English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
presentation day U روز دادن درجات در دانشکده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
degrees of freedom U درجات ازادی
degress of comparison U درجات سه گانه
variations of temperature U اختلافات گرما درجات مختلف گرماوسرما
eurytherm U موجودی که دارای درجات حرارت مختلف و زیادی است
to take orders U منصب روحانیت را گرفتن بیکی از درجات روحانی گماشته شدن
after bottom center U تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ پایین
before bottom center U تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ پایین
before top center U تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ بالا
after top center U تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ بالا
school U دانشکده
schools U دانشکده
polytechnic U دانشکده صنعتی
collegian U عضو دانشکده
medical college U دانشکده پزشکی
collegial U مربوط به دانشکده
polytechnics U دانشکده صنعتی
technical colleges U دانشکده فنی
technical college U دانشکده فنی
state college U دانشکده دولتی
military college U دانشکده افسری
bursar U گنجور دانشکده
bursars U گنجور دانشکده
school of law U دانشکده حقوق
polytechnical U دانشکده صنعتی
provost U نافم دانشکده
medical college U دانشکده طبی
provosts U نافم دانشکده
faculty of law U دانشکده حقوق
law faculty U دانشکده حقوق
lawfaculty U دانشکده حقوق
intercollegiate U بین دانشکده ها
faculties U اولیای مدرسه دانشکده
faculty U اولیای مدرسه دانشکده
mattriculation U دخول در دانشکده یادانشگاه
professor U معلم دبیرستان یا دانشکده
student of law U شاگرد دانشکده حقوق
cadets U دانشجوی دانشکده افسری
professors U معلم دبیرستان یا دانشکده
medical U دانشکده پزشکی سرپزشک
faculty U نیروی ذهنی دانشکده
faculties U نیروی ذهنی دانشکده
academian U عضو دانشکده یادانشگاه
cadet U دانشجوی دانشکده افسری
gaudyday U روزمهمانی دانشکده روزشادی
principal U رئیس دانشکده یا دبیرستان
principals U رئیس دانشکده یا دبیرستان
matriculating U در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculate U در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
matriculating U در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
matriculate U در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
faculty U استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
matriculated U در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
matriculates U در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
matriculated U در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculates U در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
junior college U دانشکده مقدماتی تا دو ساله اموزشکده
deanship U مقام ریاست دانشکده یا کلیسا
mortar board U کلاه چتر گوش دانشکده
faculties U استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
trencher cap U کلاه چهار گوش دانشکده
freshmen U دانشجوی سال اول دانشکده
freshman U دانشجوی سال اول دانشکده
rectorate U مقام ریاست دانشکده یااموزشگاه
eton U دانشکده ایتون درانگلستان برای پسران
command and general staff college U دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
general staff college U دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
major seminary U دانشکده علوم روحانی جماعت کاتولیک
junior U دانشجوی سال سوم دانشکده یا دبیرستان
prom U مجلس رقص رسمی دبیرستان یا دانشکده
varsity U تیم اول دانشگاه یا دانشکده دانشگاهی
campus U زمین دانشکده ومحوطه کالج پردیزه
campuses U زمین دانشکده ومحوطه کالج پردیزه
proms U مجلس رقص رسمی دبیرستان یا دانشکده
don U رئیس یا استاد یا عضو دانشکده پوشیدن
non collegiate U در باب شاگردی گفته میشود بی دانشکده
donned U رئیس یا استاد یا عضو دانشکده پوشیدن
gymnasiast U دانشجوی دانشکده یاگیمنازدرالمان یاکشورهای دیگر
juniors U دانشجوی سال سوم دانشکده یا دبیرستان
dons U رئیس یا استاد یا عضو دانشکده پوشیدن
donning U رئیس یا استاد یا عضو دانشکده پوشیدن
matriculating U در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
caddied U دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
caddie U دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
intrant U کسی که وارد انجمن یا دانشکده یامقامی میشود
caddying U دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
caddies U دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
matriculates U در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
colleger U دانشجویی که ازبنگاه خیریه دانشکده بهرمند میشود
matriculated U در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
matriculate U در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
freshers U نواموزدانشکده یادانشگاه دانشجوی نخستین سال دانشکده یادانشگا
fresher U نواموزدانشکده یادانشگاه دانشجوی نخستین سال دانشکده یادانشگا
dramatics U کارهای هنری وخارج ازبرنامه دبیرستان و دانشکده روش نمایش
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
rah rah U دارای روحیه دانشجویی شعار دهنده برای دانشکده هورا هورا گفتن
midshipman U افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
consent U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
ferried U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferry U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
to put any one up to something U کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
to sue for damages U عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
example is better than precept U نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
defines U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defining U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
televised U درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
conducted U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducts U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
televising U درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televises U درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televise U درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
conducting U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
formation U سازمان دادن نیرو تشکیل دادن صورت بندی
shifted U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
expands U توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expanding U توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expand U توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
shifts U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
shift U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
to picture U شرح دادن [نمایش دادن] [وصف کردن]
developments U گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
development U گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
adjudged U با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
shifting U حرکت دادن تغییر سمت دادن لوله
adjudges U با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
adjudging U با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
outdoing U بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdoes U بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdo U بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
organization of the ground U سازمان دادن یا ارایش دادن زمین
indemnify U غرامت دادن به تامین مالی دادن به
promulge U انتشار دادن بعموم اگهی دادن
advances U ترقی دادن ترفیع رتبه دادن
square away U سروسامان دادن به دردسترس قرار دادن
organisations U سازمان دادن ارایش دادن موضع
organization U سازمان دادن ارایش دادن موضع
organizations U سازمان دادن ارایش دادن موضع
allowances U جیره دادن فوق العاده دادن
allowance U جیره دادن فوق العاده دادن
greaten U درشت نشان دادن اهمیت دادن
dragged U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouse U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
dynamic U اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
dynamically U اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
mouses U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
triple option U بازی تهاجمی با3 اختیار دادن توپ به مدافع پرتاب بازیگرمیانی حفظ توپ و دویدن باان یا پاس دادن
individualises U تمیز دادن تشخیص دادن
organizing U سازمان دادن ارایش دادن
individualised U تمیز دادن تشخیص دادن
effectuate U انجام دادن صورت دادن
circulates U انتشار دادن رواج دادن
loan U قرض دادن عاریه دادن
circulated U انتشار دادن رواج دادن
individualising U تمیز دادن تشخیص دادن
individualize U تمیز دادن تشخیص دادن
individualized U تمیز دادن تشخیص دادن
give security for U تامین دادن ضامن دادن
cure U شفا دادن بهبودی دادن
to follow up U ادامه دادن قوت دادن
mitigate U تخفیف دادن تسکین دادن
mitigated U تخفیف دادن تسکین دادن
mitigates U تخفیف دادن تسکین دادن
individualizing U تمیز دادن تشخیص دادن
individualizes U تمیز دادن تشخیص دادن
circulate U انتشار دادن رواج دادن
promotes U ترفیع دادن ترویج دادن
organizes U سازمان دادن ارایش دادن
empowering U اختیار دادن وکالت دادن
decern U تشخیص دادن تمیز دادن
assigns U نسبت دادن تخصیص دادن
assigning U نسبت دادن تخصیص دادن
assigned U نسبت دادن تخصیص دادن
develop U بسط دادن پرورش دادن
assign U نسبت دادن تخصیص دادن
prefers U ترجیح دادن برتری دادن
to switch on U اتصال دادن جریان دادن
lend U عاریه دادن اجاره دادن
loans U قرض دادن عاریه دادن
organize U سازمان دادن ارایش دادن
garnishing U زینت دادن لعاب دادن
purging U غرامت دادن جریمه دادن
organising U سازمان دادن ارایش دادن
empowers U اختیار دادن وکالت دادن
organises U سازمان دادن ارایش دادن
loaning U قرض دادن عاریه دادن
preferring U ترجیح دادن برتری دادن
relates U گزارش دادن شرح دادن
informing U اطلاع دادن گزارش دادن
house U منزل دادن پناه دادن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com