Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (600 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
handle
U
رفتار کردن استعمال کردن
handles
U
رفتار کردن استعمال کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
usage
U
استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
usages
U
استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
disuse
U
عدم استعمال ترک کردن ترک استعمال
prince
U
مثل شاهزاده رفتار کردن سروری کردن
patronised
U
رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronises
U
رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
princes
U
مثل شاهزاده رفتار کردن سروری کردن
patronize
U
رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronizes
U
رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronized
U
رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
uses
U
استفاده کردن استعمال کردن
use
U
استفاده کردن استعمال کردن
exercise
U
استعمال کردن
employing
U
استعمال کردن
employ
U
استعمال کردن
abused
U
بد استعمال کردن
employed
U
استعمال کردن
employs
U
استعمال کردن
apply
U
استعمال کردن
abusing
U
بد استعمال کردن
applying
U
استعمال کردن
abuses
U
بد استعمال کردن
applies
U
استعمال کردن
exercised
U
استعمال کردن
exercises
U
استعمال کردن
ill use
U
بد استعمال کردن
tutoyer
U
استعمال کردن
abuse
U
بد استعمال کردن
befriended
U
دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriending
U
دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriend
U
دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriends
U
دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
conducts
U
رفتار کردن رهبری کردن
conducting
U
رفتار کردن رهبری کردن
conducted
U
رفتار کردن رهبری کردن
conduct
U
رفتار کردن رهبری کردن
treat
U
رفتار کردن
treat
U
رفتار کردن با
treated
U
رفتار کردن
treated
U
رفتار کردن با
to demean oneself
U
رفتار کردن
treats
U
رفتار کردن با
treats
U
رفتار کردن
demean
U
رفتار کردن
demeaned
U
رفتار کردن
demeans
U
رفتار کردن
to deport oneself
U
رفتار کردن
babies
U
مانندکودک رفتار کردن
jitter
U
با عصبانیت رفتار کردن
to get up to nonsense
U
ابلهانه رفتار کردن
shoot straight
<idiom>
U
منصفانه رفتار کردن
despotize
U
مستبدانه رفتار کردن
baby
U
مانندکودک رفتار کردن
wrongs
U
غیر منصفانه رفتار کردن
matronize
U
مانند رئیسه رفتار کردن
to go with the tide
U
طبق مقتضیات رفتار کردن
wrong
U
غیر منصفانه رفتار کردن
wronging
U
غیر منصفانه رفتار کردن
to act
[be]
one's age
<idiom>
<verb>
U
طبق سن خود رفتار کردن
to wrong
U
غیر منصفانه رفتار کردن
to lump them all together
<idiom>
U
با همه یکسان رفتار کردن
to cultivate good manners
U
کوشش کردن با ادب رفتار بکنند
cross
U
خلاف میل کسی رفتار کردن
princess
U
مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
princesse
U
مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
crossest
U
خلاف میل کسی رفتار کردن
princesses
U
مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
schoolmasters
U
مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
crosser
U
خلاف میل کسی رفتار کردن
grandmother
U
مثل مادر بزرگ رفتار کردن
grandmothers
U
مثل مادر بزرگ رفتار کردن
schoolmaster
U
مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
live up to one's principles
U
موافق مرام خود رفتار کردن
crosses
U
خلاف میل کسی رفتار کردن
stereotype
U
یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotypes
U
یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotyping
U
یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
make oneself at home
<idiom>
U
مثل خونه خود رفتار کردن
stereotypy
U
یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
to go easy on somebody
[something]
U
با کسی
[چیزی]
مهربان
[آهسته]
[ملایم]
رفتار کردن
to make
[commit]
a faux pas
U
اشتباه اجتماعی کردن
[در رابطه با رفتار بین مردم]
To treat them all alike. (indiscriminately).
U
همه رابا یک چوب راندن ( یکسان رفتار کردن )
emulate
U
کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulated
U
کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulates
U
کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulating
U
کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
smokes
U
استعمال دود استعمال دخانیات
smoke
U
استعمال دود استعمال دخانیات
periphrastic conjugation
U
صرف افعال با استعمال غیرضروری فعلهای معین بجای ساده صرف کردن
Act your age
[and not your shoe size]
!
U
به سن خودت رفتار بکن !
[مثل بچه ها رفتار نکن !]
radiologists
U
متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
radiologist
U
متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
conduct
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
simulates
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
conducting
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
simulating
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulate
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
conducts
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
applications
U
استعمال
uses
U
استعمال
use
U
استعمال
application
U
استعمال
employment
U
استعمال
expenditure
U
استعمال
bilingualism
U
استعمال دوزبان
maltreatment
U
سوء استعمال
misapplication
U
استعمال بیجا
cranage
U
استعمال جرثقیل
disuse
U
عدم استعمال
misapplication
U
سوء استعمال
overuse
U
استعمال مفرط
use
U
استعمال مصرف
desuetude
U
عدم استعمال
uses
U
استعمال مصرف
law of use
U
قانون استعمال
abusive
U
سوء استعمال
nicotian
U
دود استعمال کن
misusage
U
سوء استعمال
ill usage
U
سوء استعمال
graphics
U
فن استعمال نمودار
abuse
U
سوء استعمال
usages
U
نحوه استعمال
usages
U
عرف استعمال
bilinguality
U
استعمال دوزبان
usage
U
نحوه استعمال
usage
U
عرف استعمال
using
U
استعمال مصرف
riflery
U
استعمال تفنگ
telescopy
U
فن استعمال دوربین
abused
U
سوء استعمال
abuses
U
سوء استعمال
overkill
U
استعمال بیش از حد
unworn
U
استعمال نشده
use value
U
ارزش استعمال
user cost
U
هزینه استعمال
value in use
U
ارزش استعمال
application
U
موارد استعمال
applications
U
موارد استعمال
smoking
U
استعمال دخانیات
abusing
U
سوء استعمال
vernacularism
U
استعمال زبان محلی
nicotian
U
استعمال کننده دخانیات
no smoking allowed
U
استعمال دخانیان ممنوع
mitring
U
استعمال تاج اسقفی
malapropism
U
سوء استعمال کلمات
The habit of smoking.
U
عادت به استعمال دخانیات
mitering
U
استعمال تاج اسقفی
catachresis
U
استعمال غلط کلمه
dosages
U
مقدار استعمال دارو
dosage
U
مقدار استعمال دارو
outward application
U
استعمال برونی یا خارجی
law of disuse
U
قانون عدم استعمال
users
U
استعمال کننده کاربر
user
U
استعمال کننده کاربر
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
neology
U
استعمال واژه یااصطلاح جدید
instrumentation
U
تنظیم اهنگ استعمال الت
symbolization
U
استعمال علائم ونشانهای رمزی
incompatible
U
غیر قابل استعمال با یکدیگر
holophrastic
U
استعمال کننده کلمه قصار
sesquipedalian
U
معتاد به استعمال لغات دراز
telescopist
U
متخصص استعمال دوربینهای نجومی
abjectival use of a noun
U
استعمال اسمی به طور صفت
periphrasis
U
استعمال واژه ها وعبارات زائد
oxymoron
U
استعمال کلمات مرکب ضدونقیض
purism
U
افراط در استعمال صحیح الفاظ
deverbative
U
بصورت مشتق استعمال شده
oxymoron
U
استعمال کلمات مرکب متضاد
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
teetotallers
U
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
wear and tear
U
از بین رفتن اموال در نتیجه استعمال
non abstainer
U
کسیکه از استعمال نوشابه پرهیز ننماید
teetotaller
U
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
teetotaler
U
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
teetotalism
U
پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
malapropism
U
استعمال غلط وعجیب وغریب لغات
utilization
U
به کار بردن استعمال در دسترس قراردادن
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com