
orientation
U
روانه کردن دستگاهها
reciprocal
U
روانه کردن متقابله
direct laying
U
روانه کردن مستقیم
laying
U
روانه کردن توپ
dispatch
U
روانه کردن فرستادن
orients
U
روانه کردن تطبیق دادن
indirect fire
U
روانه کردن غیر مستقیم
reciprocal laying
U
روانه کردن متقابله توپها
get off
U
روانه کردن عقب رفتن از
departs
U
روانه شدن حرکت کردن
departing
U
روانه شدن حرکت کردن
orienting
U
روانه کردن تطبیق دادن
orient
U
روانه کردن تطبیق دادن
depart
U
روانه شدن حرکت کردن
relay
U
عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
relays
U
عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
relayed
U
عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
let out
<idiom>
U
روانه کردن یا مرخص شدن (ازکلاس)
lay
U
روانه کردن لوله توپ یا تفنگ
layihg azimuth
U
گرای روانه کردن لوله توپ
lays
U
روانه کردن لوله توپ یا تفنگ
gun pointing data
U
عناصر مربوط به روانه کردن توپ
drop height
U
ارتفاع عمودی هواپیما تامنطقه پرش ارتفاع هواپیمادر نقطه بارریزی
barometric altimeter
U
ارتفاع سنج بارومتری ارتفاع سنجی که با فشار جو کار میکند
terrain clearance
U
حفظ ارتفاع امن برای پروازهواپیما تامین خودکار ارتفاع پرواز هواپیما
flare dud
U
گلوله اتمی که در ارتفاع بیش از ارتفاع پیش بینی شده منفجر میشود
steering
U
روانه کردن راندن ناو یا هواپیما یاخودرو
pressure altitude
U
ارتفاع از روی دستگاه فشارسنج هواپیما ارتفاع فشارسنجی
sextant altitude
U
ارتفاع اندازه گیری شده ستارگان ارتفاع سکستانتی
sends
U
ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
sending
U
ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
directing
U
اداره کردن روانه کردن وسایل
send
U
ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
pile height
U
ارتفاع پرز
[این ارتفاع یکی از عوامل تعیین کننده قیمت و کیفیت فرش است.]
directional radar prediction
U
تجزیه و تحلیل سمتی رادار پیش بینی سمتی رادار
radar prediction
U
بررسی به وسیله رادار تجزیه و تحلیل اطلاعات به وسیله رادار
radar return
U
انعکاس امواج در روی صفحه رادار علایم صفحه رادار
altitude separation
U
اختلاف ارتفاع سطوح مبنای ارتفاع
bracket
U
احاطه کردن تیر پایه انتن
launches
U
روانه کردن مامور کردن
launching
U
روانه کردن مامور کردن
launch
U
روانه کردن مامور کردن
launched
U
روانه کردن مامور کردن
blip
U
نقاط درخشان روی صفحه رادار علامت روشنی که نشانه تعقیب امواج روی لامپ صفحه رادار است
blips
U
نقاط درخشان روی صفحه رادار علامت روشنی که نشانه تعقیب امواج روی لامپ صفحه رادار است
trapping
U
اختلاف در امواج رادار ممانعت از پخش امواج رادار
radar tracking
U
تعقیب به وسیله رادار ردیابی هدفها به وسیله رادار
radar trapping
U
اختلال پیدا کردن رادار
absolute altimeter
U
ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
safe altitude
U
ارتفاع تامین ارتفاع بی خطر
pitot pressure
U
فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
image degradation
U
کم کردن قدرت تصویربرداری یک دستگاه رادار
maximum ordinate
U
حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
transition altitude
U
ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
guided propagation
U
تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
shoot
U
زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
shoots
U
زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
interlook dormant period
U
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
radar discrimination
U
قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
release altitude
U
ارتفاع رها کردن بمب
altitude acclimatization
U
عادت کردن به ارتفاع منطقه
ocant altitude
U
ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
homing
U
روش تعقیب و ردیابی امواج رادیویی یا رادار و پیدا کردن ایستگاه فرستنده ان
command altitude
U
ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
radar locating
U
تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
direct fire
U
هدایت کردن اتش روانه کردن اتش
low altitude
U
ارتفاع کم ارتفاع پست
radar picket
U
ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
altitude height
U
سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
apparent altitude
U
ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما
low airburst
U
ترکش هوایی در ارتفاع کم ترکش در ارتفاع پایین
visual
U
بصری
optic
U
بصری
optical
U
بصری
visually
U
بصری
visuals
U
بصری
ocular
U
بصری
streams
U
روانه
streamed
U
روانه
stream
U
روانه
sweep
U
تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی
bombing height
U
ارتفاع رهایی بمب ارتفاع هواپیماتا هدف در موقع رهایی بمب
audio visual
U
سمعی بصری
visual check
U
مقابله بصری
visual arts
U
هنرهای بصری
VDUs
U
واحدنمایش بصری
VDUs
U
واحدنمایشگر بصری
VDU
U
واحدنمایش بصری
VDU
U
واحدنمایشگر بصری
visual communication
U
ارتباط بصری
visual signal
U
علایم بصری
visual communication
U
مخابره بصری
video ram
U
RA بصری یا تصویری
visual display
U
نمایش بصری
visual identification
U
شناسایی بصری
optical
U
الات بصری
optic
U
چشمی بصری
visualreport
U
گزارش بصری
visual flight
U
پرواز بصری
vision recognition
U
تشخیص بصری
optic chiasma
U
چلیپای بصری
optokinetic
U
بصری- جنبشی
visual observation
U
دیدبانی بصری
visual aids
U
کمکهای بصری
audiovisual
U
سمعی-بصری
optical sight
U
دوربینهای بصری
audiovisual
U
سمعی و بصری
visual identification
U
تشخیص بصری
optic chiasm
U
چلیپای بصری
videotext
U
متن بصری
visual signal
U
علامت بصری
audio-visual
U
سمعی بصری
chiasma
U
ضربدر بصری
to get one's mittimus
U
روانه شدن
go
U
روانه ساختن
goes
U
روانه ساختن
to get the mitten
U
روانه شدن
information flow
U
روانه خبر
flings
U
روانه ساختن
stream routing
U
روند روانه
reshaping
U
روانه کاری
fling
U
روانه ساختن
flinging
U
روانه ساختن
flash card
U
ورقه تمرین بصری
video tape
U
نوار سمعی و بصری
visual display unit
U
واحد نمایشگر بصری
visual elevation
U
افت بصری گلوله
visual interaction
U
کنش متقابل بصری
optical
U
مربوط به دیدبانی بصری
vdt
U
ترمینال نمایش بصری
titchener's illusion
U
خطای بصری تیچنر
video adapter
U
وفق دهنده بصری
visual display terminal
U
ترمینال نمایش بصری
launghing
U
روانه سازی پرتاب
back sight method
U
روش نشانه روی متقابله روش روانه کردن متقابله
vga
U
ارایه نگاره سازی بصری
optical sight
U
وسایل نشانه روی بصری
optical
U
نشانه روی بصری چشمی
video graphics array
U
ارایه نگاره سازی بصری
visual flight
U
پرواز بااستفاده از ناوبری بصری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com