English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 120 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
emergency relief U رهایی ازمصایب غیر مترقبه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
unexpected U غیر مترقبه
supervenient U غیر مترقبه
supervenience U امر غیر مترقبه
serendipity U نعمت غیر مترقبه
unexpected U غیره مترقبه غیرمنتظره
accidental U غیر مترقبه عرضی
godsend U نعمت غیر مترقبه
break up point U نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
below the line U درامد یا هزینه غیر مترقبه
serendipitous U دارای نعمت غیر مترقبه
bombing height U ارتفاع رهایی بمب ارتفاع هواپیماتا هدف در موقع رهایی بمب
contingent annuity U پرداخت مقرری به علت اتفاق غیر مترقبه
hip shoot U تیراندازی غیر مترقبه بااشغال موضع ناگهانی
deffered entry U ورود به یک زیربرنامه که نتیجه خروج غیر مترقبه ازبرنامه میباشد که کنترل به ان منتقل شده است
subsidy U مالیات فوق العادهای که درمواقع اضطرار و برای امورمهم و غیر مترقبه مملکتی اخذ میشود
deferred exit U انتقال کنترل به یک زیربرنامه در زمانی که قابل پیش بینی نبوده و حادثهای غیر مترقبه ان را مشخص میکند
angular velocity sight U زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
livery U رهایی
liveries U رهایی
deliverance U رهایی
goby U رهایی
abandonment U رهایی
riddance U رهایی
escaped U رهایی
salvation U رهایی
escapes U رهایی
escaping U رهایی
emancipation U رهایی
escape U رهایی
quietus U رهایی
rescue U رهایی
rescued U رهایی
emanacipation U رهایی
rescuing U رهایی
escapement U رهایی
extrication U رهایی
relief U رهایی
delivery U رهایی
deliveries U رهایی
rescues U رهایی
frustrated contract U قراردادی که اجرای ان به دلیل دخالت وقایع غیر مترقبه غیر مممکن شده است قراردادعقیم شده
emergency relief U رهایی از بلایا
dishallucination U رهایی ازشیفتگی
acquittance U رهایی بخشودگی
keep one's head above water U رهایی یافتن
get out U رهایی یافتن
bomb release line U خط رهایی بمب
break up value U قیمت رهایی
break off position U نقطه رهایی
break off U رهایی ازدرگیری
release point U نقطه رهایی
survivals U رهایی از انهدام
survival U رهایی از انهدام
emancipator U رهایی دهنده
rescuing U رهایی دادن
rescues U رهایی دادن
rescued U رهایی دادن
to extricate oneself U رهایی یافتن
to get off U رهایی یافتن از
to get rid of U رهایی یافتن از
rescue U رهایی دادن
disenchantment U رهایی از طلسم
disillusions U رهایی از شیفتگی
disillusioning U رهایی از شیفتگی
disillusion U رهایی از شیفتگی
lead us not into temtation U ماراازوسوسه شیطان رهایی ده
to escape with life and limb U سختی رهایی جستن
on one's feet <idiom> U رهایی ازبیماری یا مشکلات
to save one's neck U از دار رهایی یافتن
release U منتشر ساختن رهایی
impasse U حالتی که از ان رهایی نباشد
bailment U رهایی به قید ضمانت
to escape [with something] U رهایی یافتن [با چیزی]
released U منتشر ساختن رهایی
bomb release point U نقطه رهایی بمب
releases U منتشر ساختن رهایی
disengagement U رهایی از قید یا تعهد
dropping angle U زاویه رهایی بمب
released U ازاد سازی رهایی واگذاری
sectors U تقسیم دیسک به شیار رهایی
redeems U از گرو در اوردن رهایی دادن
redeeming U از گرو در اوردن رهایی دادن
redeemed U از گرو در اوردن رهایی دادن
to p anyone through danger U کسی را از خطر رهایی دادن
redeem U از گرو در اوردن رهایی دادن
redeemers U رهایی بخش نجات دهنده
releases U ازاد سازی رهایی واگذاری
redeemer U رهایی بخش نجات دهنده
get off U رهایی یافتن پیاده شدن از
release U ازاد سازی رهایی واگذاری
saves U رهایی بخشیدن نگاه داشتن
disencumbrance U رهایی ازقیدیاگرفتاری رهاسازی ازقید
save U رهایی بخشیدن نگاه داشتن
helicopter breakup point U نقطه رهایی هلیکوپترها ازستون
angular velocity U سرعت زاویهای رهایی بمب
release point U نقطه رهایی ستون راهپیمایی
saved U رهایی بخشیدن نگاه داشتن
sector U تقسیم دیسک به شیار رهایی
apotheoses U رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
apotheosis رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
angular velocity bombsight U دوربین سنجش زاویه رهایی بمب
discharge U اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
discharges U اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
four freedoms U دین رهایی از احتیاج و بالاخره ازادی از ترس
inextricably U چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
moonlight fliting U گریز از خانهای هنگام شب برای رهایی از پرداخت اجاره
break up value U قیمتی که برای رهایی از کالای متروکه یا ازمد افتاده تعیین میشود
paint oneself into a corner <idiom> U گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
succour U کمک برای رهایی از پریشانی موجب کمک
succor U کمک برای رهایی از پریشانی موجب کمک
stack U ذخیره موقت داده , ثباتها پاس رهایی که داده اضافه شده از همان انتهای لیست بازیابی میشود. مراجعه شود به Lifd
stacked U ذخیره موقت داده , ثباتها پاس رهایی که داده اضافه شده از همان انتهای لیست بازیابی میشود. مراجعه شود به Lifd
stacks U ذخیره موقت داده , ثباتها پاس رهایی که داده اضافه شده از همان انتهای لیست بازیابی میشود. مراجعه شود به Lifd
escapes U رهایی جستن خلاصی جستن
escaping U رهایی جستن خلاصی جستن
bilable U قابل رهایی قابل ضمانت
escaped U رهایی جستن خلاصی جستن
escape U رهایی جستن خلاصی جستن
final bomb release line U اخرین خط رهایی بمب اخرین خط پرتاب بمب
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com