Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to take off one
U
رفع توقیف از ورود و خروج کشتی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to lay one on a ship
U
کشتی را در بندر توقیف کردن
dock receipt
U
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
freedom of entry and exit
U
ازادی ورود و خروج
fifo
U
خروج به ترتیب ورود
gangways
U
محل ورود و خروج از ناو
gangway
U
محل ورود و خروج از ناو
valves
U
دریچه ورود و خروج هوا درسیلندر غواصی
valve
U
دریچه ورود و خروج هوا درسیلندر غواصی
devices
U
که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
device
U
که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
i/o
U
دستور برنامه نویسی کامپیوتری که امکان ورود یا خروج داده از پردازنده را میدهد
deffered entry
U
ورود به یک زیربرنامه که نتیجه خروج غیر مترقبه ازبرنامه میباشد که کنترل به ان منتقل شده است
clearance outwards
U
مجوز خروج کشتی
clearing outwards
U
اعلامیه خروج کشتی
clearance outwards
U
مجور خروج کشتی پس ازبارگیری
clearance papers
U
اسناد خروج کشتی از بندر
embargo
U
توقیف کشتی در بندر
embargoes
U
توقیف کشتی در بندر
clearance inwards
U
مجوز ورود کشتی
last in , first out
U
اولین خروج از اخرین ورود فروش کالا از اخرین دسته کالای خریداری شده
clearance inwards
U
ورود کشتی به محوطه گمرک
clearance inwards
U
اعلامیه ورود کشتی به گمرک
pratique
U
اجازه مقامات بندری جهت ورود کشتی
keelage
U
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
docking plan
U
نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
habeas corpus
U
حکم توقیف از طرف دادگاه باذکر دلایل توقیف
keel
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keels
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
exhausts
U
تخلیه کردن خروج
exhaust
U
تخلیه کردن خروج
under restraint
U
در توقیف تحت توقیف د ربند
to shut in
U
تو نگاه داشتن از خروج جلوگیری کردن
garnish
U
علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnished
U
علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnishes
U
علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
restrain
U
توقیف کردن
detains
U
توقیف کردن
hold in restraint
U
توقیف کردن
grabbing
U
توقیف کردن
banning
U
توقیف کردن
interns
U
توقیف کردن
detaining
U
توقیف کردن
garnishment
U
توقیف کردن
bans
U
توقیف کردن
interning
U
توقیف کردن
attaches
U
توقیف کردن
keep in
U
توقیف کردن
to hold in restraint
U
توقیف کردن
embargo
U
توقیف کردن
attach
U
توقیف کردن
restraining
U
توقیف کردن
restrains
U
توقیف کردن
detain
U
توقیف کردن
attaching
U
توقیف کردن
detained
U
توقیف کردن
ban
U
توقیف کردن
embargoes
U
توقیف کردن
impounded
U
توقیف کردن
sequester
U
توقیف کردن
grabs
U
توقیف کردن
grabbed
U
توقیف کردن
grab
U
توقیف کردن
suppresses
U
توقیف کردن
forecloses
U
توقیف کردن
foreclosing
U
توقیف کردن
apprehending
U
توقیف کردن
pull in
U
توقیف کردن
apprehended
U
توقیف کردن
impounds
U
توقیف کردن
suppress
U
توقیف کردن
impounding
U
توقیف کردن
impound
U
توقیف کردن
embay
U
توقیف کردن
internment
U
توقیف کردن
sequestrate
U
توقیف کردن
put under the ban
U
توقیف کردن
apprehend
U
توقیف کردن
suppressing
U
توقیف کردن
distrain
U
توقیف کردن
intern
U
توقیف کردن
pull-in
U
توقیف کردن
pull-ins
U
توقیف کردن
apprehends
U
توقیف کردن
foreclosed
U
توقیف کردن
foreclose
U
توقیف کردن
to take into custody
U
توقیف کردن
attaches
U
1-بستن یا متصل کردن 2-وصل کردن یک گره یا ورود به یک سرور در شبکه
attaching
U
1-بستن یا متصل کردن 2-وصل کردن یک گره یا ورود به یک سرور در شبکه
attach
U
1-بستن یا متصل کردن 2-وصل کردن یک گره یا ورود به یک سرور در شبکه
seizes
U
قاپیدن توقیف کردن
arrested
U
توقیف کردن بازداشتن
apprehend
U
بازداشت توقیف کردن
seized
U
قاپیدن توقیف کردن
confining
U
توقیف کردن در جمع
keep
U
توقیف کردن بازداشتن
confine
U
توقیف کردن در جمع
seize
U
قاپیدن توقیف کردن
arrest
U
توقیف کردن بازداشتن
zeri suppression
U
توقیف کردن صفر
to cop somebody
U
کسی را توقیف کردن
slap down
U
ناگهان توقیف کردن
constraining
U
حبس کردن توقیف
constrain
U
حبس کردن توقیف
keeps
U
توقیف کردن بازداشتن
apprehends
U
بازداشت توقیف کردن
lift the ban on
U
رفع توقیف کردن
apprehending
U
بازداشت توقیف کردن
constrains
U
حبس کردن توقیف
apprehended
U
بازداشت توقیف کردن
lay an embargo on
U
در بندر توقیف کردن
confinement
U
حبس کردن توقیف
arrests
U
توقیف کردن بازداشتن
attachment
U
توقیف کردن ضمیمه
hailed
U
اعلام ورود کردن
hails
U
اعلام ورود کردن
hail
U
اعلام ورود کردن
hailing
U
اعلام ورود کردن
topgallant
U
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
suppresses
U
توقیف کردن فرو نشاندن
suppress
U
توقیف کردن فرو نشاندن
to seize something
[from somebody]
U
چیزی را توقیف کردن
[از کسی]
arrests
U
حکم ضبط توقیف کردن
suppressing
U
توقیف کردن فرو نشاندن
arrested
U
حکم ضبط توقیف کردن
arrest
U
حکم ضبط توقیف کردن
attaching
U
ضبط کردن توقیف شدن
confiscating
U
مصادره یا ضبط یا توقیف کردن
confiscates
U
مصادره یا ضبط یا توقیف کردن
attaches
U
ضبط کردن توقیف شدن
seize
U
ضبط یا توقیف یاتصرف کردن
seized
U
ضبط یا توقیف یاتصرف کردن
seizes
U
ضبط یا توقیف یاتصرف کردن
confiscate
U
مصادره یا ضبط یا توقیف کردن
attach
U
ضبط کردن توقیف شدن
retention
U
حفافت توقیف بازداشت کردن
to announce one's arrival
U
ورود خود را اعلام کردن
lock up
U
توقیف بازداشت کردن حبس کردن
check in
U
نام نویسی کردن مراسم ورود
check-ins
U
نام نویسی کردن مراسم ورود
check-in
U
نام نویسی کردن مراسم ورود
batting order
U
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
levy a sum on a person's property
U
به منظور تامین مدعی به دارایی کسی را توقیف کردن
confiscates
U
توقیف کردن مصادره کردن
confiscate
U
توقیف کردن مصادره کردن
books
U
رزرو کردن توقیف کردن
sequester
U
توقیف کردن جدا کردن
confiscating
U
توقیف کردن مصادره کردن
book
U
رزرو کردن توقیف کردن
to keep in
U
توقیف کردن جلوگیری کردن
booked
U
رزرو کردن توقیف کردن
arrests
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
scupper
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest
U
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line
U
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia
U
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
hawse
U
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship
U
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
embarkation
U
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
lazar housek
U
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
waterline
U
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
dan runner
U
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
gunroom
U
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
supercargo
U
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
bill of health
U
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
U
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
U
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
launches
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launched
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launch
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launching
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
letter of marque
U
پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
windjammer
U
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
garnishee
U
کسی که خواستهای نزداو تامین یا توقیف باشد تامین مدعا به کردن
caption
U
توقیف کردن به حکم دادگاه حکم دستگیری
captions
U
توقیف کردن به حکم دادگاه حکم دستگیری
sailed
U
با کشتی حمل کردن
commissioning the ship
U
فعال کردن کشتی
sail
U
با کشتی حمل کردن
imbark
U
در کشتی سوار کردن
sailings
U
با کشتی حمل کردن
to take ship
U
در کشتی سوار کردن
to take ship
U
با کشتی حمل کردن
quarterdecks
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboat
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboats
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard
U
از کشتی بدریا روی کشتی
commissioning the ship
U
وارد خدمت کردن کشتی
to outgo
U
حرکت کردن
[به مقصدی]
[کشتی]
cargo documentation
U
بارنامههای کشتی بارنامه کردن
ship
U
با کشتی حمل کردن فرستادن
ships
U
با کشتی حمل کردن فرستادن
time charter
U
کرایه کردن موقت کشتی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com