English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (618 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dump U رها کردن گوی بولینگ از انگشت و شست باهم بطوریکه گوی پیچ نخورد کشیدن طناب یا سیم بازکننده چتر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bouse U بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
lifts U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifted U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lift U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifting U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
cable U طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
cabled U طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
tows U با طناب کشیدن
tail on U کشیدن طناب
tow U با طناب کشیدن
to set by the ears U باهم بدکردن باهم مخالف کردن
tracks U با طناب کشیدن راه
rouse in U کشیدن طناب با دست
tracked U با طناب کشیدن راه
track U با طناب کشیدن راه
lanyard U طناب کوتاه برای کشیدن چیزی
towrope U طناب مخصوص یدک کشیدن چیزی
towropes U طناب مخصوص یدک کشیدن چیزی
heave around U شروع به کار کشیدن طناب با دوار
clear for running U طناب برای کشیدن ازاد است
downhaul U طناب مخصوص کشیدن بادبان کشتی
lanyards U طناب کوتاه برای کشیدن چیزی
to tuck in a child U پتوی روی بچه را درست کردن [که سرما نخورد]
to tuck up a child [British E] U پتوی روی بچه را درست کردن [که سرما نخورد]
free stroke U کشیدن ساده سیم گیتار [کلاسیک] [انگشت به روی سیم همسایه منتقل می شود]
rest stroke U کشیدن سیم گیتار [کلاسیک] [انگشت به روی سیم همسایه کوتاه مدت تکیه میکند]
to set at loggerheads U باهم بد کردن باهم مخالف کردن
evincibly U بطوریکه بتوان اثبات کردن
mittens U دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
mitten U دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
heichyo U بازکننده
extensor U بازکننده
extensor U عضله بازکننده
relocation loader U بازکننده جابجاساز
plucks U عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
plucked U عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
plucking U عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
pluck U عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
extensor U عضلهء منبسط ماهیچهء بازکننده
static line U بند ثابت چتر یا بازکننده چترنجات
i wonder he did not catch cold U که سرما نخورد
fingerprint U انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprinted U انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprints U انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprinting U انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
Mind your head! U مواظب سرت باش! [که به جایی نخورد]
finger mark U با انگشت چرک کردن
nose-picking U انگشت کردن در بینی
proverbialize U انگشت نما کردن
To take fingerprints. U انگشت نگاری کردن
synchronises U همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronised U همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronising U همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronize U همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronizes U همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
to set at variance U با هم بد کردن باهم مخالف ت
interwed U باهم پیوند کردن
cohabiting U باهم زندگی کردن
sums U باهم جمع کردن
splicing U باهم متصل کردن
splices U باهم متصل کردن
sum U باهم جمع کردن
spliced U باهم متصل کردن
splice U باهم متصل کردن
cohabits U باهم زندگی کردن
cohabited U باهم زندگی کردن
cohabit U باهم زندگی کردن
intercommon U باهم شرکت کردن
to keep company U باهم امیزش کردن
interchanges U باهم عوض کردن
interchanging U باهم عوض کردن
confuse U باهم اشتباه کردن
chums U باهم زندگی کردن
interchanged U باهم عوض کردن
confuses U باهم اشتباه کردن
interchange U باهم عوض کردن
symmetrize U باهم قرینه کردن
chum U باهم زندگی کردن
to make an e. of oneself U خود را انگشت نما کردن
finger hold U خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
to cotton with each other U باهم ساختن یارفاقت کردن
to spar at each other U باهم مشت بازی کردن
to cotton together U باهم ساختن یارفاقت کردن
pay out the rope U طناب را شل کنیدتاباز شود طناب رابدهیدبیاید
climber U پوست یا چرم زیر اسکی تا درهنگام صعود بعقب لیز نخورد
disunite U باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
disunites U باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
to come to an explanation U درتوضیح چیزی باهم موافقت کردن
disunited U باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
disuniting U باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
so that U بطوریکه
qua U بطوریکه
in due f. U بطوریکه
the f. of a table U بطوریکه
as U بطوریکه
lanyard U طناب کوتاه طناب کمر
lanyards U طناب کوتاه طناب کمر
cargo sling U طناب بستن محمولات به زیرهلی کوپتر طناب باربندی هلی کوپتر یا خودرو
according as U همچنانکه بطوریکه
pace lap U دور پیست را باهم رفتن برای گرم کردن ماشین در اغازمسابقه
inapplicably U بطوریکه تطبیق ننماید
incomputably U بطوریکه نتوان شمرد
slackens U شل کردن طناب
slackened U شل کردن طناب
slacken U شل کردن طناب
surged U شل کردن طناب
surges U شل کردن طناب
slackening U شل کردن طناب
surge U شل کردن طناب
slackest U شل کردن طناب
slack U شل کردن طناب
slacks U شل کردن طناب
veer U شل کردن طناب
veers U شل کردن طناب
pass a line U رد کردن طناب
veered U شل کردن طناب
incommutably U بطوریکه نتوان معاوضه نمود
ineffably U بطوریکه نتوان بیان کرد
keckle U طناب پیچ کردن
seize U نج پیچ کردن طناب
seizes U نج پیچ کردن طناب
seized U نج پیچ کردن طناب
worming U روکش کردن طناب
lashes U طناب پیچ کردن
woold U طناب پیچ کردن
flemish U حلقه کردن طناب
lashed U طناب پیچ کردن
lash U طناب پیچ کردن
how long is the rope U درازی طناب چقدر است طناب چند متر است
impressibly U بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
incomprehensibly U بطوریکه نتوان درک یا احاطه کرد
entertainingly U بطوریکه سرگرم کند بطورتفریح دهنده
ideally U بطوریکه فقط بتوان تصور کرد
incompressibly U بطوریکه نتوان متراکم یا خلاصه نمود
loft U ضربه زدن هوایی بصورت قوسی رها کردن گوی بولینگ در هوا که به شدت به مسیر بخورد
lofts U ضربه زدن هوایی بصورت قوسی رها کردن گوی بولینگ در هوا که به شدت به مسیر بخورد
take a strain U وارد کردن فشار به طناب
cast off U باز کردن طناب قایق
unlay U باز کردن تای طناب
tripped U ازاد کردن یاشکل کردن طناب
trip U ازاد کردن یاشکل کردن طناب
trips U ازاد کردن یاشکل کردن طناب
illimitably U بطوریکه نتوان محدود کرد بطور نامحدود
lashing U طناب پیچ کردن نوار پیچی
bight U حلقه طناب مضاعف قایق حلقه طناب دوبل
mooring line U طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
micro prolog U PROLO بطوریکه قابل دسترس چندین سیستم ریزکامپیوتر باشد
hypoventilation U تنفس کم بطوریکه مقداراکسیژن خون از مقدار عادی ان کمتر میشود
tuck U چین دادن یاجمع کردن انتهای طناب توگذاشتن
tucks U چین دادن یاجمع کردن انتهای طناب توگذاشتن
tucking U چین دادن یاجمع کردن انتهای طناب توگذاشتن
weight U بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
coverings U مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
covers U مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
cover U مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
wash in U پیچش بال بطوریکه زاویه نصب ان بطرف نوک کاهش یابد
ventriloquism U سخن گفتن انسان بطوریکه شنونده نداند صدا ازکجابیرون امده
variable incidence U جسمی که بصورت لولایی نصب شده بطوریکه زاویه برخورد ان تغییر میکند
to scrape down U تراشیدن وکوچک کردن بوسیله کشیدن پابرزمین سخن کسیراپایمال کردن
ejection U خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
pegs U میخ زدن میخکوب کردن محکم کردن زحمت کشیدن
peg U میخ زدن میخکوب کردن محکم کردن زحمت کشیدن
non rotating wire rope U طناب سیمی یک سو با مغزی طناب سیمی نپیچ
blank U حرکت دادن قایق بطوریکه مانع وزیدن بادروی بادبان سمت باد شود
blankest U حرکت دادن قایق بطوریکه مانع وزیدن بادروی بادبان سمت باد شود
duck and drake U پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
ducks and drakes U پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
gestalt U معین بطوریکه اجزاء ان خواص مختصه خودراازطرح و یاشکلی که از این ترکیب بدست اید
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone . U ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
traveler U میله فلزی عقب قایق با حلقه برای وصل کردن طناب بادبان
To smell. To sniff. U بو کشیدن ،بو کردن
hyperventilation U تنفس زیاد بطوریکه مقدار دی اکسید کربن در خون از مقدارعادی ان کمتر میشود و سبب تشنج سرگیجه و غش میگردد
lengthening U طولانی کردن کشیدن
lengthened U طولانی کردن کشیدن
lengthen U طولانی کردن کشیدن
straps U کشیدن تیز کردن
triggered U کشیدن رها کردن
triggers U کشیدن رها کردن
experiencing U تجربه کردن کشیدن
lengthens U طولانی کردن کشیدن
entrain U سوار کردن کشیدن
experiences U تجربه کردن کشیدن
experience U تجربه کردن کشیدن
traces U ضبط کردن کشیدن
traced U ضبط کردن کشیدن
strap U کشیدن تیز کردن
trigger U کشیدن رها کردن
trace U ضبط کردن کشیدن
snuffles U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffling U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffled U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffle U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
twinge U درد کشیدن تیر کشیدن
agonise U زحمت کشیدن درد کشیدن
twinges U درد کشیدن تیر کشیدن
fences U حفظ کردن نرده کشیدن
fence U حفظ کردن نرده کشیدن
impale U محدود کردن میله کشیدن
machinate U نقشه کشیدن تدبیر کردن
rail U نرده کشیدن توبیخ کردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com