English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
roll on roll off U روش بارگیری مستقیم ناو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
preload loading U بارگیری اولیه یا بارگیری قبل از بارگیری اصلی
unit loading U بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
wet storage U بارگیری روی عرشه کشتی درروی دریا بارگیری دریایی
back haul U بارگیری در بازگشت از یک ماموریت بارگیری دوسره باربرگشت
embarkation order U دستورالعمل بارگیری یا سوارشدن دستور بارگیری
combat loading U بارگیری رزمی هواپیما بارگیری جنگی
endurance loading U بارگیری با حداکثر فرفیت بارگیری کامل
dasd U Device Storage DirectAccess اسباب حافظه بادستیابی مستقیم دستگاه انباره دستیابی مستقیم
direct admission U مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
basics U روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basic U روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
direct exchange U تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
directed U مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct U مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directs U مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
casualty staging unit U یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
direct command U فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
staging unit U یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
elicitation U کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
direct fire sights U زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
direct dyes U رنگینه های مستقیم [که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
direct access storage device U اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
loading bridge U پل بارگیری
burdening U بارگیری
shipping U بارگیری
loading U بارگیری
material handling bridge U پل بارگیری
stowage U بارگیری
well deck U پل بارگیری
charging U بارگیری
frequency loading U بارگیری فرکانسی
aprons U محوطه بارگیری
apron U محوطه بارگیری
loading facilities U وسایل بارگیری
loading diagram U دیاگرام بارگیری
laden U بارگیری شده
loading point U نقطه بارگیری
loading station U ایستگاه بارگیری
loading scale U مقیاس بارگیری
loading site U سکوی بارگیری
loading site U محل بارگیری
commercial loading U بارگیری تجارتی
loading rack U سکوی بارگیری
loading chart U جدول بارگیری
stow U بارگیری کردن
download U بارگیری پایین
embarkation table U جدول بارگیری
line charging capacity U فرفیت بارگیری خط
line charging current U جریان بارگیری خط
embarkation area U محوطه بارگیری
load factor U ضریب بارگیری
load lines U علایم بارگیری
loading apron U نوار بارگیری
loading bucket U سطل بارگیری
deadweight U تناژ بارگیری
stowing U بارگیری کردن
stowed U بارگیری کردن
loading U فرفیت بارگیری
accumulator charge U بارگیری اکومولاتور
load U بارگیری کردن
stows U بارگیری کردن
load U بارگیری مهمات
stowage U بارگیری و باراندازی
bucket charging U بارگیری با سطل
bulk loading U بارگیری در مخازن
roll on/roll off U بارگیری- تخلیه
carburizing pot U فرف بارگیری
load U فرفیت بارگیری
loads U بارگیری مهمات
loads U بارگیری کردن
pallets U کفه بارگیری
quay U سکوی بارگیری
pallet U کفه بارگیری
quays U سکوی بارگیری
Loading and unloading. U بارگیری وتخلیه
well deck U عرشه بارگیری
ammunition loading line U خط بارگیری مهمات
loads U فرفیت بارگیری
roll-on/roll-off U بارگیری- تخلیه
cargo net U تور بارگیری
charging wharf U اسکله بارگیری
charging crane U جرثقیل بارگیری
on berth U ناوحاضربه بارگیری
pack saddle U زین بارگیری
pallete U کفه بارگیری
charging berth U اسکله بارگیری
pick up and delivery U بارگیری و تحویل
magnetic loading U بارگیری مغناطیسی
plimsol mark U مارک بارگیری
pre loading U بارگیری اولیه
loading table U جدول بارگیری
charging car U واگن بارگیری
point of loading U نقطه بارگیری
loading time U زمان بارگیری
plimsol mark U علایم بارگیری
stevedore U بارگیری وباراندازی کردن
charging side U محل بارگیری کوره
commercial loading U بارگیری کالای تجارتی
stevedore U متصدی بارگیری و تخلیه
embarkation table U جدول قابلیت بارگیری
actual obligated space U محل یا جا در بارگیری دریایی
cargo plan U طرح بارگیری ناو
commodity loading U بارگیری کالاهای مختلف
charge and discharge U محل بارگیری و باراندازی
bulk load method U روش بارگیری با بارقوال
bulk loading U بارگیری مخزن به طور یک جا
cargo port U دریچه بارگیری ناو
stevedores U متصدی بارگیری و تخلیه
shiping agent U کارگزار بارگیری کشتی
ingot charging crane U جراثقال بارگیری شمش
initial program load U بارگیری برنامه اغازی
loading list U لیست بارگیری خودرو
stevedoring charges U هزینههای بارگیری وباراندازی
stevedores U بارگیری وباراندازی کردن
loading chart U طرح بارگیری هواپیما
tactical loading U بارگیری رزمی یا جنگی
staging unit U یکان بارگیری کننده
loading plan U طرح بارگیری خودرو
loading space U فضای قابل بارگیری
loading U بارگیری مهمات درهواپیما
horizontal loading U بارگیری افقی کشتیها
loading ramp U راهروی شیب دار بارگیری
bulk load method U روش استفاده از بارگیری قوال
railway end U پل سکوی بارگیری راه اهن
despatch money U جایزه بارگیری یا تخلیه سریع
embarkation order U ترتیب سوار شدن یا بارگیری
palletetisation U درکفه بارگیری قرار دادن
capacity load U حداکثر فرفیت بارگیری ناو
mutilation table U جدول راهنمای بارگیری خودروها
shiping agent U حق العمل کار بارگیری کشتی
reloadable control storage U انباره با کنترل بارگیری مجدد
maximum load rating U قابلیت بارگیری نامی حداکثر
p&d U delivery and up pick بارگیری و تحویل
lading U بارگیری عمل بار کردن
bridge plate U پل بین سکوی بارگیری وخودرو
lighterage U هزینه بارگیری وباراندازی ازکشتی
free in and out U بدون هزینه تخلیه و بارگیری
stevedore U متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
stevedore U متصدی بارگیری و حمل و نقل
stevedores U متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
lay day U روز بارگیری وباراندازی کشتی
port U شراب شیرین بارگیری کردن
stevedores U متصدی بارگیری و حمل و نقل
The ship is loading. U کشتی درحال بارگیری است
accessorial services U خدمات بارگیری و تخلیه بار
drayage U هزینه بارگیری وبار اندازی
lay day U ایام بارگیری و باراندازی کشتی
base loading U بارگیری انجام شده در پایگاه
laydays U ایام بارگیری و باراندازی کشتی
lift on U بارگیری کشتی توسط جرثقیل
fio U بدون هزینه تخلیه و بارگیری
portcall U درخواست حمل وسایل به بندربرای بارگیری
dispatch money U جایزه یا انعام بارگیری یاتخلیه سریع
despatch money U پاداش جهت بارگیری یاتخلیه سریع
drayage U چهارچرخه یاگاری مخصوص بارگیری وباراندازی
mutilation table U جدول بارگیری پیش بینی شده
loading U بارگیری کردن سوارشدن به خودرو یاهواپیما
pickup zone U منطقه بارگیری و بار کردن وسایل
entrucking table U جدول حرکات و بارگیری خودروهای باری ارتشی
actual placement U قرار دادن بار در محل تخلیه و بارگیری
embarkation element U یکان مخصوص کمک به بارگیری یا سوار شدن
portcapacity U فرفیت بندر از نظر بارگیری یاتخلیه بار
lighterage U هزینه بارگیری و باراندازی از کشتی توسط دوبه
ipl U Load Program Initail بارگیری اغازی برنامه
prestowage plan U طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل
block stowage loading U بارگیری وسایل هم مقصد دریک قسمت از وسیله ترابری
embarkation team U تیم یا قسمت مخصوص کمک به سوار شدن یا بارگیری
constructive placement U تعیین محل برای بارگیری یاتخلیه مناسب کشتیها
turnaround cycle U مدت زمان بارگیری و رفت وبرگشت خودرو یا هواپیما یاکشتی
load line U خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
stowage plan U طرح بارگیری ناو یا هواپیمایا چیدن بارها در هواپیما یاناو
long shoreman U گماشته بارگیری و بار خالی کنی در بندریا ماهی گیری در کرانه
primage U اضافه کرایهای که به خاطر مراقبت در بارگیری و تخلیه به ناخدای کشتی داده میشود
levels U مستقیم
first-hand U مستقیم
levelled U مستقیم
beeline U خط مستقیم
attributive U مستقیم
upstanding U مستقیم
unintermediate <adj.> U مستقیم
bee line U خط مستقیم
straight line U مستقیم
straight line U خط مستقیم
straight line code U کد مستقیم
straight line code U کد خط مستقیم
straightish U مستقیم
firsthand U مستقیم
leveled U مستقیم
level U مستقیم
straightest U مستقیم
directs U مستقیم
on line U مستقیم
directed U مستقیم
direct <adj.> U مستقیم
right U مستقیم
righted U مستقیم
straighter U مستقیم
righting U مستقیم
straight U مستقیم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com