English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
formulism U رعایت کامل فرمول یا قاعده فرمول دوستی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
formulism U قاعده فرمول)
quantize U با تئوری و فرمول صفات وکیفیت چیزی را تعیین کردن نیرو را با فرمول اندازه گیری کردن
formulization U فرمول بندی فرمول سازی
formula U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
equations U فرمول
isomerous U هم فرمول
isomer U هم فرمول
frame U فرمول
equation U فرمول
formulas U فرمول
formulae U فرمول
formula U فرمول
structural formula U فرمول ساختاری
structural formula U فرمول گسترده
string formula U فرمول رشتهای
molecular formula U فرمول مولکولی
taylor formula U فرمول تیلور
projection formula U فرمول تصویری
constitutional formula U فرمول ساختاری
empirical formula U فرمول ساده
empirical formula U فرمول خام
emprical formula U فرمول تجربی
mil formula U فرمول میلیم
formularization U فرمول سازی
electronic formula U فرمول الکترونی
dispersion formula U فرمول پاشندگی
perspective formula U فرمول تجسمی
wedge formula U فرمول گوهای
formularize U بصورت فرمول دراوردن
expressions U فرمول یا رابط ه ریاضی
expression U فرمول یا رابط ه ریاضی
formulates U فرمول بندی کردن
formulaic U مثل یا وابسته به فرمول
reformulation U فرمول بندی تازه
refomulate U از نو فرمول بندی کردن
formulated U فرمول بندی کردن
formulate U فرمول بندی کردن
formulating U فرمول بندی کردن
formulize U بصورت فرمول دراوردن
condensed structural formula U فرمول ساختاری فشرده
spearman brown prophecy formula U فرمول پیشگویی اسپیرمن-براون
DDT U حشرهکش نیرومندی به فرمول 3CHCCl
ciphers U فرمول تبدیل متن به حالت رمزی
cipher U فرمول تبدیل متن به حالت رمزی
cyphers U فرمول تبدیل متن به حالت رمزی
compacting U فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن
compacts U فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن
formulation U تهیه جمع اوری فرمول بندی کردن
scaling law U فرمول محاسله بازده بمب اتمی در هر فاصله
compact U فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن
compacted U فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن
function U فرمول ریاضی که یک نتیجه در آن بستگی به اعداد دیگری دارد
functioned U فرمول ریاضی که یک نتیجه در آن بستگی به اعداد دیگری دارد
functions U فرمول ریاضی که یک نتیجه در آن بستگی به اعداد دیگری دارد
hidden U فرمول ریاضی که خط وط پنهان را از تصویر دو بعدی شی D پاک میکند
Gothick U [استفاده مجدد از فرمول های گوتیک در قرن هجدهم] [معماری]
curve fitting U روش ریاضی برای پیدا کردن یک فرمول که نمایشگرمجموعهای از نقاط داده میباشد
income elasticity of demand U تغییر مقدار تقاضابرای یک کالا درنتیجه درامدمصرف- کننده . فرمول کشش درامدی تقاضا : q/I *dI / dq = E
riboflavin U ریبو فلاوین ویتامین B به فرمول 6O4N2H71C که در شیر و تخم مرغ و جگر و غیره یافت میشود
cross elasticity of demand U درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از :
pact U قاعده عمومی و مطلقی را برقرار وخود را ملزم به رعایت ان می کنند
pacts U قاعده عمومی و مطلقی را برقرار وخود را ملزم به رعایت ان می کنند
arc elasticity of demand U عبارت از کشش تقاضا بین دو نقطه روی منحنی تقاضا که بوسیله فرمول زیر محاسبه میشود :
zinc oxid U اکسید روی به فرمول ZnO اکسید دو زنگ
ceremonialism U اعتقاد به لزوم رعایت کامل تشریفات
ocrea U نیام کامل در قاعده دمبرگ
ochrea U نیام کامل در قاعده دمبرگ
corkscrew rule U قاعده پیچ بطری بازکن قاعده چوب پنبه کش
phraseologically U ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
full mobilization U تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
full scale U باندازه کامل بمقیاس کامل
full annealing U بازپخت کامل تاباندن کامل
completed case U جعبه کامل خشاب کامل
togetherness U دوستی
friendship U دوستی
fellowship U دوستی
uxoriousness U زن دوستی
fellowships U دوستی
friendships U دوستی
philogyny U زن دوستی
peace U دوستی
sodality U دوستی
brotherliness U دوستی
fraternization U دوستی کردن
fraternal love U دوستی برادری
philanthropy U بشر دوستی
altruism U نوع دوستی
humanitarianism U بشر دوستی
brotherly U ازروی دوستی
algophilia U درد دوستی
excessive love U دوستی زیاد
paternal love U دوستی پدرانه
under cover of frind ship U بعنوان دوستی
ritualism U تشریفات دوستی
ties of friendship U قیودیاعلاقه دوستی
ophilia U مار دوستی
taphophilia U گور دوستی
philoprogenitiveness U بچه دوستی
protestation of frienship U ادعای دوستی
the utmost love U منتهای دوستی
self love U خود دوستی
wanderlust U اوارگی دوستی
lastering friendship U دوستی پا بر جا یا ثابت
love feast U عید دوستی
professed love U دوستی زبانی
motherly love U دوستی مادرانه
negrophilism U دوستی بازنگیان
negrophilism U سیاه دوستی
imago U حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
thorough U بطور کامل کامل
cozy up to (someone) <idiom> U باکسی دوستی برقرارکردن
algolagnia U درد دوستی جنسی
Some friendship ! This is a fine way to treat a friend ! U معنی دوستی را هم فهمیدیم
endearing U از روی دوستی و محبت
fawned U افهار دوستی کردن
sportsmanship U ورزش دوستی مردانگی
The bonds of friendship (affection). U رشته دوستی والفت
kiss of death U دوستی خاله خرسه
ties of friendship U انچه دوستی اقتضامیکند
to make friends with anyone U با کسی اشنایی یا دوستی
humanitarianism U فلسفه همنوع دوستی
philosophically U ازراه حکمت دوستی
humanitarianism U مسلک بشر دوستی
bibliomania U جنون کتاب دوستی
electrophilic attack U حمله الکترون دوستی
gregariously U از روی جمعیت دوستی
patriotically U از روی میهن دوستی
electrophilic addition U افزایش الکترون دوستی
fawn U افهار دوستی کردن
fawns U افهار دوستی کردن
liquorish U حاکی ازنوشابه دوستی
breach of friendship U بهم زدن دوستی
formally U با رعایت
respects U رعایت
observance U رعایت
ovservation U رعایت
considerations U رعایت
consideration U رعایت
observingly U با رعایت
observancy U رعایت
respect U رعایت
humanism U نوع دوستی ادبیات وفرهنگ
theocentricity U توجه بخدا خدا دوستی
He did it out of friendship. U ازروی دوستی اینکار راکرد
i reckon U اطمینان به دوستی کسی داشتن
theocentrism U توجه بخدا خدا دوستی
they are sworn frends U با هم پیمان دوستی بسته اند
He came under the guise of friend ship . U درقالب دوستی ظاهر ( وارد ) شد
electrophilic aromatic substitution U استخلاف الکترون دوستی اروماتیکی
nucleophilic aromatic substitution U استخلاف هسته دوستی اروماتیکی
regard for others U رعایت دیگران
esteem U رعایت ارزش
ceremoniousness U رعایت تعارف
regardful U رعایت کننده
to go through U رعایت کردن
legality U رعایت قانون
non observance of ..... U عدم رعایت .....
non compliance U عدم رعایت
keep to U رعایت کردن
inobservance U عدم رعایت
observe U رعایت کردن
observed U رعایت کردن
observe silence U رعایت سکوت
to pass by any thing U رعایت نکردن
heeds U ملاحظه رعایت
heeding U ملاحظه رعایت
heeded U ملاحظه رعایت
nonconformity U عدم رعایت
observing U رعایت کردن
observes U رعایت کردن
heed U ملاحظه رعایت
disrespect U عدم رعایت
regarded U رعایت توجه
regard U رعایت توجه
regards U رعایت توجه
wanderlust U علاقه مند به سیاحت سفر دوستی
i reckon U روی دوستی کسی حساب کردن
they are sworn frends U بیکدیگر سوگند دوستی خورده اند
(not) have anything to do with someone <idiom> U نخواستن دوستی یا کار یا تجارت داشتن
to interrupt a friendship U رشته دوستی را با کسی پاره کردن
haunts U دوستی روحی که زیاد بمحلی امدوشدکند
haunt U دوستی روحی که زیاد بمحلی امدوشدکند
regard U رعایت راجع بودن به
observe silence U سکوت را رعایت کنید
breach of propriety U عدم رعایت اداب
economization U رعایت اصول اقتصادی
Please behave yourself . Please be courteous. U ادب را رعایت کنید
multitudinism U رعایت حال توده
circuit discipline U رعایت انضباط مدار
in deference to U بملاحظه برای رعایت
gradualism U رعایت اصول تدریج
economising U رعایت اقتصاد کردن
economises U رعایت اقتصاد کردن
economised U رعایت اقتصاد کردن
economized U رعایت اقتصاد کردن
respectfulness U رعایت احترام وادب
economizes U رعایت اقتصاد کردن
inobservance of a law U عدم رعایت قانون
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com