English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 148 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
on one's feet <idiom> U رهایی ازبیماری یا مشکلات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
We have problems of our own. U ما مشکلات خودمان را داریم. [وقت نداریم به مشکلات شما برسیم]
break up point U نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
bombing height U ارتفاع رهایی بمب ارتفاع هواپیماتا هدف در موقع رهایی بمب
difficulties U مشکلات
growing pains U مشکلات
economic problems U مشکلات اقتصادی
take it <idiom> U تحمل مشکلات
problem checklist U فهرست مشکلات
battle problems U مشکلات رزمی
angular velocity sight U زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
bite the bullet <idiom> U فائق آمدن بر مشکلات
work in U مشکلات را از میان برداشتن
There is a mountain of difficulties . U کوهی از مشکلات وجود دارد
last straw <idiom> U [آخرین مشکل از یک سری مشکلات]
structures U تعدادی تابع مرتبط به هم برای حل مشکلات
structuring U تعدادی تابع مرتبط به هم برای حل مشکلات
structure U تعدادی تابع مرتبط به هم برای حل مشکلات
pull off U باوجود مشکلات بکارخود ادامه دادن
streetwise U ماهر در برخورد با مشکلات و خشونتهای شهری
to raise big problems for the country U مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
to face a serious problem for the country U روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
to raise big problems for the country U روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
to face a serious problem for the country U مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
calculator U ماشین الکترونیکی که پاسخ مشکلات عددی را میدهد
calculators U ماشین الکترونیکی که پاسخ مشکلات عددی را میدهد
alpha beta technique U روشی در هوش مصنوعی برای حل بازی ها و مشکلات استراتژیک
through thick and thin <idiom> U دربین زمانهای خوب وبد،از بین مشکلات وسختیها
He is seriously claiming [trying to tell us] that the problems are all the fault of the media. U او [مرد] به طور جدی ادعا می کند که همه مشکلات تقصیر رسانه ها است.
problems U زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان بیان مشکلات شخصی را به سادگی میدهد
orientated U زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان بیان ساده برخی مشکلات را میدهد
problem U زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان بیان مشکلات شخصی را به سادگی میدهد
agony aunt U شخصیکهدر ستونیاز روزنامه مطلبمینویسد کهدر آن پاسخ مشکلات و نامههای خوانندگان طرح میشود
escape U رهایی
riddance U رهایی
salvation U رهایی
escaped U رهایی
extrication U رهایی
escapement U رهایی
quietus U رهایی
emanacipation U رهایی
deliverance U رهایی
emancipation U رهایی
escapes U رهایی
goby U رهایی
relief U رهایی
delivery U رهایی
deliveries U رهایی
rescue U رهایی
rescued U رهایی
rescues U رهایی
rescuing U رهایی
escaping U رهایی
abandonment U رهایی
liveries U رهایی
livery U رهایی
flutters U کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
user U زبان برنامه نویسی سطح بالا که بیان راحت برخی مشکلات و توابع را فراهم میکند
users U زبان برنامه نویسی سطح بالا که بیان راحت برخی مشکلات و توابع را فراهم میکند
Biomimicry U تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
flutter U کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
fluttered U کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
fluttering U کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
dishallucination U رهایی ازشیفتگی
release point U نقطه رهایی
rescuing U رهایی دادن
emancipator U رهایی دهنده
emergency relief U رهایی از بلایا
rescues U رهایی دادن
rescued U رهایی دادن
rescue U رهایی دادن
keep one's head above water U رهایی یافتن
get out U رهایی یافتن
break up value U قیمت رهایی
disillusions U رهایی از شیفتگی
disillusion U رهایی از شیفتگی
disillusioning U رهایی از شیفتگی
survivals U رهایی از انهدام
acquittance U رهایی بخشودگی
survival U رهایی از انهدام
to get rid of U رهایی یافتن از
to get off U رهایی یافتن از
break off position U نقطه رهایی
break off U رهایی ازدرگیری
disenchantment U رهایی از طلسم
to extricate oneself U رهایی یافتن
bomb release line U خط رهایی بمب
to escape with life and limb U سختی رهایی جستن
to escape [with something] U رهایی یافتن [با چیزی]
to save one's neck U از دار رهایی یافتن
impasse U حالتی که از ان رهایی نباشد
released U منتشر ساختن رهایی
releases U منتشر ساختن رهایی
release U منتشر ساختن رهایی
bailment U رهایی به قید ضمانت
bomb release point U نقطه رهایی بمب
lead us not into temtation U ماراازوسوسه شیطان رهایی ده
disengagement U رهایی از قید یا تعهد
dropping angle U زاویه رهایی بمب
sector U تقسیم دیسک به شیار رهایی
sectors U تقسیم دیسک به شیار رهایی
releases U ازاد سازی رهایی واگذاری
released U ازاد سازی رهایی واگذاری
release U ازاد سازی رهایی واگذاری
saves U رهایی بخشیدن نگاه داشتن
saved U رهایی بخشیدن نگاه داشتن
save U رهایی بخشیدن نگاه داشتن
redeemer U رهایی بخش نجات دهنده
redeemers U رهایی بخش نجات دهنده
get off U رهایی یافتن پیاده شدن از
emergency relief U رهایی ازمصایب غیر مترقبه
release point U نقطه رهایی ستون راهپیمایی
disencumbrance U رهایی ازقیدیاگرفتاری رهاسازی ازقید
to p anyone through danger U کسی را از خطر رهایی دادن
angular velocity U سرعت زاویهای رهایی بمب
redeems U از گرو در اوردن رهایی دادن
helicopter breakup point U نقطه رهایی هلیکوپترها ازستون
redeeming U از گرو در اوردن رهایی دادن
redeemed U از گرو در اوردن رهایی دادن
redeem U از گرو در اوردن رهایی دادن
apotheoses U رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
apotheosis رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
discharges U اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
discharge U اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
angular velocity bombsight U دوربین سنجش زاویه رهایی بمب
semaphore U مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند
troubleshooters U شخصی که مشکلات سخت افزاری و نرم افزاری را رفع میکند
troubleshooter U شخصی که مشکلات سخت افزاری و نرم افزاری را رفع میکند
four freedoms U دین رهایی از احتیاج و بالاخره ازادی از ترس
inextricably U چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
algorithm U قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
algorithms U قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
moonlight fliting U گریز از خانهای هنگام شب برای رهایی از پرداخت اجاره
break up value U قیمتی که برای رهایی از کالای متروکه یا ازمد افتاده تعیین میشود
scrambler U وسیله کدگزاری رشته دادهای به صورت تصادفی پیش ازارسال برای جلوگیری از اینکه مجموعهای از صفرها یا یک ها وصفرهای متغیر باعث مشکلات هماهنگی در گیرنده شوند
scramblers U وسیله کدگزاری رشته دادهای به صورت تصادفی پیش ازارسال برای جلوگیری از اینکه مجموعهای از صفرها یا یک ها وصفرهای متغیر باعث مشکلات هماهنگی در گیرنده شوند
paint oneself into a corner <idiom> U گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
succour U کمک برای رهایی از پریشانی موجب کمک
succor U کمک برای رهایی از پریشانی موجب کمک
stack U ذخیره موقت داده , ثباتها پاس رهایی که داده اضافه شده از همان انتهای لیست بازیابی میشود. مراجعه شود به Lifd
stacks U ذخیره موقت داده , ثباتها پاس رهایی که داده اضافه شده از همان انتهای لیست بازیابی میشود. مراجعه شود به Lifd
stacked U ذخیره موقت داده , ثباتها پاس رهایی که داده اضافه شده از همان انتهای لیست بازیابی میشود. مراجعه شود به Lifd
escape U رهایی جستن خلاصی جستن
bilable U قابل رهایی قابل ضمانت
escaped U رهایی جستن خلاصی جستن
escaping U رهایی جستن خلاصی جستن
escapes U رهایی جستن خلاصی جستن
final bomb release line U اخرین خط رهایی بمب اخرین خط پرتاب بمب
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com