Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 196 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
strike out
<idiom>
U
رفتاری ازبین اشتباهات خود پذیرفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
errors and omissions expected
U
باستثنای اشتباهات وچیزهایکه از قلم افتاده این عبارت روی صورت حسابهانوشته میشود و یعنی مسئولیت اشتباهات بعهده شرکت نمیباشد
t. errors
U
اشتباهات
bombing errors
U
اشتباهات حاصله از پرتاب بمب
bars
U
ازبین رفتن
to sweep away
U
ازبین بردن
wash out
U
ازبین بردن
extinct
U
ازبین رفته
depredate
U
ازبین بردن
bar
U
ازبین رفتن
defunct
U
ازبین رفته
flatfoot
U
ازبین رفتن انحناء کف پا
margins
U
تعداد اشتباهات که در متن یا محاسبه پذیرفته میشود
margin
U
تعداد اشتباهات که در متن یا محاسبه پذیرفته میشود
extirpate
U
ریشه کن کردن ازبین بردن
de militarization
U
ازبین بردن حالت نظامی
destroyed
U
ازبین رفت تخریب شده
acatamathesia
U
ازبین رفتن قدرت ادراکات
debugged
U
آزمایش برنامه یا مکان دهی یا تصحیح خطاها و اشتباهات
debug
U
آزمایش برنامه یا مکان دهی یا تصحیح خطاها و اشتباهات
debugs
U
آزمایش برنامه یا مکان دهی یا تصحیح خطاها و اشتباهات
wastes
U
بی نیرو و قوت کردن ازبین رفتن
waste
U
بی نیرو و قوت کردن ازبین رفتن
ill treatment
U
بد رفتاری
bad conduct
U
بد رفتاری
deviance
U
کج رفتاری
behavioral
U
رفتاری
deviancy
U
کج رفتاری
ill-treatment
U
بد رفتاری
misbehaciour
U
بد رفتاری
misuses
U
بد رفتاری
illtreatment
U
بد رفتاری
misuse
U
بد رفتاری
ill use
U
بد رفتاری
misused
U
بد رفتاری
misusing
U
بد رفتاری
property disposition
U
ازبین بردان اقلام فرسوده تخریب اموال
behavioral equation
U
معادله رفتاری
ill-treated
U
بد رفتاری کردن به
ill-treating
U
بد رفتاری کردن به
good conduct
U
خوش رفتاری
behavioral sciences
U
علوم رفتاری
ill-treats
U
بد رفتاری کردن به
propriety of behaviour
U
درست رفتاری
echopathy
U
پژواک رفتاری
to behave ill
U
بد رفتاری کردن
machismo
U
نرینه رفتاری
ill-treat
U
بد رفتاری کردن به
conduct disorder
U
اختلال رفتاری
Wise men learn by other mens mistakes;fools by the.
<proverb>
U
مردم عاقل از اشتباهات دیگران درس مى گیرند جاهلان از خطاهاى خود .
peace dividend
U
ازبین رفتن بودجه دفاعی دراواخر سال ۱۹۸۰
good conduct
U
خوش رفتاری کردن
illtreat
U
باکسی بد رفتاری کردن
It isn't anything like her.
U
او
[زن]
اصلا همچنین رفتاری ندارد.
Guilt for poorly behaved children usually lies with the parents.
U
بد رفتاری کودکان معمولا اشتباه از پدر و مادر است.
Hypergraphia
U
[حالتی رفتاری مشخص شده با اشتیاق شدید برای نوشتن]
bomb
U
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombed out
U
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombed
U
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombs
U
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
gross negligence
U
اشتباهات کلی ناشی از بی دقتیها بی دقتی کلی
reversed
U
عملیات ریاضی که به صورت منط قی نوشته شده اند, وبنابراین عملگرپس از اعداد فاهر میشودونیازبه کروشه را ازبین می برد
reverse
U
عملیات ریاضی که به صورت منط قی نوشته شده اند, وبنابراین عملگرپس از اعداد فاهر میشودونیازبه کروشه را ازبین می برد
reverses
U
عملیات ریاضی که به صورت منط قی نوشته شده اند, وبنابراین عملگرپس از اعداد فاهر میشودونیازبه کروشه را ازبین می برد
reversing
U
عملیات ریاضی که به صورت منط قی نوشته شده اند, وبنابراین عملگرپس از اعداد فاهر میشودونیازبه کروشه را ازبین می برد
squelch circuit
U
یک نوع مدار رادیویی است که وفیفه ان کم کردن صداهای اضافی متن پیامها و یا ازبین بردن خرخر صدای رادیواست
cruelty
U
عقلا" قابل پیش بینی باشد . این چنین رفتاری معمولا" باعث صدورحکم طلاق میشود
admit
U
پذیرفتن
admits
U
پذیرفتن
take by storm
<idiom>
U
پذیرفتن
admitting
U
پذیرفتن
accept
U
پذیرفتن
to take in
U
پذیرفتن
accepting
U
پذیرفتن
take in
U
پذیرفتن
accepts
U
پذیرفتن
allow
U
پذیرفتن
vouchsafing
U
پذیرفتن
embraced
U
پذیرفتن
vouchsafes
U
پذیرفتن
vouchsafed
U
پذیرفتن
vouchsafe
U
پذیرفتن
embracing
U
پذیرفتن
embrace
U
پذیرفتن
allowing
U
پذیرفتن
embraces
U
پذیرفتن
hears
U
پذیرفتن
hear
U
پذیرفتن
allows
U
پذیرفتن
to speak
[things indicating something]
U
بیان کردن
[رفتاری یا چیزهایی که منظوری را بیان کنند]
acculturate
U
فرهنگ پذیرفتن
filiate
U
بفرزندی پذیرفتن
acceptance of goods
U
پذیرفتن کالا
hearken
U
بگوش دل پذیرفتن
deign
U
لطفا پذیرفتن
receives
U
رسیدن پذیرفتن
stretch a point
<idiom>
U
اتفاقی پذیرفتن
to snatch at
U
باشتیاق پذیرفتن
to run away with
U
باشتاب پذیرفتن
receive
U
رسیدن پذیرفتن
snap up
U
بیدرنگ پذیرفتن
honor
U
پذیرفتن برات
co opt
U
بهمکاری پذیرفتن
deigned
U
لطفا پذیرفتن
risks
U
پذیرفتن خطر
adopt
U
به فرزندی پذیرفتن
adoption
U
به فرزندی پذیرفتن
deigns
U
لطفا پذیرفتن
deigning
U
لطفا پذیرفتن
co-opts
U
بهمکاری پذیرفتن
risk
U
پذیرفتن خطر
co-opting
U
بهمکاری پذیرفتن
adopts
U
به فرزندی پذیرفتن
co-opt
U
بهمکاری پذیرفتن
risked
U
پذیرفتن خطر
risking
U
پذیرفتن خطر
co-opted
U
بهمکاری پذیرفتن
adopting
U
به فرزندی پذیرفتن
to snap at an invitation
U
دعوتی را فورا پذیرفتن
matriculated
U
قبول کردن پذیرفتن
to take a bet
U
پذیرفتن گرویا شرط
matriculates
U
قبول کردن پذیرفتن
matriculating
U
قبول کردن پذیرفتن
westernized
U
تمدن غربی را پذیرفتن
matriculate
U
قبول کردن پذیرفتن
to toe the line
U
برنامه حزبی را پذیرفتن
adopts
U
درمیان خود پذیرفتن
westernize
U
تمدن غربی را پذیرفتن
adopting
U
درمیان خود پذیرفتن
to accept a job
U
کاری
[شغلی]
را پذیرفتن
pig in a poke
<idiom>
U
چشم بسته پذیرفتن
to grant an application
U
درخواست نامه ای را پذیرفتن
affiliate
U
به فرزندی پذیرفتن مربوط
westernising
U
تمدن غربی را پذیرفتن
listening
U
پذیرفتن استماع کردن
adopt
U
درمیان خود پذیرفتن
co-opting
U
بعنوان همقطار پذیرفتن
westernizing
U
تمدن غربی را پذیرفتن
allows
U
پذیرفتن اعطاء کردن
listen
U
پذیرفتن استماع کردن
listened
U
پذیرفتن استماع کردن
co optation
U
پذیرفتن بعنوان همکار
co option
U
پذیرفتن بعنوان همکار
listens
U
پذیرفتن استماع کردن
allow
U
پذیرفتن اعطاء کردن
co-opted
U
بعنوان همقطار پذیرفتن
westernizes
U
تمدن غربی را پذیرفتن
westernises
U
تمدن غربی را پذیرفتن
co opt
U
بعنوان همقطار پذیرفتن
co-opt
U
بعنوان همقطار پذیرفتن
westernised
U
تمدن غربی را پذیرفتن
co-opts
U
بعنوان همقطار پذیرفتن
affiliated
U
به فرزندی پذیرفتن مربوط
adhibit
U
ترتیب دادن پذیرفتن
affiliates
U
به فرزندی پذیرفتن مربوط
affiliating
U
به فرزندی پذیرفتن مربوط
allowing
U
پذیرفتن اعطاء کردن
to accept this token of my esteem
U
پذیرفتن این یادبود قدرشناسی من
eat humble pie
<idiom>
U
پذیرفتن اشتباه وعذرخواهی کردن
take
U
پذیرفتن موثر واقع شدن
to have
[or bear]
a maximum
[minimum]
load of something
U
حداکثر
[حداقل]
باری را پذیرفتن
takes
U
پذیرفتن موثر واقع شدن
judaize
U
اداب و رسوم یهودی را پذیرفتن
to take the fall for somebody
U
مسئولیت خطایی را بجای کسی پذیرفتن
to take the fall
[American English]
U
مسئولیت چیزی
[کاری یا خطایی]
را پذیرفتن
to snap up
U
بی درنگ پذیرفتن یا خریدن متعرض شدن
acquisitions
U
پذیرفتن یا نگهداشتن یا جمع آوری اطلاعات
Take somebody at his word.
U
حرف کسی را پذیرفتن ( قبول داشتن )
face up to
<idiom>
U
پذیرفتن چیزی پذیرفتنش آن ساده نیست
acquisition
U
پذیرفتن یا نگهداشتن یا جمع آوری اطلاعات
bosoms
U
بااغوش باز پذیرفتن دراغوش حمل کردن
bosom
U
بااغوش باز پذیرفتن دراغوش حمل کردن
to overtax oneself
U
بیش از ظرفیت خود مسئولیتی
[کاری]
پذیرفتن
accept as true
U
گاهی پس از accept بمعنی پذیرفتن لفظ of می اورند
to bite the bullet
<idiom>
U
پذیرفتن انجام کاری و یا چیزی سخت یا ناخوشایند
To accpt the consequences . to face the music .
U
پای لرزش نشستن ( عواقب کاری را پذیرفتن )
arrest of judgment
U
سرباز زدن قاضی از صدورحکم پس از اعلام نظر هیات منصفه به علت مطالبی که درمدارک ارائه شده به نظررسیده و انهارا غلط یا قابل نقض قلمداد کند . به عبارت دیگر خودداری قاضی ازصدور رای است تا رفع اشتباهات موجود
billets
U
محل و شغل سازمانی پذیرفتن یا نام نویسی در هتل
billeting
U
محل و شغل سازمانی پذیرفتن یا نام نویسی در هتل
billeted
U
محل و شغل سازمانی پذیرفتن یا نام نویسی در هتل
billet
U
محل و شغل سازمانی پذیرفتن یا نام نویسی در هتل
to carry a motion by acclamation
U
درخواستی
[رأیی]
را بوسیله بله گفتن اکثریت پذیرفتن
declares
U
پذیرفتن شکست قبل از پایان مسابقه کشتی گیر دفاعی
declare
U
پذیرفتن شکست قبل از پایان مسابقه کشتی گیر دفاعی
declaring
U
پذیرفتن شکست قبل از پایان مسابقه کشتی گیر دفاعی
vertical redundancy check
U
بررسی عمودی اشتباهات بررسی افزونگی عمودی
retorsion
U
عملی است که یک دولت در مقابل عمل دولت دیگری انجام میدهد وعمل اخیر کاملا" مشابه رفتاری است که از دولت اولی سر زده بوده است
prompts
U
کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
prompt
U
کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
prompted
U
کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
admitting
U
بستری کردن پذیرفتن تصدیق کردن
admits
U
بستری کردن پذیرفتن تصدیق کردن
consent
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com