English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
nones U روز هفتم مارس یا مه یاژوئیه یا اکتبر و پنجم ماههای دیگر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ides U روز پانزدهم مارس و مه وژوئیه و اکتبر وسیزدهم ماههای رومی
assistant chief of staff,g(civil affair U معاونت امور غیرنظامیان رکن پنجم اداره پنجم
October U ماه اکتبر
Halloween U اخرین شب ماه اکتبر
Oct U مخفف ماه اکتبر
humid tropics U مناطقی از کره زمین که حرارت سردترین ماههای ان از 02 درجه سانتی گرادبیشتر باشد
hallow een U شب اولیاء :اخرین شب ماه اکتبر
gammon U یاوه مارس کردن
march U ماه مارس راه پیمایی کردن
marched U ماه مارس راه پیمایی کردن
marches U ماه مارس راه پیمایی کردن
marching U ماه مارس راه پیمایی کردن
seventh U هفتم
seventhly U هفتم
seventh U یک هفتم
sevenths U یک هفتم
seven U یک هفتم
sevens U یک هفتم
sevens U هفتم
seven U هفتم
sevenths U هفتم
the seventh heaven U اسمان هفتم
seventhly U هفتم انکه
seventh rank U عرض هفتم
Beefeaters U نگهبانان هانری هفتم
Beefeater U نگهبانان هانری هفتم
quinte U پنجم
fifths U پنجم
fifthly U پنجم
fifth U پنجم
g U حرف هفتم الفبای انگلیسی
G, g (G's, g's) U حرف هفتم الفبای انگلیسی
quintes sence U اخشیج پنجم
fifth column U ستون پنجم
fifth cloumn U ستون پنجم
fifth disease [Erythema infectiosum] U بیماری پنجم [پزشکی]
the th inst U پنجم بماه جاری
slapped cheek syndrome U بیماری پنجم [پزشکی]
the th inst U پنجم همین ماه
fifth generation computers U کامپیوترهای نسل پنجم
Edwardian U ادبیات و هنر و مد لباس دوران ادوارد هفتم
E, e (E's, e's) U حرف پنجم الفبای انگلیسی
Y, y (Y's, y's) U حرف بیستو پنجم الفبای انگلیسی
quintessence U عنصر پنجم یعنی "اثیر" یا "اتر"
mediant U سومین گام واقع بین نت پنجم ومایه نما
sabbatical year U در دوران یهودیان باستان سال هفتم که طی آن زمین را آیش می کردند و بدهکاران را می بخشیدند
lips U واحد اندازه گیری سرعت برای کامپیوترهای نسل پنجم
edict of emancipation U فرمانی که به تاریخ سوم مارس 1681 به وسیله الکساندر دوم امپراطور روسیه صادر و به موجب ان به "سرفها" یعنی ثلث جمعیت روسیه که فاقدازادی واقعی بودند
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time U دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling U روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
he was otherwise ordered U جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
shifted U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
metafile U 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say U دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
HTML U مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
coronation carpet U فرش تاجگذاری [این فرش که منصوب به اصفهان می باشد در قرن هفدهم میلادی جهت تاجگذاری فردریک پنجم در دانمارک بافته شده و اکنون نیز در موزه سلطنتی دانمارک نگهداری می شود]
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
thence U دیگر
next U دیگر
again U دیگر
from each other <adv.> U از هم دیگر
anymore U دیگر
from one another <adv.> U از هم دیگر
another U دیگر
of each other <adv.> U از هم دیگر
of one another <adv.> U از هم دیگر
other U دیگر
furthers U دیگر
furthering U دیگر
furthered U دیگر
further U دیگر
else U دیگر
he is no more U او دیگر
one an other U یک دیگر
no more U دیگر نه
others U دیگر
alternatives U دیگر
alternative U دیگر
alternatives U شق دیگر
alternative U شق دیگر
secus U از دیگر سو
about face U سوی دیگر
about face U جهت دیگر
at a later period U در موقع دیگر
It never occurred again. دیگر رخ نداد.
about-face U سوی دیگر
about-face U جهت دیگر
about-faces U سوی دیگر
about-faces U جهت دیگر
on one's coat-tails <idiom> U همراه کس دیگر
my other books U کتابهای دیگر من
In our other words. U بعبارت دیگر
never more U هرگز دیگر
beside U ازطرف دیگر
in other words <idiom> U به کلام دیگر
another guess U قسمتی دیگر
others U نوع دیگر
another day U یک روز دیگر
other U نوع دیگر
alternative unit U واحدهای دیگر
aliunde U از منبع دیگر
variant U نوع دیگر
scilicet U بعبارت دیگر
yon U ان یکی دیگر ان
another guess U نوعی دیگر
nevermore U هرگز دیگر
so muchthe worse U دیگر بدتر
the other two U دوتای دیگر
otherwhere U در مکان دیگر
otherwhere U جای دیگر
otherwhence U از جای دیگر
another U شخص دیگر
another U یکی دیگر
otherness U چیز دیگر
to be no more U دیگر نبودن
tother U بعدی دیگر
t' other U بعدی دیگر
elsewhere U درجای دیگر
elsewhere U نقطه دیگر
shunt U به خط دیگر انداختن
shunted U به خط دیگر انداختن
shunts U به خط دیگر انداختن
otherworld U دنیای دیگر
otherwhile U وقت دیگر
elsewhere U بجای دیگر
otherwhile U گاه دیگر
to wit U بعبارت دیگر
otherguise U جور دیگر
otherguess U بروش دیگر
on the other hand U از سوی دیگر
on the opposite side U در انسوی دیگر
on more U بار دیگر
et al U و در جای دیگر
by the same token <adv.> U طور دیگر
none other than U هیچکس دیگر جز
no more of that U بس است دیگر
next year U سال دیگر
again U از طرف دیگر
withil U ازطرف دیگر
what more do you want U دیگر چه می خواهید
otherguess U جور دیگر
otherguess U نوع دیگر
othergates U طور دیگر
othergates U جور دیگر
other people U مردم دیگر
on the other part U از طرف دیگر
on the other hand U ازطرف دیگر
nevermore U دیگر ابدا
on the other side <adv.> U طور دیگر
no more U نه دیگر [بیشتر]
namely <adv.> U به عبارت دیگر
to wit <adv.> U به عبارت دیگر
by the same token <adv.> U ازطرف دیگر
apart from that <adv.> U ازطرف دیگر
alternatively <adv.> U ازطرف دیگر
on the other hand <adv.> U ازطرف دیگر
not any more U دیگر نه [بیشتر نه]
on the other hand <adv.> U طور دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U طور دیگر
apart from that <adv.> U طور دیگر
alternatively <adv.> U طور دیگر
otherwise <adv.> U ازطرف دیگر
on the other side <adv.> U ازطرف دیگر
otherwise U طور دیگر
no longer U نه دیگر [زمانی]
videlicet U به عبارت دیگر
in fact U به عبارت دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U ازطرف دیگر
in other words <adv.> U به کلام دیگر
in other words <adv.> U به عبارت دیگر
no more U دیگر ن [فعل]
otherwise <adv.> U از سوی دیگر
on the other side <adv.> U از سوی دیگر
on the other hand <adv.> U از سوی دیگر
by the same token <adv.> U از سوی دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U از سوی دیگر
apart from that <adv.> U از سوی دیگر
alternatively <adv.> U از سوی دیگر
once U یکبار دیگر
a horse of another colour [different colour] U مطلبی دیگر
on the other side <adv.> U به ترتیب دیگر
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگر
somewhere else U یک جای دیگر
over- U بسوی دیگر
over U بسوی دیگر
on the other hand <adv.> U به ترتیب دیگر
apart from that <adv.> U به ترتیب دیگر
alternatively <adv.> U به ترتیب دیگر
otherwise <adv.> U طور دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U به ترتیب دیگر
by the same token <adv.> U به ترتیب دیگر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com