English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
apotheoses U رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
apotheosis رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tractor group U گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
antiamphibious minefield U میدان مین ضد اب خاکی یا ضدعملیات اب خاکی دشمن
assault craft U ناوچههای هجومی اب خاکی قایق نفربرهجومی اب خاکی
taedium vitae U خستگی اززندگی
To be fed up with life . U اززندگی سیر شدن
milestone U مرحله مهمی اززندگی
milestones U مرحله مهمی اززندگی
naval landing party U تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
prose idyl U شرح منظره یا رویدادی اززندگی به نثر
low comedy U نمایشنامه مضحکی که اززندگی مردم طبقه سوم اقتباس شده
break up point U نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
amphibious task group U گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
bombing height U ارتفاع رهایی بمب ارتفاع هواپیماتا هدف در موقع رهایی بمب
angular velocity sight U زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
escaping U رهایی
emancipation U رهایی
salvation U رهایی
riddance U رهایی
liveries U رهایی
escape U رهایی
abandonment U رهایی
escaped U رهایی
escapes U رهایی
rescue U رهایی
rescuing U رهایی
rescues U رهایی
rescued U رهایی
livery U رهایی
extrication U رهایی
escapement U رهایی
deliverance U رهایی
emanacipation U رهایی
relief U رهایی
goby U رهایی
quietus U رهایی
delivery U رهایی
deliveries U رهایی
to get off U رهایی یافتن از
dishallucination U رهایی ازشیفتگی
emancipator U رهایی دهنده
to extricate oneself U رهایی یافتن
keep one's head above water U رهایی یافتن
emergency relief U رهایی از بلایا
get out U رهایی یافتن
bomb release line U خط رهایی بمب
break off U رهایی ازدرگیری
break off position U نقطه رهایی
to get rid of U رهایی یافتن از
release point U نقطه رهایی
acquittance U رهایی بخشودگی
rescues U رهایی دادن
rescued U رهایی دادن
disenchantment U رهایی از طلسم
disillusioning U رهایی از شیفتگی
rescuing U رهایی دادن
disillusions U رهایی از شیفتگی
rescue U رهایی دادن
disillusion U رهایی از شیفتگی
break up value U قیمت رهایی
survivals U رهایی از انهدام
survival U رهایی از انهدام
disengagement U رهایی از قید یا تعهد
lead us not into temtation U ماراازوسوسه شیطان رهایی ده
impasse U حالتی که از ان رهایی نباشد
on one's feet <idiom> U رهایی ازبیماری یا مشکلات
release U منتشر ساختن رهایی
bomb release point U نقطه رهایی بمب
released U منتشر ساختن رهایی
dropping angle U زاویه رهایی بمب
to escape with life and limb U سختی رهایی جستن
to escape [with something] U رهایی یافتن [با چیزی]
to save one's neck U از دار رهایی یافتن
bailment U رهایی به قید ضمانت
releases U منتشر ساختن رهایی
releases U ازاد سازی رهایی واگذاری
redeemers U رهایی بخش نجات دهنده
redeemer U رهایی بخش نجات دهنده
released U ازاد سازی رهایی واگذاری
sector U تقسیم دیسک به شیار رهایی
sectors U تقسیم دیسک به شیار رهایی
angular velocity U سرعت زاویهای رهایی بمب
release U ازاد سازی رهایی واگذاری
to p anyone through danger U کسی را از خطر رهایی دادن
release point U نقطه رهایی ستون راهپیمایی
helicopter breakup point U نقطه رهایی هلیکوپترها ازستون
save U رهایی بخشیدن نگاه داشتن
emergency relief U رهایی ازمصایب غیر مترقبه
redeems U از گرو در اوردن رهایی دادن
redeeming U از گرو در اوردن رهایی دادن
redeemed U از گرو در اوردن رهایی دادن
saved U رهایی بخشیدن نگاه داشتن
disencumbrance U رهایی ازقیدیاگرفتاری رهاسازی ازقید
get off U رهایی یافتن پیاده شدن از
saves U رهایی بخشیدن نگاه داشتن
redeem U از گرو در اوردن رهایی دادن
discharge U اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
discharges U اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
angular velocity bombsight U دوربین سنجش زاویه رهایی بمب
amphibious U اب خاکی
dust colour U خاکی
edaphic U خاکی
earth dam U سد خاکی
earthborn U خاکی
embankment dam U سد خاکی
earth fill dam U سد خاکی
amphibious pack U تک اب خاکی
terrestrial U خاکی
terrene U خاکی
tellurian U خاکی
earthly U خاکی
earthen U خاکی
wood louse U خر خاکی
earth-bound U خاکی
worldly U خاکی
embankment U سد خاکی
earthy U خاکی
embankments U سد خاکی
mundane U خاکی
four freedoms U دین رهایی از احتیاج و بالاخره ازادی از ترس
inextricably U چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
amphibian U وسیله اب و خاکی
staging U تمرین اب خاکی
amphibian U هواپیمای اب و خاکی
amphibian U ابی خاکی
mold etc U خاکی کردن
soiling U خاکی کردن
fuse plug U سرریز خاکی
embankment U دیوار خاکی
dew worm U کرم خاکی
earthworms U کرم خاکی
earthworm U کرم خاکی
embankments U دیوار خاکی
earthiness U طبیعت خاکی
terrestrial U زمین خاکی
earth work U عملیات خاکی
earth work U کارهای خاکی
earth road U راه خاکی
earthworks U عملیات خاکی
earth dam U بند خاکی
dun U سمند خاکی
dust color U رنگ خاکی
earth born U خاکی فانی
earethliness U خاکی بودن
amphibious U خاکی و ابی
khaki U خاکی رنگ
geophyte U گیاه خاکی
soils U خاکی کردن
angleworm U کرم خاکی
terricolous U خاکزی خاکی
amphibious vehicle U خودروی اب خاکی
amphibious transport ship U ترابر اب خاکی
pulverulence U حالت خاکی
border U پشته خاکی
bordered U پشته خاکی
rain worm U کرم خاکی
bordering U پشته خاکی
amphibious reconnaissance U شناسایی اب خاکی
amphibious pack U بارهای اب خاکی
amphibious operation U عملیات اب خاکی
semiterrestrial U نیمه خاکی
amphibious lift U ترابری اب و خاکی
alkaline earth U قلیایی خاکی
adaphic organism U زیستمند خاکی
earthiness U خاکی بودن
amphibious tank U تانک اب خاکی
soil U خاکی کردن
ground ivy U پاپیتال خاکی
homogeneous earth dam U سد خاکی همگن
zoned earth dam U سد خاکی ناهمگن
landing forces U قوای اب خاکی
landing party U گروه اب خاکی
lobworm U کرم خاکی
warping tug U یدک کش اب خاکی
milleped U جنس خر خاکی
vault formed in the earth U طاق خاکی
milliped U جنس خر خاکی
vallation U دیوار خاکی
earthwork U ختل خاکی
amphibious force U نیروی اب خاکی
moonlight fliting U گریز از خانهای هنگام شب برای رهایی از پرداخت اجاره
shoulders U دو طرف خاکی جاده
shouldering U دو طرف خاکی جاده
assault ships U ناوهای هجومی اب خاکی
shouldered U دو طرف خاکی جاده
amphibious lift U حمل ونقل اب خاکی
shoulder U دو طرف خاکی جاده
verges U شانه خاکی جاده
man of mould U انسان خاکی یا فانی
landing threshold U استانه فرود اب خاکی
alkaline earth metal U فلز قلیایی خاکی
alkaline earth oxide U فلز قلیایی خاکی
amphibian floats U شناورهای ابی خاکی
amphibious squadron U گردان عملیات اب خاکی
amphibious demonstration U عملیات اب خاکی نمایشی
amphibious striking forces U نیروهای ضربتی اب خاکی
amphibious task force U گروه رزمی اب خاکی
amphibious tractor U خودروشنی دار اب خاکی
amphibious demonstration U عملیات نمایشی اب خاکی
amphibious assault ship U ناومخصوص هجوم اب و خاکی
amphibious transport dock U ناومخصوص ترابری اب خاکی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com