English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
priest U روحانی کشیشی کردن
priests U روحانی کشیشی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sacerdocy U کشیشی :مقام کشیشی
sederunt U جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
etherealize U روحانی کردن
spiritualize U روحانی کردن
secularised U غیر روحانی کردن
secularizing U غیر روحانی کردن
secularising U غیر روحانی کردن
secularize U غیر روحانی کردن
secularized U غیر روحانی کردن
deconsecrate U غیر روحانی کردن
secularizes U غیر روحانی کردن
secularises U غیر روحانی کردن
defrock U خلع کسوت روحانی کردن
despiritualize U فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
revest U جامه روحانی پوشیدن روکش کردن
impropriate U حرام کردن بدست غیر روحانی دادن
priesthood U کشیشی
sacerdotage U کشیشی
sacerdotal U کشیشی
chaplainship U کشیشی
pastorship U کشیشی
imposition of hands U هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
zucchetta U عرقچین کشیشی
abbatial U راهبی کشیشی
chaplain U کشیشی که عبادتگاه ویژه دارد
chaplains U کشیشی که عبادتگاه ویژه دارد
secularises U از قید کشیشی ورهبانیت رها شدن
secularize U از قید کشیشی ورهبانیت رها شدن
secularized U از قید کشیشی ورهبانیت رها شدن
secularizing U از قید کشیشی ورهبانیت رها شدن
secularised U از قید کشیشی ورهبانیت رها شدن
secularizes U از قید کشیشی ورهبانیت رها شدن
secularising U از قید کشیشی ورهبانیت رها شدن
devil's advocate U کشیشی که اعمال و سوابق مردهای را که قرار است تقدیس شده و saint شود به طور انتقادی بررسی میکند تامبادا عیبی از قلم افتاده باشد
devil's advocates U کشیشی که اعمال و سوابق مردهای را که قرار است تقدیس شده و saint شود به طور انتقادی بررسی میکند تامبادا عیبی از قلم افتاده باشد
spiritually U روحانی
etherean U روحانی
heavenly U روحانی
ethereal U روحانی
spiritual U روحانی
herdsman U روحانی
unworldly U روحانی
spiritualists U روحانی
herdsmen U روحانی
anagogic U روحانی
unwordly U روحانی
marabout U روحانی
sacred U روحانی
clergymen U روحانی
spiritualist U روحانی
clergyman U روحانی
marabou U روحانی
unfrocked U روحانی
spiritual U روحانی معنوی
padres U پدر روحانی
padre U پدر روحانی
pastors U پیشوای روحانی
pastor U پیشوای روحانی
prelacy U حکومت روحانی
copartnership U ردای روحانی
spirilual nutriment U غذای روحانی
pastorate U پیشوایی روحانی
hierarch U رئیس روحانی
pater U پدر روحانی
perdition U مرگ روحانی
spirituality U عالم روحانی
lays U غیر روحانی
temporal U غیر روحانی
heavenliness U روحانی الوهیت
residentiary U روحانی مقیم
charisma U جذبه روحانی
lay U غیر روحانی
hymns U سرود روحانی
hymn U سرود روحانی
laywoman U زن غیر روحانی
apostle U عالیترین مرجع روحانی
heavens U خدا عالم روحانی
rapture U وجد روحانی ربایش
raptures U شعف وخلسه روحانی
raptures U وجد روحانی ربایش
heaven U خدا عالم روحانی
goddaughters U دختر خواندهی روحانی
subdeacon U معاون گماشته روحانی
apostles U عالیترین مرجع روحانی
spirituous U دارای حالت روحانی
spiritualization U جنبه روحانی دادن به
pneumatology U مبحث موجودات روحانی
religious U تارک دنیا روحانی
rapture U شعف وخلسه روحانی
goddaughter U دختر خواندهی روحانی
inquisitional U وابسته به دادگاه روحانی
hiearchic U وابسته به سران روحانی
gnosticism U فلسفه عرفانی یا روحانی
laicism U غیر روحانی بودن
layman U شخص غیر روحانی
secular songs U سرودهای غیر روحانی
laymen U شخص غیر روحانی
twice born U تولدتازه روحانی یافته
regenerating U زندگی تازه و روحانی یافته
unfrock U از کسوت روحانی خارج شدن
laity U مردم غیر روحانی ناشی
charism U عطیه الهی جذبه روحانی
minor order U صفوف روحانی پایین درجه
gnosis U دانش رازهای روحانی عرفان
disfrock U ازکسوت روحانی خارج شدن
reborn U تغییر حالت روحانی یافته
spiritual U غیر مادی بطور روحانی
gnostic U دارای اسرار روحانی نهانی
regenerated U زندگی تازه و روحانی یافته
regenerates U زندگی تازه و روحانی یافته
regenerate U زندگی تازه و روحانی یافته
major seminary U دانشکده علوم روحانی جماعت کاتولیک
officiant U کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
laicize U بصورت غیر روحانی یا غیرعلمی در اوردن
hierarchies U حکومت ودرجه بندی سران روحانی
hierarchy U حکومت ودرجه بندی سران روحانی
lay deacon U شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
primate of all england U سراسقف که بزرکترین مقام روحانی انگلیس را داراست
godmother U نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
godmothers U نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
hierarchies U گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
hierarchy U گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
simony U خرید وفروش مناصب روحانی وموقوفات وعواید دینی
procuratrix U زنی که در خانقاه راهبات کارهای غیر روحانی رااداره میکند
godchildren U طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
godchild U طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
to take orders U منصب روحانیت را گرفتن بیکی از درجات روحانی گماشته شدن
churchwardens U هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
churchwarden U هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
limitarian U کسیکه معتقد است بخش محدودی از مردم گیتی رستگاری روحانی خواهندداشت
presbytery U داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
presbyteries U داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
totem U روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
totems U روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
psalm U سرود روحانی سرود
psalms U سرود روحانی سرود
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
sterilised U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilises U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilising U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilize U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preaches U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
infringe U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
to use effort U کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
sterilizes U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringing U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
to wipe out U پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
infringes U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringed U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
woo U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
wooed U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
woos U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
preached U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com