English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 164 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
disenchantment U رهایی از طلسم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
spell bound U طلسم کرده طلسم شده
break up point U نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
bombing height U ارتفاع رهایی بمب ارتفاع هواپیماتا هدف در موقع رهایی بمب
angular velocity sight U زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
abracadabra U طلسم
mumbo jumbo U طلسم
amulets U طلسم
amulet U طلسم
incantation U طلسم
incantations U طلسم
glamour U طلسم
ligature U طلسم
juju U طلسم
glamor U طلسم
fetiche U طلسم
periapt U طلسم
voodooism U طلسم
talismans U طلسم
talisman U طلسم
fetish U طلسم
fetishes U طلسم
fetich U طلسم
charm U طلسم
wizard U طلسم گر نابغه
wizards U طلسم گر نابغه
spells U طلسم کردن
spelled U جادو طلسم
spelled U طلسم کردن
spell U طلسم کردن
glamorous U طلسم امیز
fetishism U اعتقاد به طلسم
spells U جادو طلسم
enchant U طلسم کردن
becharm U طلسم کردن
philter U طلسم عشق
philtre U طلسم عشق
spell U جادو طلسم
holystone U سنگ طلسم
phylactery U تعویذ طلسم
ensorcell [literary] U طلسم کردن
fetishist U طلسم پرستی
ensorcel [American] [literary] U طلسم کردن
bewitch U طلسم کردن
rune U سخن مرموز طلسم
disenchant U رفع طلسم کردن
glamorises U فریبا نمودن طلسم کردن
glamorizes U فریبا نمودن طلسم کردن
glamorizing U فریبا نمودن طلسم کردن
glamorized U فریبا نمودن طلسم کردن
glamorize U فریبا نمودن طلسم کردن
glamorising U فریبا نمودن طلسم کردن
glamorised U فریبا نمودن طلسم کردن
wise man U جادوگر جادو ساحر طلسم گر افسونگر
gris gris U طلسم یا افسونی که اکثراتوسط سیاهان افریقااستعمال میشده است
amulet U دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
amulets U دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
escaping U رهایی
escapes U رهایی
escaped U رهایی
emancipation U رهایی
rescued U رهایی
escapement U رهایی
rescue U رهایی
extrication U رهایی
emanacipation U رهایی
deliverance U رهایی
liveries U رهایی
relief U رهایی
escape U رهایی
delivery U رهایی
rescuing U رهایی
salvation U رهایی
goby U رهایی
rescues U رهایی
deliveries U رهایی
abandonment U رهایی
riddance U رهایی
livery U رهایی
quietus U رهایی
He felt like he'd finally broken the jinx. U او [مرد] این احساس را میکرد که بالاخره طلسم را شکنده بود.
break off U رهایی ازدرگیری
release point U نقطه رهایی
get out U رهایی یافتن
survival U رهایی از انهدام
survivals U رهایی از انهدام
emancipator U رهایی دهنده
emergency relief U رهایی از بلایا
keep one's head above water U رهایی یافتن
dishallucination U رهایی ازشیفتگی
to extricate oneself U رهایی یافتن
to get off U رهایی یافتن از
rescues U رهایی دادن
disillusion U رهایی از شیفتگی
disillusioning U رهایی از شیفتگی
rescuing U رهایی دادن
disillusions U رهایی از شیفتگی
acquittance U رهایی بخشودگی
to get rid of U رهایی یافتن از
rescued U رهایی دادن
bomb release line U خط رهایی بمب
rescue U رهایی دادن
break up value U قیمت رهایی
break off position U نقطه رهایی
to escape [with something] U رهایی یافتن [با چیزی]
to save one's neck U از دار رهایی یافتن
on one's feet <idiom> U رهایی ازبیماری یا مشکلات
to escape with life and limb U سختی رهایی جستن
bomb release point U نقطه رهایی بمب
bailment U رهایی به قید ضمانت
impasse U حالتی که از ان رهایی نباشد
releases U منتشر ساختن رهایی
disengagement U رهایی از قید یا تعهد
dropping angle U زاویه رهایی بمب
released U منتشر ساختن رهایی
release U منتشر ساختن رهایی
lead us not into temtation U ماراازوسوسه شیطان رهایی ده
voodooism U ایین مذهبی سیاه پوستان افریقایی که شامل طلسم و جادو میباشد جادوگری
release U ازاد سازی رهایی واگذاری
redeem U از گرو در اوردن رهایی دادن
redeemed U از گرو در اوردن رهایی دادن
redeemer U رهایی بخش نجات دهنده
redeeming U از گرو در اوردن رهایی دادن
redeems U از گرو در اوردن رهایی دادن
sectors U تقسیم دیسک به شیار رهایی
sector U تقسیم دیسک به شیار رهایی
releases U ازاد سازی رهایی واگذاری
released U ازاد سازی رهایی واگذاری
saved U رهایی بخشیدن نگاه داشتن
save U رهایی بخشیدن نگاه داشتن
saves U رهایی بخشیدن نگاه داشتن
helicopter breakup point U نقطه رهایی هلیکوپترها ازستون
get off U رهایی یافتن پیاده شدن از
release point U نقطه رهایی ستون راهپیمایی
emergency relief U رهایی ازمصایب غیر مترقبه
disencumbrance U رهایی ازقیدیاگرفتاری رهاسازی ازقید
to p anyone through danger U کسی را از خطر رهایی دادن
angular velocity U سرعت زاویهای رهایی بمب
redeemers U رهایی بخش نجات دهنده
apotheoses U رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
apotheosis رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
discharge U اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
discharges U اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
angular velocity bombsight U دوربین سنجش زاویه رهایی بمب
inextricably U چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
four freedoms U دین رهایی از احتیاج و بالاخره ازادی از ترس
moonlight fliting U گریز از خانهای هنگام شب برای رهایی از پرداخت اجاره
break up value U قیمتی که برای رهایی از کالای متروکه یا ازمد افتاده تعیین میشود
dispelled U دفع کردن طلسم را باطل کردن
dispelling U دفع کردن طلسم را باطل کردن
dispel U دفع کردن طلسم را باطل کردن
dispels U دفع کردن طلسم را باطل کردن
paint oneself into a corner <idiom> U گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
succor U کمک برای رهایی از پریشانی موجب کمک
succour U کمک برای رهایی از پریشانی موجب کمک
stacks U ذخیره موقت داده , ثباتها پاس رهایی که داده اضافه شده از همان انتهای لیست بازیابی میشود. مراجعه شود به Lifd
stacked U ذخیره موقت داده , ثباتها پاس رهایی که داده اضافه شده از همان انتهای لیست بازیابی میشود. مراجعه شود به Lifd
stack U ذخیره موقت داده , ثباتها پاس رهایی که داده اضافه شده از همان انتهای لیست بازیابی میشود. مراجعه شود به Lifd
escapes U رهایی جستن خلاصی جستن
escaped U رهایی جستن خلاصی جستن
bilable U قابل رهایی قابل ضمانت
escaping U رهایی جستن خلاصی جستن
escape U رهایی جستن خلاصی جستن
final bomb release line U اخرین خط رهایی بمب اخرین خط پرتاب بمب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com