English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
direct lighting U روشن سازی غیرمستقیم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
illuminations U روشن سازی
illumination U روشن سازی
lighting U روشن سازی نورپردازی
enucleation U توضیح روشن سازی
semi indirect lighting U روشن سازی نیم مستقیم
illumination by diffusion U روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
flashes U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
daylit U روز روشن روشن کردن
illuminati U روشن ضمیران روشن فکران
daylight U روز روشن روشن کردن
indirect U غیرمستقیم
roundabout U غیرمستقیم
circuitous U غیرمستقیم
roundabouts U غیرمستقیم
out of straight U غیرمستقیم
backstairs U غیرمستقیم
elenctic U غیرمستقیم
circuity U غیرمستقیم
indirect proof U برهان غیرمستقیم
indirect operation U عملکرد غیرمستقیم
mediately U بطور غیرمستقیم
at second hand U بطور غیرمستقیم
spot pass U پاس غیرمستقیم
oblique question U پرسش غیرمستقیم
indirect suggestion U تلقین غیرمستقیم
indirect wave U موج غیرمستقیم
consequential damages U خسارت غیرمستقیم
insinuation U دخول غیرمستقیم
transitive U رابطه غیرمستقیم
indirect question U پرسش غیرمستقیم
mitosis U تسقیم غیرمستقیم
indirect measurement U سنجش غیرمستقیم
indirect cost U هزینه غیرمستقیم
indirect knowledge U معرفت غیرمستقیم
indirect labour U کار غیرمستقیم
indirect laying U اتش غیرمستقیم
indirect lighting U روشنایی غیرمستقیم
indirect loading U بارگذاری غیرمستقیم
indirect control U کنترل غیرمستقیم
excise duties U مالیات غیرمستقیم
indirect expenses U مخارج غیرمستقیم
indirect taxation U مالیات غیرمستقیم
indirectly U بطور غیرمستقیم
indirect materials U مواد غیرمستقیم
on costs U هزینههای غیرمستقیم
rectification U یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
indirect induction heating U گرمایش القایی غیرمستقیم
indirect free kick U ضربه ازاد غیرمستقیم
indirect light distribution U پخش نور غیرمستقیم
indirect control system U سیستم کنترل غیرمستقیم
indirect addressing U نشان دهی غیرمستقیم
indirect labour U هزینه دستمزد غیرمستقیم
indirect quotable U نقل قول غیرمستقیم
indirect release U قطع کننده غیرمستقیم
indirect resistance furnace U کوره مقاومتی غیرمستقیم
indirect transition U عبور یا انتقال غیرمستقیم
sinuous U غیرمستقیم گمراه کننده
half tone screen U صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
image arc furnace U کوره قوس نوری غیرمستقیم
predicatively U بطور غیرمستقیم در خبر جمله
bricole U ضربه غیرمستقیم توپ یا گوی
karyokinesis U تقسیم غیرمستقیم هسته سلول
vignetting U سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
to over hear any one U سخنان کسی را بطور غیرمستقیم یا بدون میل اوشنیدن
flare U گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
illuminates U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminating U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
flares U گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
illuminate U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
calculating U دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials U وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
ordnance plant U کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
jagger U الت کنگره سازی یادندانه سازی
explains U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explained U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explaining U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explain U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
pre-treatment U عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address U سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
frustration U خنثی سازی محروم سازی
irritancy U پوچ سازی باطل سازی
frustrations U خنثی سازی محروم سازی
subjugation U مقهور سازی مطیع سازی
imagery U مجسمه سازی شبیه سازی
ouster U بی بهره سازی محروم سازی
formularization U کوتاه سازی ضابطه سازی
erasable U 1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
excise U مالیات کالاهای داخلی مالیات غیرمستقیم
saved U ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
save U ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saves U ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
symmetrical compression U سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
sorts U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hit U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
electronic U کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
Indeo U فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
dump U 1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
external U روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
externals U روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
brightest U روشن
brighter U روشن
sunnier U روشن
bright U روشن
clearer U روشن
perspicuous U روشن
clear U روشن
shrillest U روشن
clearest U روشن
in a good light U روشن
elucidated U روشن
elucidates U روشن
elucidating U روشن
lightest U روشن
moonlit U روشن
cloudless U روشن
express U روشن
legible U روشن
lighted U روشن
light U روشن
sunniest U روشن
vivid U روشن
definite U روشن
cleaners U روشن
clean-cut U روشن
clean cut U روشن
expressing U روشن
expresses U روشن
expressed U روشن
setting up U روشن
luculent U روشن
sets U روشن
nitid U روشن
sharp cut U روشن
set U روشن
on/off U روشن
explicit U روشن
alight U روشن
shriller U روشن
shrill U روشن
clear cut U روشن
sunny U روشن
alights U روشن
alighting U روشن
alighted U روشن
elucidate U روشن
litten U روشن
clears U روشن
on U روشن
unequivocal U روشن
distinct <adj.> U روشن
explicit <adj.> U روشن
notable <adj.> U روشن
perspicuous <adj.> U روشن
unequivocally U روشن
clear-cut U روشن
eyebright U روشن
furbisher U روشن گر
eidetic U روشن
fogless U روشن
lucid U روشن
transparently U روشن
diaphanous U روشن
transparent U روشن
eidetic memory U یاد روشن
broad minded U روشن فکر
broad day light U روز روشن
bright red U قرمز روشن
twilight U تاریک و روشن
illuminate U روشن کردن
kindled U روشن شدن
illuminate U روشن ساختن
illuminates U روشن کردن
illuminates U روشن فکر
illuminates U روشن ساختن
clairvoyants U روشن بین
saturated colour U رنگهای روشن
clairvoyant U روشن بین
kindle U روشن شدن
alive U روشن سرزنده
burn in U ازمایش روشن
twilight U صبح روشن
lumine U روشن کردن
traffic signal U نشانه روشن
lighted U روشن کردن
lightest U روشن کردن
ignites U روشن کردن
to brighten up U روشن شدن
to bring tl light U روشن کردن
to clear up U روشن کردن
to come to light U روشن شدن
to fire up U روشن کردن
twilight U تاریک روشن
to shed light on U روشن کردن
to switch on U روشن کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com