English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 161 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
corrosion U رفتگی زنگ زدگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
blights U باد زدگی یا زنگ زدگی
blighting U باد زدگی یا زنگ زدگی
blight U باد زدگی یا زنگ زدگی
dents U تو رفتگی
undermining by water U اب رفتگی کف
depressions U تو رفتگی
dented U تو رفتگی
dent U تو رفتگی
intromission U تو رفتگی
paddywhack U از جا در رفتگی
depression U تو رفتگی
erosion U رفتگی
indenting U تو رفتگی
denting U تو رفتگی
indents U تو رفتگی
indent U تو رفتگی
shrinkage U اب رفتگی
ire U از جادر رفتگی
juts U پیش رفتگی
jut U پیش رفتگی
jutted U پیش رفتگی
niche U تو رفتگی در دیوار
niches U تو رفتگی در دیوار
chafe U پوست رفتگی
chafes U پوست رفتگی
chafing U پوست رفتگی
discoloration U رنگ رفتگی
excoriation U پوست رفتگی
loss U هدر رفتگی
ingoing U [تو رفتگی در و پنجره]
ingo U [تو رفتگی در و پنجره]
protrusions U پیش رفتگی
lie-by U تو رفتگی دیوار
luxation U در رفتگی استخوان
dint U تو رفتگی گودی
protrusion U پیش رفتگی
franticness U ازجادر رفتگی
fluxion U خون رفتگی
dint U تور رفتگی
pockets U پیش رفتگی خط جبهه
luxation U در رفتگی مفصل استخوان
to push out U پیش رفتگی داشتن
sinkage U درجه فرو رفتگی
submersion U فرو رفتگی در زیر اب
atrophied U تحلیل رفتگی اتروفی
depression U فرو رفتگی موضعی
atrophying U تحلیل رفتگی اتروفی
depressions U فرو رفتگی موضعی
atrophy U تحلیل رفتگی اتروفی
atrophies U تحلیل رفتگی اتروفی
pocket U پیش رفتگی خط جبهه
gall U زخم پوست رفتگی ساییدگی
depigmentation U بیرنگ شدگی رنگ رفتگی
galls U زخم پوست رفتگی ساییدگی
sags U فرو رفتگی شکم دادگی
sagged U فرو رفتگی شکم دادگی
sag U فرو رفتگی شکم دادگی
jog U جلو امدگی یاعقب رفتگی
jogged U جلو امدگی یاعقب رفتگی
jogging U جلو امدگی یاعقب رفتگی
jogs U جلو امدگی یاعقب رفتگی
jetlag U جت زدگی
freeze U یخ زدگی
freezes U یخ زدگی
cacodemonomania U جن زدگی
demonomania U جن زدگی
rime U یخ زدگی
possession U جن زدگی
frostiness U یخ زدگی
glaciation U یخ زدگی
strain U در رفتگی یاضرب عضو یا استخوان اسیب
strains U در رفتگی یاضرب عضو یا استخوان اسیب
pins and needles U احساس مورمور در اثر خواب رفتگی
paraphrenia U هذیان زدگی
perished [British] [colloquial] [feeling extremely cold] <adj.> U احساس یخ زدگی
mouldiness U کپک زدگی
chilled to the bones <idiom> U احساس یخ زدگی
moldy U کپک زدگی
ageing U زنگ زدگی
hyperthymia U هیجان زدگی
hypersomnia U خواب زدگی
hurriedness U شتاب زدگی
hospitalism U بیمارستان زدگی
precipitateness U شتاب زدگی
previousness U شتاب زدگی
tonic immobility U خشک زدگی
worriment U ناراحتی غم زدگی
thunderstroke U صاعقه زدگی
sun burn U افتاب زدگی
ageing U زنگ زدگی
scientism U علم زدگی
rustiness U زنگ زدگی
rust oxide iron U زنگ زدگی
transfixion U حیرت زدگی
heliosis U افتاب زدگی
stain U زنگ زدگی
dismay U وحشت زدگی
stains U زنگ زدگی
cataplexy U خشک زدگی
fouling U زنگ زدگی
sunstroke U افتاب زدگی
afflictedness U محنت زدگی
acariasis U کنه زدگی
acariasis U کرم زدگی
staining U زنگ زدگی
sunburn U افتاب زدگی
dismays U وحشت زدگی
dismaying U وحشت زدگی
seasickness U دریا زدگی
dismayed U وحشت زدگی
corrsion U زنگ زدگی
stained U زنگ زدگی
hallucinosis U توهم زدگی
corrosion U زنگ زدگی
fustiness U کفک زدگی
evanescence U غیب زدگی
efflorescence U شوره زدگی
dewiness U شبنم زدگی
hurry scurry U دستپاچگی شتاب زدگی
startle U پرش وحشت زدگی
startled U پرش وحشت زدگی
melancholy U سودا زدگی غمگین
startles U پرش وحشت زدگی
hurry skurry U دستپاچگی شتاب زدگی
peck U نوک زدگی سوراخ
outcrops U بیرون زدگی روامدگی
outcrop U بیرون زدگی روامدگی
precipitately U از روی شتاب زدگی
mustiness U پوسیدگی یا کپک زدگی
pecks U نوک زدگی سوراخ
alcoholic hallucinosis U توهم زدگی الکلی
forwardness U اشتیاق شتاب زدگی
age hardenable U ثبات در برابرزنگ زدگی
acute hallucinosis U توهم زدگی حاد
Rust <adj.> <noun> U رنگ زنگ زدگی
pecked U نوک زدگی سوراخ
pecking U نوک زدگی سوراخ
altar-niche U [تو رفتگی در محراب کلیسا که اغلب نیایشگاه کوچکی است.]
corrosion fatigue U استهلاک در اثر زنگ زدگی
foxiness U بدرنگی ترشیدگی کفک زدگی
rust protection U حفافت در برابر زنگ زدگی
resistance to corrosion U مقاوم در برابر زنگ زدگی
hastiness U دست پاچگی شتاب زدگی
frostbite U یخ زدگی بافت بدن در اثر سرما
corrosion resistant U مقاومت در برابر خوردگی وزنگ زدگی
manic depressive U دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
sunscreen U کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
sunscreens U کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
manic-depressives U دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
manic-depressive U دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
chilled to the bones <idiom> U نفوذ سوز سرما تا مغز استخوان [احساس یخ زدگی]
I had pins and needles in my legs. U ساق پاهایم [در اثر خواب رفتگی] مور مور می کردند.
to have pins and needles U مور مور کردن [در اثر خواب رفتگی]
ground section U بدنه و پیکر اصلی فرش [که از در هم رفتگی نخ های تار و پود بدست می آید و اسکلت فرش را بوجود می آورد.]
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
aluminum wool U رشتههای تکه تکه الومینوم که برای رفع زنگ زدگی وخوردگی و نیز جلادادن وصیقل دادن خراشهای جزئی روی ورقه ها یا لولههای الومینیومی بکار میرود
sensitive to corrosion U حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
starvation U قحطی قحطی زدگی
chips U پریدگی فلز زدگی فلز لب پریدگی
chip U پریدگی فلز زدگی فلز لب پریدگی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com