Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 148 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
on one's feet
<idiom>
U
رهایی ازبیماری یا مشکلات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
We have problems of our own.
U
ما مشکلات خودمان را داریم.
[وقت نداریم به مشکلات شما برسیم]
break up point
U
نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
bombing height
U
ارتفاع رهایی بمب ارتفاع هواپیماتا هدف در موقع رهایی بمب
difficulties
U
مشکلات
growing pains
U
مشکلات
economic problems
U
مشکلات اقتصادی
take it
<idiom>
U
تحمل مشکلات
problem checklist
U
فهرست مشکلات
battle problems
U
مشکلات رزمی
angular velocity sight
U
زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
bite the bullet
<idiom>
U
فائق آمدن بر مشکلات
work in
U
مشکلات را از میان برداشتن
There is a mountain of difficulties .
U
کوهی از مشکلات وجود دارد
last straw
<idiom>
U
[آخرین مشکل از یک سری مشکلات]
structures
U
تعدادی تابع مرتبط به هم برای حل مشکلات
structuring
U
تعدادی تابع مرتبط به هم برای حل مشکلات
structure
U
تعدادی تابع مرتبط به هم برای حل مشکلات
pull off
U
باوجود مشکلات بکارخود ادامه دادن
streetwise
U
ماهر در برخورد با مشکلات و خشونتهای شهری
to raise big problems for the country
U
مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
to face a serious problem for the country
U
روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
to raise big problems for the country
U
روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
to face a serious problem for the country
U
مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
calculator
U
ماشین الکترونیکی که پاسخ مشکلات عددی را میدهد
calculators
U
ماشین الکترونیکی که پاسخ مشکلات عددی را میدهد
alpha beta technique
U
روشی در هوش مصنوعی برای حل بازی ها و مشکلات استراتژیک
through thick and thin
<idiom>
U
دربین زمانهای خوب وبد،از بین مشکلات وسختیها
He is seriously claiming
[trying to tell us]
that the problems are all the fault of the media.
U
او
[مرد]
به طور جدی ادعا می کند که همه مشکلات تقصیر رسانه ها است.
problems
U
زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان بیان مشکلات شخصی را به سادگی میدهد
orientated
U
زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان بیان ساده برخی مشکلات را میدهد
problem
U
زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان بیان مشکلات شخصی را به سادگی میدهد
agony aunt
U
شخصیکهدر ستونیاز روزنامه مطلبمینویسد کهدر آن پاسخ مشکلات و نامههای خوانندگان طرح میشود
escape
U
رهایی
riddance
U
رهایی
salvation
U
رهایی
escaped
U
رهایی
extrication
U
رهایی
escapement
U
رهایی
quietus
U
رهایی
emanacipation
U
رهایی
deliverance
U
رهایی
emancipation
U
رهایی
escapes
U
رهایی
goby
U
رهایی
relief
U
رهایی
delivery
U
رهایی
deliveries
U
رهایی
rescue
U
رهایی
rescued
U
رهایی
rescues
U
رهایی
rescuing
U
رهایی
escaping
U
رهایی
abandonment
U
رهایی
liveries
U
رهایی
livery
U
رهایی
flutters
U
کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
user
U
زبان برنامه نویسی سطح بالا که بیان راحت برخی مشکلات و توابع را فراهم میکند
users
U
زبان برنامه نویسی سطح بالا که بیان راحت برخی مشکلات و توابع را فراهم میکند
Biomimicry
U
تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
flutter
U
کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
fluttered
U
کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
fluttering
U
کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
dishallucination
U
رهایی ازشیفتگی
release point
U
نقطه رهایی
rescuing
U
رهایی دادن
emancipator
U
رهایی دهنده
emergency relief
U
رهایی از بلایا
rescues
U
رهایی دادن
rescued
U
رهایی دادن
rescue
U
رهایی دادن
keep one's head above water
U
رهایی یافتن
get out
U
رهایی یافتن
break up value
U
قیمت رهایی
disillusions
U
رهایی از شیفتگی
disillusion
U
رهایی از شیفتگی
disillusioning
U
رهایی از شیفتگی
survivals
U
رهایی از انهدام
acquittance
U
رهایی بخشودگی
survival
U
رهایی از انهدام
to get rid of
U
رهایی یافتن از
to get off
U
رهایی یافتن از
break off position
U
نقطه رهایی
break off
U
رهایی ازدرگیری
disenchantment
U
رهایی از طلسم
to extricate oneself
U
رهایی یافتن
bomb release line
U
خط رهایی بمب
to escape with life and limb
U
سختی رهایی جستن
to escape
[with something]
U
رهایی یافتن
[با چیزی]
to save one's neck
U
از دار رهایی یافتن
impasse
U
حالتی که از ان رهایی نباشد
released
U
منتشر ساختن رهایی
releases
U
منتشر ساختن رهایی
release
U
منتشر ساختن رهایی
bailment
U
رهایی به قید ضمانت
bomb release point
U
نقطه رهایی بمب
lead us not into temtation
U
ماراازوسوسه شیطان رهایی ده
disengagement
U
رهایی از قید یا تعهد
dropping angle
U
زاویه رهایی بمب
sector
U
تقسیم دیسک به شیار رهایی
sectors
U
تقسیم دیسک به شیار رهایی
releases
U
ازاد سازی رهایی واگذاری
released
U
ازاد سازی رهایی واگذاری
release
U
ازاد سازی رهایی واگذاری
saves
U
رهایی بخشیدن نگاه داشتن
saved
U
رهایی بخشیدن نگاه داشتن
save
U
رهایی بخشیدن نگاه داشتن
redeemer
U
رهایی بخش نجات دهنده
redeemers
U
رهایی بخش نجات دهنده
get off
U
رهایی یافتن پیاده شدن از
emergency relief
U
رهایی ازمصایب غیر مترقبه
release point
U
نقطه رهایی ستون راهپیمایی
disencumbrance
U
رهایی ازقیدیاگرفتاری رهاسازی ازقید
to p anyone through danger
U
کسی را از خطر رهایی دادن
angular velocity
U
سرعت زاویهای رهایی بمب
redeems
U
از گرو در اوردن رهایی دادن
helicopter breakup point
U
نقطه رهایی هلیکوپترها ازستون
redeeming
U
از گرو در اوردن رهایی دادن
redeemed
U
از گرو در اوردن رهایی دادن
redeem
U
از گرو در اوردن رهایی دادن
apotheoses
U
رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
apotheosis
رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
discharges
U
اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
discharge
U
اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
angular velocity bombsight
U
دوربین سنجش زاویه رهایی بمب
semaphore
U
مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند
troubleshooters
U
شخصی که مشکلات سخت افزاری و نرم افزاری را رفع میکند
troubleshooter
U
شخصی که مشکلات سخت افزاری و نرم افزاری را رفع میکند
four freedoms
U
دین رهایی از احتیاج و بالاخره ازادی از ترس
inextricably
U
چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
algorithm
U
قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
algorithms
U
قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
moonlight fliting
U
گریز از خانهای هنگام شب برای رهایی از پرداخت اجاره
break up value
U
قیمتی که برای رهایی از کالای متروکه یا ازمد افتاده تعیین میشود
scrambler
U
وسیله کدگزاری رشته دادهای به صورت تصادفی پیش ازارسال برای جلوگیری از اینکه مجموعهای از صفرها یا یک ها وصفرهای متغیر باعث مشکلات هماهنگی در گیرنده شوند
scramblers
U
وسیله کدگزاری رشته دادهای به صورت تصادفی پیش ازارسال برای جلوگیری از اینکه مجموعهای از صفرها یا یک ها وصفرهای متغیر باعث مشکلات هماهنگی در گیرنده شوند
paint oneself into a corner
<idiom>
U
گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
succour
U
کمک برای رهایی از پریشانی موجب کمک
succor
U
کمک برای رهایی از پریشانی موجب کمک
stack
U
ذخیره موقت داده , ثباتها پاس رهایی که داده اضافه شده از همان انتهای لیست بازیابی میشود. مراجعه شود به Lifd
stacks
U
ذخیره موقت داده , ثباتها پاس رهایی که داده اضافه شده از همان انتهای لیست بازیابی میشود. مراجعه شود به Lifd
stacked
U
ذخیره موقت داده , ثباتها پاس رهایی که داده اضافه شده از همان انتهای لیست بازیابی میشود. مراجعه شود به Lifd
escape
U
رهایی جستن خلاصی جستن
bilable
U
قابل رهایی قابل ضمانت
escaped
U
رهایی جستن خلاصی جستن
escaping
U
رهایی جستن خلاصی جستن
escapes
U
رهایی جستن خلاصی جستن
final bomb release line
U
اخرین خط رهایی بمب اخرین خط پرتاب بمب
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com