Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
bank holiday
U
روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bank holiday
U
هر یک از تعطیلات رسمی که در آن مدارس و بانکها و غیره تعطیل هستند
f. time
U
روزهای تعطیل دادگاه
red letter
U
مربوط به روزهای تعطیل و اعیاد مخصوص ایام خوشحالی فراموش نشدنی
weekender
U
کسیکه به تعطیل اخر هفته میرود
feria
U
کلیسای کاتولیک و کلیسای انگلیس روزهای عادی هفته
weekend
U
اخر هفته تعطیل اخر هفته
weekends
U
اخر هفته تعطیل اخر هفته
every cloud has a silver lining
<idiom>
U
[خوش بین باش، روزهای سخت نیز جایشان را به روزهای بهتر میدهند]
standards
U
محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
standard
U
محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
bank holiday
U
ایامی که به دستور دولت بانکها بستهاند
Wall Street
U
مرکز بانکها و سرمایه داران نیویورک
There was a run on the banks .
U
مردم سرمایه هایشان را از بانکها بیرون می کشند
the day a
U
روزهای بعد
dismals
U
اندوهناکی روزهای بد
ember days
U
روزهای روزه ودعا
day of supply
U
تعداد روزهای اماد
lenten
U
روزهای پرهیز وروزه
day of absence
U
تعداد روزهای نهستی
day of duty
U
تعداد روزهای خدمت
BACS
U
سیستم حمل پول بین بانکها با استفاده از اتصالات کامپیوتری در یک شبکه امن
secure electronic transactions
U
استاندارد گروهی از بانکها یا شرکتهای اینترنت که به کاربران امکان خرید بی خط ر روی اینتریت می دهند
bankers automated clearance system
U
سیستم انتقال پول بین بانکها با استفاده از اتصالات کامپیوتری دریک شبکه امن
to sighfor lost days
U
افسوس روزهای تلف شده راخوردن
settling days
U
روزهای مشخص تصفیه حسابها در بورس
age of moon
U
تعداد روزهای گذشته از ماه جاری
an in patient
U
بیماری که در روزهای عمل در بیمارستان میماند
member banks
U
در ایالات متحده کلیه بانکها براساس اساسنامه خود بایستی عضونظام فدرال رزرو در ایند
flag days
U
روزهای مناسب یا نامناسب برای حرکات موتوری
cad
U
محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
cads
U
محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
week
U
هفته
per week
U
هر هفته
a week
U
یک هفته
weekly
U
هفته به هفته
weeklies
U
هفته به هفته
weeks
U
هفته
tie-up
U
تعطیل
vacations
U
تعطیل
vacation
U
تعطیل
standstill
U
تعطیل
cessation
U
تعطیل
suspension
U
تعطیل
suspensions
U
تعطیل
tie-ups
U
تعطیل
standstil
U
تعطیل
prorogation
U
تعطیل
holidays
U
تعطیل
holiday
U
تعطیل
shut down
U
تعطیل
running days
U
ایام هفته
for a week
U
برای یک هفته
passion week
U
هفته مصیبت
weekday
U
روز هفته
midweek
U
میان هفته
A whole week
U
یک هفته تمام
fair market
U
هفته بازار
this d. a week
U
یک هفته از امروز
f.service
U
نمازمعمولی هفته
to morrow week
U
از فردا یک هفته
next week
U
هفته گذشته
triweekly
U
هر سه هفته یکبار
week end
U
اخر هفته
last week
U
هفته گذشته
inside of a week
U
در یک هفته کمتر
inside of a week
U
کمتر از یک هفته
hebdomad
U
هفت هفته
eight day
U
هفته کوک
weekdays
U
روز هفته
shut down
U
تعطیل کردن
poetical
U
حبس تعطیل
vacating
U
تعطیل کردن
stopping
U
تعطیل کردن
stopped
U
تعطیل کردن
stop
U
تعطیل کردن
vacation monthes long
U
تعطیل 3 ماه
make and mand
U
تعطیل نیمروزه
work stoppage
U
تعطیل در کار
lock out
U
تعطیل کارخانه
to close down
U
تعطیل کردن
holidays
U
تعطیل مذهبی
shut down
U
تعطیل شدن
Sabbath
U
روز تعطیل
shut down point
U
نقطه تعطیل
red day
U
روز تعطیل
prorogue
U
تعطیل کردن
prorogue
U
تعطیل شدن
prorogation of parliament
U
تعطیل مجلس
prorogate
U
تعطیل شدن
shutdowns
U
تعطیل شدن
shutdown
U
تعطیل شدن
vacates
U
تعطیل کردن
vacated
U
تعطیل کردن
vacate
U
تعطیل کردن
play day
U
روزبیکاری یا تعطیل
holiday
U
تعطیل مذهبی
stops
U
تعطیل کردن
holy day
U
تعطیل مذهبی
vacations
U
به تعطیل رفتن
cut back
U
تعطیل کارخانه
vacation
U
به تعطیل رفتن
shut
U
تعطیل کردن
shuts
U
تعطیل شدن
shuts
U
تعطیل کردن
shut
U
تعطیل شدن
adjournments
U
تعطیل موقتی
shutting
U
تعطیل شدن
shutting
U
تعطیل کردن
adjournment
U
تعطیل موقتی
I will be staying a few days
U
من میخواهم یک هفته بمانم.
Weekend
U
تعطیلات آخر هفته
week day
U
روز معمولی هفته
nrxt monday
U
دوشنبه این هفته
one anxious week of waiting
U
یک هفته انتظار با نگرانی
feria
U
یکی از ایام هفته
suspending
U
موقتا" تعطیل کردن
suspends
U
موقتا" تعطیل کردن
recesses
U
تعطیل موقتی تنفس
the school is out
U
مدرسه تعطیل است
lockups
U
تعطیل کردن اموزشگاه
lockup
U
تعطیل کردن اموزشگاه
shutt down
U
تعطیل شدن بستن
suspend
U
موقتا" تعطیل کردن
holyday
U
روز تعطیل مذهبی
holiday routine
U
برنامه روز تعطیل
the parliament is up
U
مجلس تعطیل است
weekend
U
تعطیل اخرهفته را گذراندن
rope yarn sunday
U
بعد از فهرروز تعطیل
recess
U
تعطیل موقتی تنفس
Sundays
U
مربوط به یکشنبه تعطیل
weekends
U
تعطیل اخرهفته را گذراندن
Sunday
U
مربوط به یکشنبه تعطیل
stopping the work
U
تعطیل کردن کار
We stayed at the seaside for one week .
U
یک هفته کنا ردریا ماندیم
capacitor
U
تا دو هفته نیرو فراهم کند.
Within the next few weeks .
U
درعرض چند هفته آیند ؟
embryo
U
جنین کمتر از هشت هفته
embryos
U
جنین کمتر از هشت هفته
write me every week
U
هر هفته برای من نامه بنویسید
at least four times a week
U
کم کمش چهار بار در هفته
to borrow for ... weeks
U
برای ... هفته قرض گرفتن
ferial
U
مربوط بمیان هفته عیدی
passion week
U
هفته پیش از رستاخیز مسیح
lockout
U
تعطیل کار از طرف کارفرما
prorogue
U
تعطیل کردن بتعویق انداختن
lockouts
U
تعطیل کار از طرف کارفرما
prorogate
U
تعطیل کردن بتعویق انداختن
haste makes waste
U
تعجیل موجب تعطیل است
to shut down
U
تعطیل شدن پایین اوردن
What is the price per week?
U
قیمت برای یک هفته چقدر است؟
What's the charge per week?
U
اجاره آن برای یک هفته چقدر است؟
sempiternal
U
رخ دهنده دومرتبه در هفته نیم هفتگی
semiweekly
U
رخ دهنده دومرتبه در هفته نیم هفتگی
She comes here at least once a week .
U
دست کم هفته ای یکبار اینجا می آید
Maundy Thursday
U
پنجشنبه هفته عذاب ورنج عیسی
per
U
برای هر ساعت یا روز یا هفته یا سال
fetuses
U
جنین بیش از هشت هفته حمل
foetus
U
جنین بیش از هشت هفته حمل
foetuses
U
جنین بیش از هشت هفته حمل
I had my car broken into last week.
U
هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
Every day of the week but Sundays.
U
همه روز هفته غیر از یکشنبه ها
recesses
U
موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
recess
U
موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
sabbatarianism
U
اعتقاد به تعطیل کار و عبادت دریکشنبه ها
in suspense
U
درحال تعطیل یابی تکلیفی معلق
Trade ( business ) is slack this week .
U
این هفته بازار ( تجارت ) کساد است
I'm really looking forward to the weekend.
U
من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
sabbatarian
U
مسیحی معتقد به تعطیل کار و عبادت در یکشنبه ها
saint's day
U
روزیکه بیادگاریکی ازپیران یامقدسین تعطیل است
They must give not less than 2 weeks' notice.
U
آنها باید این را کم کمش دو هفته قبلش آگاهی بدهند.
coffee break
U
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
coffee breaks
U
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
Tune in next week for another episode of 'Happy Hour'.
U
هفته آینده کانال
[تلویزیون]
را برای قسمت دیگری از
{ساعت شادی}
تنظیم کنید.
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work!
U
من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
Thank God it's Friday!
[TGIF]
U
خدا را شکر امروز جمعه است!
[چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
Thank goodness
U
خدا را شکر امروز جمعه است!
[چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
plants indigenous to that soil
U
هستند
they are all of one mind
U
هستند
are
U
هستند
ScriptX
U
هستند
Can you watch the dog for us this weekend?
U
آیا شماها می توانید آخر این هفته مواظب این سگ باشید؟
who are they?
U
انها کی هستند
there are numbers who
U
بسیاری هستند که
they are at loggerheads
U
هر دو سنگ یک من هستند
they are well matched
U
هم کفو هستند
continuance
U
تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
apprenticeships
U
دوره کاراموزی در CL به هر نوع کاراموزی اطلاق میشود که ماجورنبوده یا اجرت ان از دو پاونددر هفته تجاوز نکند
apprenticeship
U
دوره کاراموزی در CL به هر نوع کاراموزی اطلاق میشود که ماجورنبوده یا اجرت ان از دو پاونددر هفته تجاوز نکند
they are well matched
U
حریف یکدیگر هستند
Such people are wicked .
U
اینگونه آدمها شر هستند
5, 7, 9 are odd numbers .
U
5؟7؟9 اعداد فرد هستند
analogues
U
ی از حالت آنالوگ هستند
such as are happy
U
انهایی که خوشبخت هستند
analogue
U
ی از حالت آنالوگ هستند
The roads are obstructed.
U
جاده ها مسدود هستند.
analog
U
ی از حالت آنالوگ هستند
great dangers impend over us
U
خطرهای بزرگی متوجه ما هستند
Take things as you find them.
<proverb>
U
مسائل را همانگونه نه هستند بپذیر .
These football players are the pick of the bunch .
U
این فوتبالیست ها گل سر سبد هستند
X/OPEN
U
ول ایجاد سیستمهای باز هستند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com