Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
civil military relations
U
روابط بین نظامیان وغیرنظامیان روابط نظامیان با مردم کشورهای دیگر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
civil censorship
U
سانسور روابط غیرنظامی نظامیان سانسور امور هنری و ارتباطی غیرنظامیان
labor relations
U
روابط کارگر و کارفرما روابط کارگری
reestablishment of diplomatic relations
U
برقراری مجدد روابط سیاسی اعاده روابط سیاسی
lanyards
U
واکسیل نظامیان
lanyard
U
واکسیل نظامیان
stratocracy
U
حکومت نظامیان
campoo
U
اردوگاه نظامیان
stations
U
توقفگاه نظامیان وامثال ان
lining
U
به خط شدن نظامیان لایی
linings
U
به خط شدن نظامیان لایی
militarize
U
نظامیان رامسلط کردن
station
U
توقفگاه نظامیان وامثال ان
stationed
U
توقفگاه نظامیان وامثال ان
off limits
U
اماکن ممنوعه برای نظامیان
internment camp
U
بازداشتگاه غیر نظامیان اردوگاه پناهندگان
psychophysics
U
علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
european monetary agreement
U
موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
home front
U
عملیات غیر نظامیان وشخصی ها در زمان جنگ
hep
U
حرف ندا که برای دستور یاامریه به نظامیان بکارمیرود
e c e
U
کمیسیون اقتصادی اروپا کمیسیونی که در بطن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل برای هماهنگ کردن روشهای اقتصادی دولتها درجهت افزایش فعالیتهای اقتصادی اروپا و نیز بسط وگسترش روابط اقتصادی کشورهای اروپایی با یکدیگرتشکیل شده است
relations
U
روابط
ideological relations
U
روابط ارمانی
public relations
U
روابط عمومی
space relations
U
روابط فضایی
financial relations
U
روابط مالی
rapporchment
U
تجدید روابط
good relations
U
روابط حسنه
diplomatic relations
U
روابط سیاسی
diplomatic relations
U
روابط دیپلماتیک
disengagement
U
متارکه روابط
sexual relations
U
روابط جنسی
social relations
U
روابط اجتماعی
communal relationship
U
روابط ناحیهای
public affairs
U
روابط عمومی
termed
U
روابط فصل
paratactic
U
فاقد روابط
industrial relations
U
روابط صنعتی
term
U
روابط فصل
economic relations
U
روابط اقتصادی
terming
U
روابط فصل
marital relations
U
روابط زناشویی
means end relations
U
روابط وسیله- هدف
rupture of diplomatic relations
U
قطع روابط دیپلماتیک
flesh and blood
<idiom>
U
روابط نزیک داشتن
rupture of diplomatic relations
U
قطع روابط سیاسی
community relations
U
قسمت روابط عمومی
breach of diplomatic relations
U
قطع روابط سیاسی
interstate relations
U
روابط بین الدول
good neigbourly relations
U
روابط حسن همجواری
break of relations
U
قطع روابط کردن
severance of diaplomatic relations
U
قطع روابط سیاسی
interruption of diplomatic relations
U
قطع روابط سیاسی
industrial relations
U
روابط کارگر وکارفرما
ideological relations
U
روابط ایده ئولوژیک
phalanstery
U
روابط تعاونی اجتماعی
rapprochement
U
ایجاد روابط حسنه
come to rupture
U
قطع روابط کردن
come to a rupture
U
قطع روابط کردن
international economic relations
U
روابط اقتصادی بین المللی
psychophysics
U
مبحث روابط روان وماده
amity
U
روابط حسنه حسن تفاهم
sociometry
U
سنجش روابط افراد جامعه
internationals
U
وابسته به روابط بین المللی
electro magnetism
U
علم روابط فیزیکی میان
international
U
وابسته به روابط بین المللی
anthropology
U
مبحث روابط انسان با خدا
The sever ones connections ( relation ) with someone .
U
روابط خود را با کسی قطع کردن
minnesota spacial relations test
U
ازمون روابط فضایی مینه سوتا
to off negotiations
U
اعلان قطع گفتگو یا روابط کردن
psychophysical
U
وابسته بعلم روابط میان تن وروان
dynamic relation
U
روابط میان جوهروعرض یاعلت و معلول
to break off diplomatic relations
U
روابط دیپلماتیکی را قطع کردن
[سیاست]
interdenominational
U
وابسته به فرقههای مذهبی و روابط انها با یکدیگر
rio treaty
U
اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
ententes cordiales
U
روابط حسنه دولتهای متحابه ودوست حسن تفاهم
ententes
U
روابط حسنه دولتهای متحابه ودوست حسن تفاهم
entente
U
روابط حسنه دولتهای متحابه ودوست حسن تفاهم
pragmatics
U
مطالعه و بررسی روابط میان علائم و استفاده انها
community relations
U
روابط همکاری بین سازمانهای نظامی وقشرهای اجتماعی
input output analysis
U
تحلیل داده ها ستاده ها مطالعه تجربی روابط متقابل بخشهای مختلف اقتصاد
reactions from abroad
U
واکنش مردم در کشورهای خارجی
geopolitic
U
علمی که روابط بین موقعیت جغرافیایی سرزمینها را باپیدایش و نابودی قدرتهای بزرگ و امپراطوریها مطالعه میکند
bioecology
U
رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
reciprocal agreement
U
قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
immunogenetics
U
رشتهای از اتم شناسی که درباره روابط مرض و وراثبت یا نژاد بحث میکند مطالعه ارتباط داخلی از لحاظ زیست شناسی
isolationist
U
طرفدارعدم مداخله در سیاست کشورهای دیگر
zoo ecology
U
قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
karyosystematice
U
بخشی از رده بندی موجودات که روابط طبیعی انهارابوسیله مطالعه خصوصیات سلولی موجودات مورد مطالعه قرارمیدهد
sexes
U
احساسات جنسی روابط جنسی
sex
U
احساسات جنسی روابط جنسی
Comparison with other countries is extremely interesting.
U
مقایسه با کشورهای دیگر بی اندازه جالب توجه است.
dumping
U
فروش کالادر کشورهای دیگر با قیمتی پایین تر از قیمت داخلی
public relations officer
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
When compared to other countries around the world, Britain spends little on defence.
U
در مقایسه با کشورهای دیگر در سراسر جهان بریتانیا کم برای دفاع خرج می کند.
other people
U
مردم دیگر
The people were crying out against it.
U
دیگر داد مردم در آمد ؟ بود
to herd with other people
U
با مردم دیگر پیوستن درگروه دیگران درامدن
The grass is always greener on the other side of the fence.
<proverb>
U
مرغ همسایه غازه
[مردم دیگر همیشه در موقعیت بهتری هستند.]
paranoia or noea
U
دیوانگی خیالی که دران انسان مردم دیگر رازیردست وسزاوارمی پندارد
advanced countries
U
کشورهای پیشرفته کشورهای توسعه یافته
developed countries
U
کشورهای توسعه یافته کشورهای پیشرفته
developing countries
U
کشورهای در حال رشد کشورهای در حال توسعه
democracy
U
مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
democracies
U
مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
plebiscite
U
مردم خواست رای قاطبه مردم
popular
U
مردم پسند و مناسب حال مردم
plebiscites
U
مردم خواست رای قاطبه مردم
to never let yourself get to thinking like them
<idiom>
U
نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند
[اصطلاح روزمره]
home rule
U
حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
population
U
تعداد مردم مردم
populations
U
تعداد مردم مردم
chip
U
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips
U
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise
<adv.>
U
به ترتیب دیگری
[طور دیگر]
[جور دیگر]
allied
U
کشورهای هم پیمان
developed market economy countries
U
کشورهای مرفه
industrial nations
U
کشورهای صنعتی
less developed contries
U
کشورهای کم رشد
uncomitted countries
U
کشورهای غیرمتعهد
overseas
U
کشورهای بیگانه
poor countries
U
کشورهای فقیر
free world
U
کشورهای غیرکمونیست
developing countries
U
کشورهای در حال توسعه
allied headquarters
U
قرارگاه کشورهای هم پیمان
international
U
مربوط به کشورهای مختلف
backward countries
U
کشورهای عقب مانده
capitalist countries
U
کشورهای سرمایه داری
retarded countries
U
کشورهای عقب مانده
development countries
U
کشورهای قابل توسعه
the united states of america
U
ایالات یا کشورهای متحدامریکا
The English speaking-countries.
U
کشورهای انگلیسی زبان
third world countries
U
کشورهای جهان سوم
federalization
U
تشکیل کشورهای متحد
Underdeveloped ( backward) countries .
U
کشورهای عقب افتاده
underdeveloped countries
U
کشورهای توسعه نیافته
internationals
U
مربوط به کشورهای مختلف
less developed countries
U
کشورهای کمتر توسعه یافته
OAS
U
مخفف سازمان کشورهای امریکایی
overseas income
U
درامد از کشور یا کشورهای خارجی
pan americanism
U
طرفداری از اتحاد کشورهای امریکایی
orients
U
کشورهای خاوری درخشندگی بسیار
federative
U
مبنی بر سازمان کشورهای متحد
OPEC
U
سازمان کشورهای صادرکننده نفت
orienting
U
کشورهای خاوری درخشندگی بسیار
federates
U
تشکیل کشورهای متحد دادن
organization of petroleum exporting cont
U
سازمان کشورهای صادرکننده نفت
federating
U
تشکیل کشورهای متحد دادن
federated
U
تشکیل کشورهای متحد دادن
federate
U
تشکیل کشورهای متحد دادن
commonwealth games
U
جام کشورهای مشترک المنافع
orient
U
کشورهای خاوری درخشندگی بسیار
commonwealth
U
کشورهای مشترک المنافع جمهور
third world economies
U
اقتصاد کشورهای جهان سوم
commonwealths
U
کشورهای مشترک المنافع جمهور
least developed countries
U
پائین ترین کشورهای در حال توسعه
developed market economy countries
U
کشورهای توسعه یافته ازنظر اقتصادی
trade follows the flag
U
تجارت کشورهای مشترک المنافع با انگلستان
unicef (= united nations international
U
یع کودکان کشورهای توسعه نیافته است
oil rich countries
U
کشورهای ثروتمند تولید کننده نفت
country file
U
را برای کشورهای مختلف تعریف میکند
seato forces
U
نیروهای کشورهای پیمان جنوب شرقی اسیا
e r p
U
جهت کمک به توسعه اقتصادی کشورهای اروپا
pax britannica
U
اشتی که انگلیس کشورهای جنگجوربدان دعوت میکند
conversions
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time
U
دفعه دیگر
[وقت دیگر]
the big four
U
درکنفرانس صلح پاریس 9191به کشورهای فرانسه انگلستان
first world
U
کشورهای کنونی سرمایه داری پیشرفته ازنظر اقتصادی
satellite
U
ماهواره اقمار یک کشور یا کشورهای وابسته سیاسی و نظامی
satellites
U
ماهواره اقمار یک کشور یا کشورهای وابسته سیاسی و نظامی
tunnelling
U
روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
christian era
U
مبداء تاریخ کشورهای مسیحی که از زمان تولد مسیح اغازمیگردد
he was otherwise ordered
U
جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
enclave
U
ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
rio treaty
U
پیمان منعقد بین کلیه کشورهای نیمکره غربی به استثناء کانادا
enclaves
U
ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
nordic council
U
فنلاند و نروژ که هدف ان بسط همکاریهای کشورهای اسکاندیناوی درشئون مختلف است
shift
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
metafile
U
1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say
U
دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
HTML
U
مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
e f t a (european free trade association
U
اتحادیه تجارت ازاد اروپا اتحادیه متشکل از کشورهای انگلستان
characteristics of underdeveloping
U
مشخصات کشورهای در حال توسعه ویژگیهای توسعه نیافتگی
trans shipment
U
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
marshall plan
U
طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
folks
U
مردم
peoples
U
مردم
folk
U
مردم
peopling
U
مردم
the deaf
U
مردم کر
peopled
U
مردم
public
U
مردم
people
U
مردم
the people
U
مردم
population
[pop.]
U
مردم
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com