Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
To pick up (to lose) the thread of conversation.
U
رشته سخن را بدست گرفتن ( گم کردن )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
To go round hat in hand .
U
کاسه گدایی بدست گرفتن
bid
U
بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
bids
U
بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
fiberize
U
رشته رشته کردن
null
U
رشته یا حروفی که حرف null دارد برای بیان انتهای رشته
fill
U
حرفی که یک رشته اضافه میشود تا طول آن رشته مناسب شود
fills
U
حرفی که یک رشته اضافه میشود تا طول آن رشته مناسب شود
thready
U
رشته رشته باصدای باریک
drawings
U
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawing
U
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
string
U
رشته کردن
to shuffle from hand to hand
U
دست بدست کردن
to gain time
U
دست بدست کردن
gets
U
بدست اوردن فراهم کردن
wins
U
بدست اوردن تحصیل کردن
getting
U
بدست اوردن فراهم کردن
get
U
بدست اوردن فراهم کردن
win
U
بدست اوردن تحصیل کردن
bought
U
خریداری کردن بدست اوردن
reaps
U
جمع اوری کردن بدست اوردن
reap
U
جمع اوری کردن بدست اوردن
reoccupy
U
دنبال کردن دوباره بدست اوردن
reaping
U
جمع اوری کردن بدست اوردن
reaped
U
جمع اوری کردن بدست اوردن
nine's complement
U
که با کم کردن هر رقم عدد از 9 بدست می آید
to interrupt a friendship
U
رشته دوستی را با کسی پاره کردن
complement
U
که با کمک کردن همه اعداد از نه بدست می آید
complements
U
که با کمک کردن همه اعداد از نه بدست می آید
complemented
U
که با کمک کردن همه اعداد از نه بدست می آید
investigate
U
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigating
U
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
complementing
U
که با کمک کردن همه اعداد از نه بدست می آید
investigated
U
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigates
U
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
impropriate
U
حرام کردن بدست غیر روحانی دادن
minor
U
در رشته ثانوی یا فرعی تحصیل کردن کماد
threads
U
رشته رشته شدن
thread
U
رشته رشته شدن
fibrillation
U
رشته رشته سازی
complements
U
با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
grosser
U
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
complement
U
با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
grosses
U
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
complement
U
با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
grossest
U
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
complemented
U
با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
grossing
U
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
complemented
U
با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
grossed
U
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
complements
U
با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
gross
U
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
complementing
U
با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complementing
U
با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
ricer
U
رنده مخصوص رشته کردن سیب زمینی وخمیر
lion heart
U
مواد فلزی که درنتیجه قال کردن معدن بدست می ایدوتااندازهای ناپاک است
universal
U
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
padding
U
حرف یا رقم افزوده برای پر کردن رشته یا بسته تا به طور مورد نظر برسد.
string
U
رشته کردن نخ کردن
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
inflaming
U
اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflames
U
اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflame
U
اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
sierra
U
رشته کوه تیز ودندانه دار رشته جبال تیز ودندانه دار
seize
U
ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seizes
U
ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seized
U
ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
to smell out
U
گرفتن وپیدا کردن
surrenders
U
پس گرفتن و تبدیل کردن
surrender
U
پس گرفتن و تبدیل کردن
circles
U
گرفتن احاطه کردن
holds
U
جا گرفتن تصرف کردن
circled
U
گرفتن احاطه کردن
to fill up
U
گرفتن تکمیل کردن
surrendered
U
پس گرفتن و تبدیل کردن
hunt down
U
دنبال کردن و گرفتن
obtains
U
گرفتن یا دریافت کردن
circle
U
گرفتن احاطه کردن
strike root
U
ریشه کردن گرفتن
embraces
U
در بر گرفتن بغل کردن
embracing
U
در بر گرفتن بغل کردن
circling
U
گرفتن احاطه کردن
educe
U
گرفتن استخراج کردن
embraced
U
در بر گرفتن بغل کردن
bevel
U
پخ کردن لبه گرفتن
obtained
U
فراهم کردن گرفتن
hold
U
جا گرفتن تصرف کردن
engages
U
گرفتن استخدام کردن
fog
U
تیره کردن مه گرفتن
engage
U
گرفتن استخدام کردن
obtain
U
فراهم کردن گرفتن
obtains
U
فراهم کردن گرفتن
obtained
U
گرفتن یا دریافت کردن
embrace
U
در بر گرفتن بغل کردن
abalienate
U
منتقل کردن پس گرفتن
fogs
U
تیره کردن مه گرفتن
obtain
U
گرفتن یا دریافت کردن
to take medical advice
U
دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
to split the difference
U
میانه را گرفتن مصالحه کردن
to set a
U
اندازه گرفتن باطل کردن
to run over
U
مرور کردن زیر گرفتن
occupying
U
مشغول کردن به کار گرفتن
ingurgitate
U
فرا گرفتن زیاد پر کردن
follow through
U
گرفتن زه پس از رها کردن تیر
occupy
U
مشغول کردن به کار گرفتن
finest
U
جریمه گرفتن از صاف کردن
hold
U
دریافت کردن گرفتن توقف
fined
U
جریمه گرفتن از صاف کردن
rises
U
ترقی کردن سرچشمه گرفتن
conclude
U
نتیجه گرفتن استنتاج کردن
frame
U
چارچوب گرفتن طرح کردن
fine
U
جریمه گرفتن از صاف کردن
passed
U
سبقت گرفتن از خطور کردن
pass
U
سبقت گرفتن از خطور کردن
embed
U
دور گرفتن جاسازی کردن
occupies
U
مشغول کردن به کار گرفتن
rise
U
ترقی کردن سرچشمه گرفتن
concludes
U
نتیجه گرفتن استنتاج کردن
resigns
U
کناره گرفتن تفویض کردن
passes
U
سبقت گرفتن از خطور کردن
to release for a ransom
U
با گرفتن فدیه ازاد کردن
resign
U
کناره گرفتن تفویض کردن
holds
U
دریافت کردن گرفتن توقف
overlie
U
قرار گرفتن خفه کردن
mourned
U
ماتم گرفتن گریه کردن
wailing
U
ناله کردن ماتم گرفتن
bathed
U
ابتنی کردن حمام گرفتن
wailed
U
ناله کردن ماتم گرفتن
wail
U
ناله کردن ماتم گرفتن
secures
U
تصرف کردن گرفتن هدف
employs
U
مشغول کردن بکار گرفتن
stack up
U
جمع کردن اندازه گرفتن
gathered
U
نتیجه گرفتن استباط کردن
gather
U
نتیجه گرفتن استباط کردن
hugging
U
بغل کردن محکم گرفتن
mourn
U
ماتم گرفتن گریه کردن
hug
U
بغل کردن محکم گرفتن
hugged
U
بغل کردن محکم گرفتن
secure
U
تصرف کردن گرفتن هدف
hugs
U
بغل کردن محکم گرفتن
mourns
U
ماتم گرفتن گریه کردن
wails
U
ناله کردن ماتم گرفتن
bath
U
ابتنی کردن حمام گرفتن
employ
U
مشغول کردن بکار گرفتن
employed
U
مشغول کردن بکار گرفتن
jest
U
ببازی گرفتن شوخی کردن
jests
U
ببازی گرفتن شوخی کردن
embeds
U
دور گرفتن جاسازی کردن
employing
U
مشغول کردن بکار گرفتن
run down
<idiom>
U
انتقاد کردن ،ایراد گرفتن
to go to school to
U
یاد گرفتن یا تقلید کردن از
borrowed
U
وام گرفتن اقتباس کردن
borrows
U
وام گرفتن اقتباس کردن
to get to
U
شروع کردن دست گرفتن
take on
U
گرفتن کارگر هیاهو کردن
borrow
U
وام گرفتن اقتباس کردن
fusses
U
ایراد گرفتن خرده گیری کردن
fussing
U
ایراد گرفتن خرده گیری کردن
To take an invevtory.
U
صورت برداری کردن ( موجودی گرفتن )
get
U
حاصل کردن گرفتن گیر اوردن
fuss
U
ایراد گرفتن خرده گیری کردن
fussed
U
ایراد گرفتن خرده گیری کردن
early weaning
U
از شیر گرفتن زودرس شیرسوز کردن
track down a person
U
رد پای کسی را گرفتن و او رادستگیر کردن
gets
U
حاصل کردن گرفتن گیر اوردن
overestimating
U
غلو کردن دست بالا گرفتن
overestimates
U
غلو کردن دست بالا گرفتن
overestimate
U
غلو کردن دست بالا گرفتن
to mediate a result
U
وسیله گرفتن نتیجهای فراهم کردن
takle
U
به قلاب اویزان کردن با چنگک گرفتن
overestimated
U
غلو کردن دست بالا گرفتن
getting
U
حاصل کردن گرفتن گیر اوردن
slurred
U
مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
titrate
U
عیارچیزی را معین کردن عیار گرفتن
slurring
U
مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
boot
U
خراب کردن توپ هنگام گرفتن ان
slurs
U
مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
slur
U
مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
question
U
موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
appose
U
موردانتقاد و ایراد قرار گرفتن رسیدگی کردن
throttles
U
جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
throttled
U
جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
throttling
U
جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
questions
U
موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
throttle
U
جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
questioned
U
موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
to bolt somebody out
U
[با قفل کردن]
جلوی راه کسی را گرفتن
environ
U
دورزدن دورکسی یا چیزی را گرفتن محاصره کردن
emplace
U
جا گذاشتن موضع گرفتن مستقر کردن یاشدن
grips
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
clam
U
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
gripped
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
grip
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
calebrate
U
جشن گرفتن عید گرفتن
gripping
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
clams
U
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
take in
<idiom>
U
زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
to seal up
U
درز گرفتن کاغذ گرفتن
slag
U
کفه گرفتن تفاله گرفتن
lionize
U
مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
to make a long arm
[برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com