Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (42 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
conduct
U
رفتار کردن رهبری کردن
conducted
U
رفتار کردن رهبری کردن
conducting
U
رفتار کردن رهبری کردن
conducts
U
رفتار کردن رهبری کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
administering
U
رهبری کردن
administers
U
رهبری کردن
directs
U
رهبری کردن
lead
U
رهبری کردن
directed
U
رهبری کردن
conduce
U
رهبری کردن
leads
U
رهبری کردن
administered
U
رهبری کردن
shapherd
U
رهبری کردن
administer
U
رهبری کردن
direct
U
رهبری کردن
leadoff
U
عزیمت کردن رهبری کردن
piloted
U
رهبری کردن خلبانی کردن
pilots
U
رهبری کردن خلبانی کردن
head
U
رهبری کردن مقاومت کردن
pilot
U
رهبری کردن خلبانی کردن
leads
U
رهبری کردن راهنمایی
lead
U
رهبری کردن راهنمایی
coaches
U
رهبری عملیات ورزشی را کردن
coached
U
رهبری عملیات ورزشی را کردن
coach
U
رهبری عملیات ورزشی را کردن
conducts
U
انتقال دادن رهبری کردن
conducting
U
انتقال دادن رهبری کردن
head
U
ریاست داشتن بر رهبری کردن
conduct
U
انتقال دادن رهبری کردن
conducted
U
انتقال دادن رهبری کردن
spearheaded
U
هر چیز نوک تیز رهبری کردن
spearhead
U
هر چیز نوک تیز رهبری کردن
spearheading
U
هر چیز نوک تیز رهبری کردن
spearheads
U
هر چیز نوک تیز رهبری کردن
patronize
U
رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
princes
U
مثل شاهزاده رفتار کردن سروری کردن
prince
U
مثل شاهزاده رفتار کردن سروری کردن
patronises
U
رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronized
U
رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronizes
U
رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronised
U
رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
befriend
U
دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriends
U
دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriending
U
دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriended
U
دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
handles
U
رفتار کردن استعمال کردن
handle
U
رفتار کردن استعمال کردن
treat
U
رفتار کردن
treat
U
رفتار کردن با
treated
U
رفتار کردن
to demean oneself
U
رفتار کردن
demeans
U
رفتار کردن
demeaned
U
رفتار کردن
treats
U
رفتار کردن با
demean
U
رفتار کردن
treats
U
رفتار کردن
treated
U
رفتار کردن با
to deport oneself
U
رفتار کردن
despotize
U
مستبدانه رفتار کردن
jitter
U
با عصبانیت رفتار کردن
babies
U
مانندکودک رفتار کردن
baby
U
مانندکودک رفتار کردن
to get up to nonsense
U
ابلهانه رفتار کردن
shoot straight
<idiom>
U
منصفانه رفتار کردن
matronize
U
مانند رئیسه رفتار کردن
to wrong
U
غیر منصفانه رفتار کردن
to lump them all together
<idiom>
U
با همه یکسان رفتار کردن
to act
[be]
one's age
<idiom>
<verb>
U
طبق سن خود رفتار کردن
wrongs
U
غیر منصفانه رفتار کردن
wronging
U
غیر منصفانه رفتار کردن
to go with the tide
U
طبق مقتضیات رفتار کردن
wrong
U
غیر منصفانه رفتار کردن
schoolmasters
U
مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
stereotypy
U
یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
grandmother
U
مثل مادر بزرگ رفتار کردن
grandmothers
U
مثل مادر بزرگ رفتار کردن
make oneself at home
<idiom>
U
مثل خونه خود رفتار کردن
stereotyping
U
یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
princesse
U
مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
schoolmaster
U
مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
live up to one's principles
U
موافق مرام خود رفتار کردن
stereotypes
U
یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotype
U
یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
princess
U
مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
crosses
U
خلاف میل کسی رفتار کردن
to cultivate good manners
U
کوشش کردن با ادب رفتار بکنند
princesses
U
مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
crossest
U
خلاف میل کسی رفتار کردن
crosser
U
خلاف میل کسی رفتار کردن
cross
U
خلاف میل کسی رفتار کردن
to make
[commit]
a faux pas
U
اشتباه اجتماعی کردن
[در رابطه با رفتار بین مردم]
To treat them all alike. (indiscriminately).
U
همه رابا یک چوب راندن ( یکسان رفتار کردن )
to go easy on somebody
[something]
U
با کسی
[چیزی]
مهربان
[آهسته]
[ملایم]
رفتار کردن
emulate
U
کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulated
U
کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulating
U
کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulates
U
کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
Act your age
[and not your shoe size]
!
U
به سن خودت رفتار بکن !
[مثل بچه ها رفتار نکن !]
simulates
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulate
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
conducts
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducting
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
simulating
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
conducted
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
aims
U
رهبری
steered
U
رهبری
steers
U
رهبری
steer
U
رهبری
aim
U
رهبری
pacemaking
U
رهبری
headship
U
رهبری
headships
U
رهبری
aimed
U
رهبری
conduction
U
رهبری
direction
U
رهبری
leads
U
رهبری
leadoff
U
رهبری
leadership
U
رهبری
lead
U
رهبری
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
leads
U
: راهنمایی رهبری
price leadership
U
رهبری قیمت
guidance
U
راهنما رهبری
precentorship
U
رهبری سرایندگان
steering committee
U
کمیته رهبری
direction
U
هدایت رهبری
lead
U
: راهنمایی رهبری
democratic leadership
U
رهبری دموکراتیک
democratic leadership
U
رهبری مردمی
tactics
U
رهبری ماهرانه
apostolate
U
رسالت رهبری
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
point four
U
رهبری این گونه ممالک را به دست گیرد
quarterbacks
U
بازیگری که توپ را میگیرد وبازی را رهبری میکند
quarterback
U
بازیگری که توپ را میگیرد وبازی را رهبری میکند
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
preached
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
wooed
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilized
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
woos
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizing
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
woo
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
preaches
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preach
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
to wipe out
U
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
sterilised
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilises
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
to use effort
U
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
sterilising
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
support
U
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
infringe
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilize
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com