Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 224 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
traffic
U
رفت و امد وسایل نقلیه
trafficked
U
رفت و امد وسایل نقلیه
trafficking
U
رفت و امد وسایل نقلیه
traffics
U
رفت و امد وسایل نقلیه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
mechanic
U
تعمیرکار وسایل نقلیه تعمیرکار اتومبیل
embark
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
amaxophobia
U
هراس ازمسافرت با وسایل نقلیه
automotive
U
مربوط به وسایل نقلیه خودرو
automotive
U
تکنولوژی وسایل نقلیه موتوری
inbound traffic
U
مسیر عبور و مرور وسایل نقلیه یا کشتی و هواپیما درخارج از کشور
motor traffic
U
رفت و امد وسایل نقلیه موتوری
motor vehicle industry
U
صنعت وسایل نقلیه موتوری صنعت اتومبیل
tractive force
U
نیروی کشش وسایل نقلیه موتوری
Other means of transport
U
سایر وسایل نقلیه
fare dodger
U
کسی که بدون بلیط سوار وسایل نقلیه می شود
tachograph
U
سرعت و مسافت سنج
[ وسایل نقلیه خودرو]
speedograph
U
سرعت و مسافت سنج
[ وسایل نقلیه خودرو]
black box
U
سرعت و مسافت سنج
[ وسایل نقلیه خودرو]
earthmover
[bulldozer]
U
بولدوزر
[ساخت و ساختمان]
[وسایل نقلیه]
caterpillar bulldozer
U
بولدوزر
[ساخت و ساختمان]
[وسایل نقلیه]
dozer
[colloquial]
[bulldozer]
U
بولدوزر
[ساخت و ساختمان]
[وسایل نقلیه]
Other Matches
piggy back traffic
U
حمل یک وسیله نقلیه باوسیله نقلیه دیگر
piggyback trafic
U
حمل یک وسیله نقلیه باوسیله نقلیه دیگر
transhipment
U
انتقال کالا از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر
transhipment
U
انتقال محموله از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر
tracked vehicle
U
وسیله نقلیه بکسل کننده وسیله نقلیه یدک کش
beach gear
U
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
prevention of stripping
U
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
cpu
U
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
tackling
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recover
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting
U
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
excess property
U
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
channel
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets
U
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
map
U
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
maps
U
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios
U
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test
U
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
computation of replacement factors
U
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
dispersal lays
U
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
red concept
U
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
cryptoancillary equipment
U
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
landing aids
U
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
pioneer tools
U
وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
basics
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic issue items
U
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
conveyances
U
وسیله نقلیه
conveying appliance
U
وسیله نقلیه
transports
U
وسیله نقلیه
transporting
U
وسیله نقلیه
transported
U
وسیله نقلیه
transport
U
وسیله نقلیه
conveyance
U
وسیله نقلیه
means of transport
U
وسائط نقلیه
vehicles
U
وسیله نقلیه
vehicle
U
وسیله نقلیه
transport car
U
وسیله نقلیه
steed
U
وسیله نقلیه
steeds
U
وسیله نقلیه
traction battery
U
باطری وسیله نقلیه
conveyances
U
وسیله نقلیه ابلاغ
conveyance
U
وسیله نقلیه ابلاغ
six by six
U
وسیله نقلیه شش چرخه
power plant
U
محرکه وسیله نقلیه
articulated vehicle
U
وسیله نقلیه مفصلی
space vehicle
U
وسیله نقلیه فضایی
right of way
U
حق تقدم در عبوروسائط نقلیه
rights of way
U
حق تقدم در عبوروسائط نقلیه
traction motor
U
موتور وسیله نقلیه
power plants
U
محرکه وسیله نقلیه
utility car
U
وسیله نقلیه عمومی
vehicle chain
U
زنجیر وسیله نقلیه
motor vehicle
U
وسیله نقلیه موتوری
utility vehicle
U
وسیله نقلیه عمومی
shuttles
U
وسیله نقلیه با مسیر مشخص
pay load
U
فرفیت مفید وسیله نقلیه
motorcar
U
وسیله نقلیه موتوری اتومبیل
shuttle
U
وسیله نقلیه با مسیر مشخص
crawl drive
U
محرک وسیله نقلیه خزنده
to alight from a vehicle
U
پیاده شدن از وسیله نقلیه ای
meetings
U
تلاقی وسائط نقلیه برخوردها
refrigerator vehicle
U
وسیله نقلیه یخچال دار
crawl type vehicle
U
وسیله نقلیه نوع خزنده
to catch the connection
U
وسیله نقلیه رابط را گرفتن
slot charter
U
اجاره قسمتی از وسیله نقلیه
dead storage
U
انبار وسایط نقلیه و تجهیزات
shuttled
U
وسیله نقلیه با مسیر مشخص
traffick
U
عبو ومرور وسائط نقلیه
deadweight tonnage
U
حداکثر تناژ وسیله نقلیه
bale cubic capacity
U
تناژ وسیله نقلیه از نظرحجمی
bare boat charter
U
اجاره دربست وسیله نقلیه
utility vehicle
U
وسیله نقلیه عام المنفعه
trafficking
U
عبو ومرور وسائط نقلیه
trafficked
U
عبو ومرور وسائط نقلیه
traffic
U
عبو ومرور وسائط نقلیه
meeting
U
تلاقی وسائط نقلیه برخوردها
amphibian vehicle
U
وسیله نقلیه برای خشکی و اب
traffics
U
عبو ومرور وسائط نقلیه
stoplights
U
چراغ علامت توقف وسائط نقلیه
stoplight
U
چراغ علامت توقف وسائط نقلیه
multi purpose vehicle
U
وسیله نقلیه برای اهداف گوناگون
on board computer
U
کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است
high jack
U
دزدی هواپیما وسایروسائط نقلیه ومسافران ان
high beam
U
نقطه درخشان ونورانی جلووسایل نقلیه
intermodal transport
U
حمل با چند نوع وسیله نقلیه
traffic signal
U
علائم مخصوص عبور وسائط نقلیه
intermodal transport
U
حمل با چند نوغ وسیله نقلیه
hijacks
U
دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
hijacked
U
دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
hijack
U
دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
transshipment
U
انتقال به کشتی یا وسیله نقلیه دیگری
kit
U
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kits
U
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
checkpoint
U
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
trasship
U
بکشتی یا وسیله نقلیه دیگری انتقال دادن
to set out for England
U
به سوی انگلیس رهسپار شدن
[با وسیله نقلیه]
check-points
U
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
checkpoints
U
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
trailerite
U
ساکن اتاقهای متحرک بوسیله وسائط نقلیه
free on board
U
بدون هزینه حمل تا روی وسیله نقلیه
road test
U
ازمایش امادگی وسائط نقلیه برات مسافرت
dilly
U
وسائط نقلیه مختلف از قبیل ارابه و کامیون و غیره
time charter
U
اجاره کردن وسیله نقلیه برای مدت معین
trailer camp
U
محل استقرار ترایلربااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
travois
U
ارابه یا وسیله نقلیه قدیمی سرخ پوستان امریکا
trailer park
U
محل استقرار ترایلربا اتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
trailer court
U
محل استقرار ترایلر بااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
motor pool
U
گروهی از وسائط نقلیه برای مقاصد نظامی یا حمل ونقل بنوبت
running down case
U
دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است
sag wagon
U
وسیله نقلیه که به دنبال دوچرخه سواران در جاده حرکت میکند تا کسانی را که از مسابقه خارج می شوندسوار کند
crawlers
U
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
crawler
U
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
on board
<idiom>
U
وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
following distance
U
فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
furniture
U
وسایل
plant
U
وسایل
plants
U
وسایل
media
U
وسایل
assets
U
وسایل
means
U
وسایل
facilities
U
وسایل
accouterment
U
وسایل
vehicular
U
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
salvaging
U
وسایل اسقاطی
building plant
U
وسایل ساختمان
cryptomaterial
U
وسایل رمز
utensil
U
وسایل اسباب
utensils
U
وسایل اسباب
chaffing gear
U
وسایل ضد سایش
salvages
U
وسایل اسقاطی
artificial suporters
U
وسایل محافظتی
auxiliary equipment
U
وسایل کمکی
auxiliary equipment
U
وسایل یدکی
installs
U
از کارانداختن وسایل
salvaged
U
وسایل اسقاطی
install
U
از کارانداختن وسایل
artificial aids
U
وسایل کمکی
check out equipment
U
وسایل ازمایشگاهی
salvage
U
وسایل اسقاطی
chaffing gear
U
وسایل ضد ساییدگی
captured material
U
وسایل اغتنامی
bedding
U
وسایل خواب
communication channels
U
وسایل ارتباطی
installing
U
از کارانداختن وسایل
accessory equipment
U
وسایل یدکی
cryptodevice
U
وسایل رمز
dust collection equipment
U
وسایل گردگیری
rigging warrant
U
فهرست وسایل
push botton
U
وسایل خودکار
pool equipment
U
وسایل تعمیرگاه
cable accessory
U
وسایل کابل
Home appliances
U
وسایل خانگی
layouts
U
ترتیب وسایل
layout
U
ترتیب وسایل
fitment
U
وسایل نصب
fitments
U
وسایل نصب
utility
U
وسایل رفاهی
war material
U
وسایل جنگی
scuba diver
U
غواص با وسایل
furtherance
U
تهیه وسایل
subsistence
U
وسایل زیست
erosion
U
فرسایش وسایل
tools of research
U
وسایل تحقیقات
test equipment
U
وسایل ازمایش
tentage
U
وسایل چادرزنی
tentage
U
وسایل چادر
sundry items
U
وسایل متفرقه
sonic equipment
U
وسایل اوازی
sonic equipment
U
وسایل اوایی
essential elements
U
وسایل ضروری
scuba diving
U
غواصی با وسایل
fabricator
U
سازنده وسایل
attachment
U
وسایل وابسته
mnemonics
U
وسایل یادیار
tentage
U
وسایل چادرها
loading facilities
U
وسایل بارگیری
means of production
U
وسایل تولید
mess kit
U
وسایل غذاخوری
mess gear
U
وسایل غذاخوری
means
U
استطاعت وسایل
accommodations
U
منزل وسایل راحتی
accommodation
U
منزل وسایل راحتی
authentication equipment
U
وسایل تعیین نشانی
processes
U
و وسایل کنترل و پشتیبانی
characteristics
U
مشخصات ومختصات وسایل
mass media
U
وسایل ارتباط جمعی
gadgetry
U
وسایل کوچک مکانیکی
trade something in
<idiom>
U
تعویض وسایل کهنه
gimmickry
U
وسایل اغفال یا تقلب
authentication equipment
U
وسایل تعیین معرف
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com