English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
vying U رقابت کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
cartel U اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
cartels U اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
competitory U رقابت کننده- رقابت امیز
Other Matches
contentions U رقابت
played U رقابت
play U رقابت
racing U رقابت
competition U رقابت
competitions U رقابت ها
contest U رقابت
rivalries U رقابت
emulation U رقابت
rivalry U رقابت
contention U رقابت
plays U رقابت
playing U رقابت
contests U رقابت ها
competition U رقابت
competitions U رقابت
rivalship U رقابت
emulate U رقابت کردن با
competes U رقابت کردن
emulated U رقابت کردن با
emulates U رقابت کردن با
emulating U رقابت کردن با
contest U رقابت دعوا
conditions of (the) competition U شرایط رقابت
competitive conditions U شرایط رقابت
competition conditions U شرایط رقابت
perfecting bail competition U رقابت کامل
competed U رقابت کردن
perfect competition U رقابت کامل
competitively U از روی رقابت
keen U قابل رقابت
competence U روح رقابت
atomistic competition U رقابت ذرهای
autocompetition U رقابت با خود
natural competition U رقابت طبیعی
monopolistic competition U رقابت انحصاری
destructive competition U رقابت مخرب
compete U رقابت کردن
dumping U رقابت مکارانه
antagonistically U ازروی رقابت
dicing U رقابت فشرده
dices U رقابت فشرده
diced U رقابت فشرده
dice U رقابت فشرده
partial competition U رقابت جزئی
imperfect competition U رقابت ناقص
workable competition U رقابت عملی
corrival U رقابت کردن
pure competition U رقابت محض
rivals U رقابت کردن
unfair competition U رقابت ناعادلانه
pure competition U رقابت کامل
keenest U قابل رقابت
pure competition U رقابت خالص
cut throat competition U رقابت بیرحمانه
cut throat competition U رقابت ادمکشانه
rival U رقابت کردن
contestation U رقابت مرافعه
competitive U رقابت امیز
retinal rivalry U رقابت شبکیهای
competitiveness U رقابت امیز
free competition U رقابت ازاد
vies U رقابت کردن
vied U رقابت کردن
contested U رقابت دعوا
theoretical competition U رقابت نظری
theoretical competition U رقابت فرضی
competetive U رقابت امیز
contesting U رقابت دعوا
pandering contest U رقابت در خودشیرینی
contests U رقابت دعوا
competition rules U قوانین رقابت
rivaled U رقابت کردن
fair competition U رقابت عادلانه
vie U رقابت کردن
rivalled U رقابت کردن
sibling rivalry U رقابت هم شیرها
fair competition U رقابت منصفانه
rivaling U رقابت کردن
rivalling U رقابت کردن
competitive U قابل رقابت رقابتی
competitiveness U قابل رقابت رقابتی
destructive competition U رقابت زیان اور
nonprice competition U رقابت غیر قیمتی
evils of imperfect competition U مضار رقابت ناقص
sturt U ازار دادن رقابت
theory of monoplistic competition U نظریه رقابت انحصاری
up for grabs <idiom> U آماده رقابت شدن
competitive goods U کالاهای مورد رقابت
competitive factors U عوامل محرک رقابت
hardball U رقابت شدید و بیرحمانه
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
contend U مخالفت کرده با رقابت کردن
contended U مخالفت کرده با رقابت کردن
run scared <idiom> U تلاش برای رقابت سیاسی
european community competition rules U مقررات رقابت در جامعه اروپا
contends U مخالفت کرده با رقابت کردن
competition oriented pricing U قیمت گذاری رقابت امیز
give someone a good run for her money <idiom> U رقابت شدید به وجود آوردن
pits U به رقابت واداشتن هسته میوه را دراوردن
pit U به رقابت واداشتن هسته میوه را دراوردن
set the pace <idiom> U برای انجام کارها رقابت ایجادکردن
To try to keep up with the joneses. U چشم وهم چشمی کردن ( رقابت )
free enterprise U رقابت ازاد درسیستم سرمایه داری
open market U بازار ازاد بازاری که دارای رقابت کامل میباشد
paragons U رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
paragon U رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
neoclassical school U مکتبی که براساس ان رقابت و پیروی ازاصول حداکثرساختن مطلوبیت و سود میتواندتخصیص ایده الی از منابع رادر اقتصاد بوجود اورد
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
rat race U عملیات رقابت امیز عنیف وشتاب امیز
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
challenges U رقابت کردن سرپیچی کردن
antagonistic U خصومت امیز رقابت امیز
challenge U رقابت کردن سرپیچی کردن
challenged U رقابت کردن سرپیچی کردن
compete U رقابت کردن با هم چشمی کردن
competed U رقابت کردن با هم چشمی کردن
competes U رقابت کردن با هم چشمی کردن
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
hangers U اویزان کننده معلق کننده
presentor U ارائه کننده معرفی کننده
contractive U جمع کننده چوروک کننده
trimmer U دستکاری کننده صاف کننده
provisioner U تدارک کننده تهیه کننده
homager U تجلیل کننده کرنش کننده
modulator demodulator U تلفیق کننده- تفکیک کننده
venerator U تکریم کننده ستایش کننده
coordinator U هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
lifter U مرتفع کننده برطرف کننده
diverting U سرگرم کننده منحرف کننده
supplicant U درخواست کننده تضرع کننده
supplicants U درخواست کننده تضرع کننده
favourer U یاری کننده مساعدت کننده
hanger U اویزان کننده معلق کننده
discriminant U تفکیک کننده جدا کننده
acknowledger U تصدیق کننده قبول کننده
toasters U سرخ کننده برشته کننده
practicer U تمرین کننده مشق کننده
accaimer U هلهله کننده تحسین کننده
suberter U سرنگون کننده تضعیف کننده
gesticulant U اشاره کننده وحرکت کننده
toaster U سرخ کننده برشته کننده
cogitator U اندیشه کننده مطالعه کننده
presenter U ارائه کننده معرفی کننده
presenters U ارائه کننده معرفی کننده
sniffy U افهار تنفر کننده فن فن کننده
whetstone U تیز کننده تند کننده
striking force U نیروی تک کننده یا کمین کننده
vibrators U ارتعاش کننده نوسان کننده
vibrator U ارتعاش کننده نوسان کننده
transmitters U منتقل کننده مخابره کننده
transmitter U منتقل کننده مخابره کننده
insulators U جدا کننده عایق کننده
corruptor U فاسد کننده منحرف کننده
thickener U غلیظ کننده پرپشت کننده
modifiers U اصلاح کننده تعدیل کننده
desolater U ویران کننده متروک کننده
prosecutor U پیگرد کننده تعقیب کننده
spell binder U مسحور کننده مجذوب کننده
desolator U ویران کننده متروک کننده
thwarter U خنثی کننده مسدود کننده
corrupter U فاسد کننده منحرف کننده
insulator U جدا کننده عایق کننده
thickeners U غلیظ کننده پرپشت کننده
the producer and the consumer U تولید کننده و مصرف کننده
divider U جدا کننده تقسیم کننده
intermediaries U وساطت کننده مداخله کننده
modifier U اصلاح کننده تعدیل کننده
designative U اشاره کننده تعیین کننده
preventive U حفافت کننده جلوگیری کننده
prosecutors U پیگرد کننده تعقیب کننده
intermediary U وساطت کننده مداخله کننده
oppressive U خورد کننده ناراحت کننده
skeletonizer U تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler U خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com