Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 200 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
monopolistic competition
U
رقابت انحصاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
theory of monoplistic competition
U
نظریه رقابت انحصاری
Other Matches
monopoly
U
امتیاز انحصاری کالای انحصاری
monopolies
U
امتیاز انحصاری کالای انحصاری
competitory
U
رقابت کننده- رقابت امیز
patents
U
انحصاری
sole right
U
حق انحصاری
exclusive
U
انحصاری
monopolistic
U
انحصاری
mere
U
انحصاری
merest
U
انحصاری
patenting
U
انحصاری
patent
U
انحصاری
patented
U
انحصاری
soles
U
انحصاری
sole
U
انحصاری
exclusive or
U
یای انحصاری
monopolist
U
سیاست انحصاری
sole agent
U
نماینده انحصاری
patent
U
دارای حق انحصاری
preemptive
U
قبضهای انحصاری
sole
U
تنها انحصاری
monopoly restriction
U
محدودیت انحصاری
monopoly price
U
قیمت انحصاری
patented
U
دارای حق انحصاری
monopoly position
U
موقعیت انحصاری
monopoly output
U
تولید انحصاری
monopoly management
U
مدیریت انحصاری
monopoly bank
U
بانک انحصاری
monopoly power
U
قدرت انحصاری
soles
U
تنها انحصاری
patents
U
دارای حق انحصاری
patenting
U
دارای حق انحصاری
restricted
U
مقیدالتداول انحصاری
market trust
U
بازار انحصاری
oligopsony
U
خرید نیمه انحصاری
patent
U
انحصاری به ثبت رساندن
patenting
U
انحصاری به ثبت رساندن
exclusive economic zone
U
منطقه اقتصادی انحصاری
monopolized
U
امتیاز انحصاری گرفتن
fixed stock
U
مالک انحصاری سهام
exclusive or gate
U
دریچه یای انحصاری
sole distributor contract
U
قرارداد توزیع انحصاری
exjunction gate
U
دریچه یای انحصاری
exclusive or cate
U
دریچه یای انحصاری
sole arbitrator
U
حکم یا داور انحصاری
monopolizing
U
امتیاز انحصاری گرفتن
monopolizes
U
امتیاز انحصاری گرفتن
patent right
U
حق انحصاری ثبت شده
sole selling right
U
حقوق فروش انحصاری
exclusive or element
U
عنصر یای انحصاری
oligapoly
U
فروش نیمه انحصاری
monopolised
U
امتیاز انحصاری گرفتن
monopolising
U
امتیاز انحصاری گرفتن
monopolises
U
امتیاز انحصاری گرفتن
patents
U
انحصاری به ثبت رساندن
monopolize
U
امتیاز انحصاری گرفتن
patented
U
انحصاری به ثبت رساندن
patent law
U
قانون ثبت انحصاری اختراعات
exclusive nor gate
U
دریچه نقیض یای انحصاری
monopolization
U
گرفتن امتیاز انحصاری چیزی
sole tenant
U
مستاجر انحصاری مستاجری که شریک ندارد
patenting
U
امتیازیاحق انحصاری بکسی دادن اعطا کردن
patents
U
امتیازیاحق انحصاری بکسی دادن اعطا کردن
patents
U
حق ثبت شده انحصاری برای استفاده از اختراعی
patented
U
امتیازیاحق انحصاری بکسی دادن اعطا کردن
patented
U
حق ثبت شده انحصاری برای استفاده از اختراعی
patenting
U
حق ثبت شده انحصاری برای استفاده از اختراعی
patent
U
حق ثبت شده انحصاری برای استفاده از اختراعی
patent
U
امتیازیاحق انحصاری بکسی دادن اعطا کردن
contention
U
رقابت
contentions
U
رقابت
contests
U
رقابت ها
contest
U
رقابت
emulation
U
رقابت
competition
U
رقابت
rivalship
U
رقابت
racing
U
رقابت
playing
U
رقابت
competitions
U
رقابت ها
rivalry
U
رقابت
played
U
رقابت
rivalries
U
رقابت
play
U
رقابت
plays
U
رقابت
competition
U
رقابت
competitions
U
رقابت
severalty
U
مالکیت انفرادی منافع زمین اجاره داری انحصاری
dicing
U
رقابت فشرده
diced
U
رقابت فشرده
fair competition
U
رقابت عادلانه
competence
U
روح رقابت
dice
U
رقابت فشرده
dices
U
رقابت فشرده
compete
U
رقابت کردن
imperfect competition
U
رقابت ناقص
fair competition
U
رقابت منصفانه
dumping
U
رقابت مکارانه
free competition
U
رقابت ازاد
perfect competition
U
رقابت کامل
theoretical competition
U
رقابت فرضی
theoretical competition
U
رقابت نظری
workable competition
U
رقابت عملی
sibling rivalry
U
رقابت هم شیرها
retinal rivalry
U
رقابت شبکیهای
pure competition
U
رقابت کامل
pure competition
U
رقابت محض
pure competition
U
رقابت خالص
perfecting bail competition
U
رقابت کامل
partial competition
U
رقابت جزئی
natural competition
U
رقابت طبیعی
keen
U
قابل رقابت
keenest
U
قابل رقابت
competitively
U
از روی رقابت
unfair competition
U
رقابت ناعادلانه
emulating
U
رقابت کردن با
rivals
U
رقابت کردن
emulate
U
رقابت کردن با
conditions of (the) competition
U
شرایط رقابت
competitive conditions
U
شرایط رقابت
competition conditions
U
شرایط رقابت
competitive
U
رقابت امیز
competitiveness
U
رقابت امیز
vying
U
رقابت کننده
rivalling
U
رقابت کردن
rivalled
U
رقابت کردن
rivaling
U
رقابت کردن
contest
U
رقابت دعوا
contested
U
رقابت دعوا
contesting
U
رقابت دعوا
contests
U
رقابت دعوا
vie
U
رقابت کردن
pandering contest
U
رقابت در خودشیرینی
emulates
U
رقابت کردن با
emulated
U
رقابت کردن با
rival
U
رقابت کردن
rivaled
U
رقابت کردن
antagonistically
U
ازروی رقابت
competes
U
رقابت کردن
vies
U
رقابت کردن
contestation
U
رقابت مرافعه
corrival
U
رقابت کردن
vied
U
رقابت کردن
cut throat competition
U
رقابت بیرحمانه
cut throat competition
U
رقابت ادمکشانه
destructive competition
U
رقابت مخرب
competetive
U
رقابت امیز
competition rules
U
قوانین رقابت
autocompetition
U
رقابت با خود
competed
U
رقابت کردن
atomistic competition
U
رقابت ذرهای
free fishery
U
حق انحصاری ماهی گیری درابهای عمومی بموجب فرمان شاه
destructive competition
U
رقابت زیان اور
evils of imperfect competition
U
مضار رقابت ناقص
competitiveness
U
قابل رقابت رقابتی
hardball
U
رقابت شدید و بیرحمانه
up for grabs
<idiom>
U
آماده رقابت شدن
sturt
U
ازار دادن رقابت
competitive
U
قابل رقابت رقابتی
competitive goods
U
کالاهای مورد رقابت
competitive factors
U
عوامل محرک رقابت
nonprice competition
U
رقابت غیر قیمتی
countervailing power
U
مثلااتحادیه کارگران که درواکنش به قدرت تولید کننده انحصاری ایجاد میشود
run scared
<idiom>
U
تلاش برای رقابت سیاسی
european community competition rules
U
مقررات رقابت در جامعه اروپا
contends
U
مخالفت کرده با رقابت کردن
contended
U
مخالفت کرده با رقابت کردن
contend
U
مخالفت کرده با رقابت کردن
competition oriented pricing
U
قیمت گذاری رقابت امیز
give someone a good run for her money
<idiom>
U
رقابت شدید به وجود آوردن
To try to keep up with the joneses.
U
چشم وهم چشمی کردن ( رقابت )
pit
U
به رقابت واداشتن هسته میوه را دراوردن
set the pace
<idiom>
U
برای انجام کارها رقابت ایجادکردن
free enterprise
U
رقابت ازاد درسیستم سرمایه داری
pits
U
به رقابت واداشتن هسته میوه را دراوردن
copyright
U
حق چاپ و انتشار انحصاری برای مولف اثر یا کسی که این حق را از او به انتقال گرفته است
copyrights
U
حق چاپ و انتشار انحصاری برای مولف اثر یا کسی که این حق را از او به انتقال گرفته است
open market
U
بازار ازاد بازاری که دارای رقابت کامل میباشد
paragons
U
رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
paragon
U
رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
joint tenants
U
در CLچند تن را گویند که مشترکا"از عین مستاجره استفاده کندبا این قید که هر یک پس ازمرگ دیگری یا دیگران حق استفاده انحصاری داشته باشد
neoclassical school
U
مکتبی که براساس ان رقابت و پیروی ازاصول حداکثرساختن مطلوبیت و سود میتواندتخصیص ایده الی از منابع رادر اقتصاد بوجود اورد
magnaflux
U
نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
patented
U
حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patenting
U
حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patents
U
حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patent
U
حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
rat race
U
عملیات رقابت امیز عنیف وشتاب امیز
cartel
U
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
cartels
U
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
sole a for iran
U
تنهانماینده برای ایران نماینده انحصاری برای ایران
antagonistic
U
خصومت امیز رقابت امیز
competes
U
رقابت کردن با هم چشمی کردن
compete
U
رقابت کردن با هم چشمی کردن
challenges
U
رقابت کردن سرپیچی کردن
challenged
U
رقابت کردن سرپیچی کردن
challenge
U
رقابت کردن سرپیچی کردن
competed
U
رقابت کردن با هم چشمی کردن
mini
U
کامپیوتر کوچک با محدوده توان پردازش و دستورات بیشتر از یک ریز کامپیوتر ولی قابل رقابت با سرعت یا توان کنترل داده کامپیوتر mainframe نیست
head to head
U
رقابت شانه به شانه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com