English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lighting U روشن سازی نورپردازی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
illumination U روشن سازی
illuminations U روشن سازی
direct lighting U روشن سازی غیرمستقیم
enucleation U توضیح روشن سازی
semi indirect lighting U روشن سازی نیم مستقیم
illumination by diffusion U روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
flash U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
illuminati U روشن ضمیران روشن فکران
daylit U روز روشن روشن کردن
daylight U روز روشن روشن کردن
rectification U یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
half tone screen U صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
vignetting U سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
flares U گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
illuminates U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminate U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
flare U گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
illuminating U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
calculating U دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials U وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
ordnance plant U کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
jagger U الت کنگره سازی یادندانه سازی
explained U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explains U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explaining U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explain U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
pre-treatment U عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address U سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
irritancy U پوچ سازی باطل سازی
imagery U مجسمه سازی شبیه سازی
subjugation U مقهور سازی مطیع سازی
frustrations U خنثی سازی محروم سازی
frustration U خنثی سازی محروم سازی
ouster U بی بهره سازی محروم سازی
formularization U کوتاه سازی ضابطه سازی
erasable U 1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
saved U ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
save U ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saves U ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
symmetrical compression U سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
sorted U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hitting U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
electronic U کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
dump U 1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
Indeo U فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
external U روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
externals U روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
luculent U روشن
clearer U روشن
fogless U روشن
elucidating U روشن
alighting U روشن
eyebright U روشن
elucidated U روشن
elucidate U روشن
moonlit U روشن
unequivocally U روشن
cloudless U روشن
alight U روشن
legible U روشن
sharp cut U روشن
clearest U روشن
clear U روشن
light U روشن
shriller U روشن
furbisher U روشن گر
lighted U روشن
sunny U روشن
sunniest U روشن
sunnier U روشن
vivid U روشن
clear-cut U روشن
on U روشن
diaphanous U روشن
clears U روشن
lightest U روشن
shrillest U روشن
transparently U روشن
perspicuous U روشن
transparent U روشن
eidetic U روشن
alights U روشن
shrill U روشن
explicit <adj.> U روشن
expressing U روشن
brightest U روشن
on/off U روشن
clear cut U روشن
bright U روشن
clean cut U روشن
notable <adj.> U روشن
clean-cut U روشن
explicit U روشن
cleaners U روشن
brighter U روشن
perspicuous <adj.> U روشن
alighted U روشن
lucid U روشن
definite U روشن
expresses U روشن
in a good light U روشن
setting up U روشن
sets U روشن
set U روشن
litten U روشن
nitid U روشن
elucidates U روشن
expressed U روشن
distinct <adj.> U روشن
express U روشن
unequivocal U روشن
lighted U روشن کردن
clear sighted U روشن بین
ignite U روشن کردن
clears U روشن زدودن
clear sightedness U روشن بینی
picturing U روشن ساختن
clears U : روشن کردن
to switch on U روشن کردن
enlightens U روشن فکرکردن
enlightening U روشن فکرکردن
clear U : روشن کردن
enlighten U روشن فکرکردن
picture U روشن ساختن
pictured U روشن ساختن
pictures U روشن ساختن
clear U روشن زدودن
clearer U : روشن کردن
clearest U روشن زدودن
In broad daylight. U درروز روشن
clear varnish U لاک روشن
clearest U : روشن کردن
clearer U روشن زدودن
unambiguous U واضح روشن
serene U روشن صاف
lightest U روشن کردن
ignited U روشن کردن
burn in U ازمایش روشن
clarify U روشن کردن
clarifying U روشن کردن
brighten U روشن کردن
kindles U روشن شدن
kindled U روشن شدن
turn on U روشن کردن
lighting U سایه روشن
ditinct U روشن مشخص
bertha U درخشان روشن
pellucid U بلورین روشن
clarifies U روشن کردن
broad minded U روشن فکر
documentary photography U تصویر روشن
broad day light U روز روشن
brightens U روشن کردن
brightening U روشن کردن
nacarat U قرمز روشن
luminescence U روشن تابی
brightened U روشن کردن
light <adj.> U رنگ روشن
eidetic memory U یاد روشن
illumining U روشن کردن
traffic signal U نشانه روشن
igniting U روشن کردن
fireballs U شهاب روشن
ignites U روشن کردن
clear-sighted U روشن بین
fireball U شهاب روشن
transparent color U رنگ روشن
emblaze U روشن کردن
transpicuous U روشن اشکار
bright red U قرمز روشن
illumines U روشن کردن
illumined U روشن کردن
illumine U روشن کردن
alive U روشن سرزنده
kindle U روشن شدن
elucidatory U روشن سازنده
light U روشن کردن
light and shade U سایه روشن
pervious U روشن بین
clairvoyant U روشن بین
phanerogamic U روشن زاد
phanerogamous U روشن زاد
illume U روشن کردن
twilight U صبح روشن
illuminant U روشن کننده
lightish U نسبتا روشن
keen sighted U روشن بین
twilight U تاریک و روشن
perspicuously U بطور روشن
illuminates U روشن فکر
head work U فکر روشن
enlightenment U روشن فکری
penumbra U سایه روشن
saturated colour U رنگهای روشن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com