English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
semi indirect lighting U روشن سازی نیم مستقیم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
illumination by diffusion U روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
basic U روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basics U روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
rectification U یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
direct dyes U رنگینه های مستقیم [که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
illumination U روشن سازی
illuminations U روشن سازی
lighting U روشن سازی نورپردازی
enucleation U توضیح روشن سازی
direct lighting U روشن سازی غیرمستقیم
demanded U انتقال داده مستقیم بین پردازنده و فضای ذخیره سازی
demand U انتقال داده مستقیم بین پردازنده و فضای ذخیره سازی
demands U انتقال داده مستقیم بین پردازنده و فضای ذخیره سازی
carries U محل ذخیره سازی وام های ایجاد شده در جمعهای موازی به جای ارسال مستقیم
carried U محل ذخیره سازی وام های ایجاد شده در جمعهای موازی به جای ارسال مستقیم
carry U محل ذخیره سازی وام های ایجاد شده در جمعهای موازی به جای ارسال مستقیم
carrying U محل ذخیره سازی وام های ایجاد شده در جمعهای موازی به جای ارسال مستقیم
partial carry U فضای ذخیره سازی موقت تمام ارقام نقلی جمع کننده موازی بجای ارسال مستقیم
conditional U دستور برنامه سازی که کنترل برنامه را طبق خروجی یک رویداد غیر مستقیم میکند
dasd U Device Storage DirectAccess اسباب حافظه بادستیابی مستقیم دستگاه انباره دستیابی مستقیم
direct admission U مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
directs U مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directed U مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct exchange U تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
direct U مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
flashed U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
illuminati U روشن ضمیران روشن فکران
daylight U روز روشن روشن کردن
daylit U روز روشن روشن کردن
direct command U فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
elicitation U کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
direct fire sights U زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
half tone screen U صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
vignetting U سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
direct access storage device U اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
flares U گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
illuminates U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminating U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
flare U گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
illuminate U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
calculating U دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials U وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
ordnance plant U کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
jagger U الت کنگره سازی یادندانه سازی
explain U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explained U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explains U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explaining U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
pre-treatment U عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address U سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
irritancy U پوچ سازی باطل سازی
ouster U بی بهره سازی محروم سازی
formularization U کوتاه سازی ضابطه سازی
subjugation U مقهور سازی مطیع سازی
frustrations U خنثی سازی محروم سازی
frustration U خنثی سازی محروم سازی
imagery U مجسمه سازی شبیه سازی
erasable U 1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
saved U ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saves U ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
save U ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
symmetrical compression U سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
sorted U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hits U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
electronic U کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
straight line U خط مستقیم
straight line code U کد خط مستقیم
first-hand U مستقیم
firsthand U مستقیم
attributive U مستقیم
levels U مستقیم
directs U مستقیم
levelled U مستقیم
straighter U مستقیم
upstanding U مستقیم
on line U مستقیم
bee line U خط مستقیم
direct <adj.> U مستقیم
straightest U مستقیم
straight line U مستقیم
leveled U مستقیم
beeline U خط مستقیم
unintermediate <adj.> U مستقیم
right U مستقیم
righted U مستقیم
righting U مستقیم
directed U مستقیم
straight U مستقیم
straightish U مستقیم
level U مستقیم
straight line code U کد مستقیم
dump U 1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
Indeo U فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
external U روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
externals U روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
backstair U غیر مستقیم
direct support U پشتیبانی مستقیم
direct current U جریان مستقیم
direct labour U دستمزد مستقیم
direct selling U فروش مستقیم
straight line U دارای خط مستقیم
on line help U کمک مستقیم
intuitions U درک مستقیم
intuition U درک مستقیم
positive relation U رابطه مستقیم
straight edge U لبه مستقیم
sonna deung koot U دست مستقیم
direct load U بارگذاری مستقیم
specific cost U هزینه مستقیم
line storm U طوفان مستقیم
direct material U مواد مستقیم
close supervision U نظارت مستقیم
proximate U بیفاصله مستقیم
direct taxes U مالیاتهای مستقیم
straight line U بخط مستقیم
straight left U چپ مستقیم در بوکس
directness U مستقیم بودن
sideway U غیر مستقیم
proximate cause U علت مستقیم
d.c. U جریان مستقیم
through call U مکالمه مستقیم
d.c U جریان مستقیم
ambagious U غیر مستقیم
rectilinear U مستقیم الخط
direct selection U انتخاب مستقیم
indirect U غیر مستقیم
rectiliner U مستقیم الخط
hottest U خط تلفن مستقیم
wall pass U پاس مستقیم
direct aggression U پرخاشگری مستقیم
hotter U خط تلفن مستقیم
air line U خط مستقیم هوایی
straightening flute drill U مته مستقیم
direct address آدرس مستقیم
hot U خط تلفن مستقیم
direct file U فایل مستقیم
straight position U فرم مستقیم
direct hit U اصابت مستقیم
direct hits U اصابت مستقیم
direct taxation U مالیات مستقیم
direct relationship U ارتباط مستقیم
dressing U مستقیم کنی
direct access U دسترسی مستقیم
airlines U خط مستقیم هوایی
direct dye U رنگینه مستقیم
airline U خط مستقیم هوایی
random access U دستیابی مستقیم
direct damage U ضرر مستقیم
direct object U مفعول مستقیم
direct coupling U کوپلینگ مستقیم
direct coupling U جفتگری مستقیم
direct cost U هزینه مستقیم
direct conversion U تبدیل مستقیم
direct control U کنترل مستقیم
highroad U صراط مستقیم
highroads U صراط مستقیم
dressings U مستقیم کنی
direct access U دستیابی مستقیم
visual fire U تیر مستقیم
spur offtake U ابگیر مستقیم
straightest U قسمت مستقیم
direct fire U اتش مستقیم
direct outlet U ابگیر مستقیم
direct observation U دیدبانی مستقیم
straight U قسمت مستقیم
uniaxial bending U خمش مستقیم
direct file U پرونده مستقیم
straighter U قسمت مستقیم
uncurl U مستقیم شدن
Go straight ahead. مستقیم بروید.
forward resistance U مقاومت مستقیم
direct pressure U فشار مستقیم
direct process U فرایند مستقیم
direct processing U پردازش مستقیم
direct lighting U روشنایی مستقیم
direct address U نشانی مستقیم
video disk U دسترسی مستقیم
as the crow files U بخط مستقیم
direct relationship U وابستگی مستقیم
aright U مستقیم مستقیما
direct tax U مالیات مستقیم
direct reading U قرائت مستقیم
direct support U کمک مستقیم
direct fire U تیر مستقیم
forward voltage U ولتاژ مستقیم
direct support unit U یکان پشتیبانی مستقیم
chutes U مسیر مستقیم مسابقه
directed U : مستقیم معطوف داشتن
direct U : مستقیم معطوف داشتن
direct support U پشتیبانی مستقیم کردن
dma U انتقال مستقیم به حافظه
straightening roll U غلطک مستقیم کنی
directs U : مستقیم معطوف داشتن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com