English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
farmgate type operations U رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
code panel U رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
air force component U نیروی هوایی شرکت کننده در عملیات
air force component U نیروی هوایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
counter air U عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
counter air operations U عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
airhead operations U عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
armistise U متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
air sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
coach U رهبری عملیات ورزشی را کردن
coaches U رهبری عملیات ورزشی را کردن
coached U رهبری عملیات ورزشی را کردن
aerospace projection operations U عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
assault course U میدان اموزش عملیات هجومی
assault courses U میدان اموزش عملیات هجومی
air policing U عملیات گشت زنی هوایی پاسوری هوایی در زمان صلح
actions U عملیات جنگی
campaign U عملیات جنگی
campaigns U عملیات جنگی
dry run U عملیات جنگی
campaigned U عملیات جنگی
campaigning U عملیات جنگی
action U عملیات جنگی
campaigning U یک رشته عملیات جنگی
campaign U یک رشته عملیات جنگی
campaigns U یک رشته عملیات جنگی
campaigned U یک رشته عملیات جنگی
war game U مانورنظامی عملیات جنگی اموزشی
air interdiction U عملیات ممانعتی هوایی ممانعت هوایی
air operations U عملیات هوایی
task force U نیروی اجرای عملیات
task forces U نیروی اجرای عملیات
air offensive U عملیات افندی هوایی
air transport operation U عملیات ترابری هوایی
air area operations U عملیات منطقه هوایی
tactical air operation U عملیات تاکتیکی هوایی
airmobile operations U عملیات متحرک هوایی
almena U جان پناه [در بلندترین قسمت بام در هنگام عملیات جنگی]
army in the field U نیروی زمینی درصحنه عملیات
theater army U نیروی زمینی صحنه عملیات
buffered computer U کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
aerial port squadron U گردان عملیات بارانداز هوایی
army personnel system U سیستم عملیات پرسنلی نیروی زمینی
service component U نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات
army personnel center U مرکز عملیات پرسنلی نیروی زمینی
anticrop operations U عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
aerospace U فضای هوایی بالای منطقه عملیات
air facility U تاسیسات مخصوص هدایت عملیات هوایی
air ground section U قسمت عملیات مشترک زمینی و هوایی
air ground system U سیستم عملیات مشترک زمینی و هوایی
air inst alations U تاسیسات مخصوص هدایت عملیات هوایی
component change order U دستورالعمل تغییر یک نیروی شرکت کننده در عملیات
break off U فرمان قطع تک در عملیات پشتیبانی نزدیک هوایی
air defense artillery controller U مسئول کنترل عملیات توپخانه پدافند هوایی
tactical air controler U افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
chief army censor U افسر نافر فرماندهی عملیات مشترک نیروی زمینی
intruder operation U تک هوایی و عملیات تخریب هواپیماهای دشمن در روی پایگاه
navy component U نیروی دریایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
air frieghting U بار غیر تاکتیکی هوایی عملیات مشترک زمینی وهوایی
attack teacher U وسیله اموزش عملیات ضدزیردریایی وانمودساز تک ضدزیردریایی
statement U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagate U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation U عملیات کنترل زمین عملیات
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
action report U گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
combined staff U ستاد مختلط ستاد متشکل از پرسنل نظامی چند کشور در عملیات
m U مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
counterflak U اتش خنثی کننده توپخانه پدافندهوایی ضد پدافند هوایی عملیات ممانعت از پدافندهوایی
way point U ایستگاههای هوایی ایستگاههای اصلی عملیات هوانوردی
wounded in action U زخمی عملیات زخمی جنگی
harassing U عملیان ایذایی عملیات ایذایی هوایی
time resolution U جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
beachmaster's unit U یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
country cover diagram U دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
naval landing party U تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
unit emplaning U در عملیات حمل و نقل هوایی به طرح ریزی و سازمان دادن یکان برای حمل و نقل اطلاق میشود
operation U 1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
combined operations U عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
line chief U افسرجزء نیروی هوایی که درفرود امدن وبرخاستن هواپیمادرخطوط هوایی نظارت میکند
rehabilitation training center U مرکز اموزش بازاموزی زندانیان جنگی دشمن
air force personnel with the army U پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
air pilots U خلبانان نیروی هوایی راهنمایان هوایی
army training program U برنامه اموزش نیروی زمینی
army component U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
army training and evaluation program U برنامه اموزش و ارزیابی یکانهای نیروی زمینی
air U هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
airs U هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
aired U هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
war strenght U قدرت نبرد نیروی جنگی
treatments U عملیات
operation U عملیات
treatment U عملیات
op U عملیات
operations U عملیات
counter force U نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
combat information center U اطاق عملیات
autonomous operation U عملیات مستقل
delays U عملیات تاخیری
offensives U عملیات افندی
delay U عملیات تاخیری
continuity of operations U تسلسل عملیات
continuity of operations U مداومت عملیات
phasing U مراحل عملیات
amphibious operation U عملیات اب خاکی
pseudooperation U شبه عملیات
preliminary treatment U عملیات مقدماتی
rehearsals U تکرار عملیات
rehearsal U تکرار عملیات
concrete operations U عملیات عینی
counter espionage U عملیات ضدجاسوسی
flow chart U شمای عملیات
flow charts U شمای عملیات
airborne battlefield U عملیات هوابرد
nature of the operation U ماهیت عملیات
initiatives U ابتکار عملیات
initiative U ابتکار عملیات
subversive U عملیات براندازی
subversives U عملیات براندازی
radius U شعاع عملیات
rescue operation U عملیات نجات
psychological operations U عملیات روانی
destructive operation U عملیات مخرب
f.of operations U حوزه عملیات
counter-espionage U عملیات ضدجاسوسی
process chart U نقشه عملیات
limiting operation U عملیات محدودکننده
external operation U عملیات خارجی
scope U منظور از عملیات
scope U هدف عملیات
concept of operations U تدبیر عملیات
manual operation U عملیات دستی
airmobile operations U عملیات هوارو
computer operation U عملیات کامپیوتر
flight operations U عملیات پرواز
business type operation U عملیات تجارتی
Military operations. U عملیات نظامی
Counter – espionage operations k. U عملیات ضد جاسوسی
divert action U عملیات مخالف
operations research U تحقیق در عملیات
operations room U اتاق عملیات
base operation U عملیات پایگاهی
centre of activities U مرکز عملیات
base of operations U پایگاه عملیات
over the beach operations U عملیات ساحلی
over the beach operations U عملیات کرانهای
autonomous operation U عملیات ازاد
assistant chief of staff, g (operations U معاونت عملیات
parallel operation U عملیات موازی
Construction works . U عملیات ساختمانی
operations personal U پرسنل عملیات
operationally ready U حاضر به عملیات
building operations U عملیات ساختمانی
delay action U عملیات تاخیری
delaying action U عملیات تاخیری
business type operation U عملیات کامپیوتری
denial operations U عملیات ممانعتی
deputy for operations U معاونت عملیات
operation center U مرکز عملیات
operation manager U مدیر عملیات
operation map U نقشه عملیات
block operation U عملیات بلوک
operation overlay U کالک عملیات
infiltration U عملیات نفوذی
covert operations U عملیات پنهانی
terrain U زمین عملیات
earth work U عملیات خاکی
offenses U عملیات تعرضی
arithmetic operation U عملیات حسابی
sabotage U عملیات تخریبی
sabotaged U عملیات تخریبی
sabotages U عملیات تخریبی
sabotaging U عملیات تخریبی
area of operation U منطقه عملیات
earthworks U عملیات خاکی
offence U عملیات تعرضی
espial U عملیات جاسوسی
operating program U برنامه عملیات
closing U خاتمه عملیات
night operations U عملیات شبانه
offenses U عملیات افندی
logical operations U عملیات منطقی
conversational operation U عملیات محاورهای
covert operations U عملیات مخفی
delaying U عملیات تاخیری
electrochemical treatment U عملیات الکتروشیمایی
plan of action U طرح عملیات
phase U مرحله عملیات
phased U مرحله عملیات
countermine U عملیات ضد مین
phases U مرحله عملیات
counter military U ضد عملیات نظامی
counter battery U عملیات ضد اتشبار
actions U جنگ عملیات
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com