English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (639 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
fiberize U رشته رشته کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
string U رشته کردن نخ کردن
string U رشته کردن
padding U حرف یا رقم افزوده برای پر کردن رشته یا بسته تا به طور مورد نظر برسد.
minor U در رشته ثانوی یا فرعی تحصیل کردن کماد
ricer U رنده مخصوص رشته کردن سیب زمینی وخمیر
to interrupt a friendship U رشته دوستی را با کسی پاره کردن
To pick up (to lose) the thread of conversation. U رشته سخن را بدست گرفتن ( گم کردن )
Other Matches
null U رشته یا حروفی که حرف null دارد برای بیان انتهای رشته
fills U حرفی که یک رشته اضافه میشود تا طول آن رشته مناسب شود
fill U حرفی که یک رشته اضافه میشود تا طول آن رشته مناسب شود
thready U رشته رشته باصدای باریک
threads U رشته رشته شدن
thread U رشته رشته شدن
fibrillation U رشته رشته سازی
universal U قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
sierra U رشته کوه تیز ودندانه دار رشته جبال تیز ودندانه دار
tatter U رشته رشته
string U رشته
arteries U رشته
artery U رشته
funicle U رشته
trains U رشته
train U رشته
suite U رشته
suites U رشته
filament U رشته
filaments U رشته
catena U رشته
coneatenation U رشته
yarns U رشته
lines U رشته
field U رشته
ghaut U رشته
trained U رشته
line U رشته
thread U رشته
yarn U رشته
reeve U رشته
unifilar U یک رشته
threads U رشته
fielded U رشته
fields U رشته
branches U رشته
chains U رشته
branch U رشته
strands U رشته
fiber U رشته
sequence U رشته
strand U رشته
ranged U رشته
seriated U رشته رشته
range U رشته
ranges U رشته
chain U رشته
filaria U رشته
fibres U رشته
fibre U رشته
series U رشته
sequences U رشته
line U رشته بند
disciplines U رشته علمی
search string U رشته جستجو
specialty U رشته اختصاصی
train of thought U رشته افکار
yarn U رشته طناب
barbicel U رشته باریک پر
optical fiber U رشته اپتیکی
yarns U رشته طناب
ranges U رشته کوه
sequence of events U رشته حوادث
the province of science U رشته علمی
disciplining U رشته علمی
vermicelli U رشته فرنگی
filament resistor U مقاومت رشته
major U رشته اصلی
stup string U رشته تنظیم
strobilation U تشکیل رشته
filiform U رشته مانند
quartermasters U سر رشته دار
quartermaster U سر رشته دار
finespun U نازک رشته
heater U رشته گرمساز
ghat U رشته سلسله
heaters U رشته گرمساز
majoring U رشته اصلی
craftsman trade U رشته فنی
finite series U رشته کراندار
filum U رشته لیفی
string variable U متغیر رشته
lines U رشته بند
majored U رشته اصلی
spaghetti U رشته فرنگی
system U رشته دستگاه
system U سلسله رشته
hot wire U رشته حرارتی
hot-wire U رشته حرارتی
hot-wired U رشته حرارتی
hot-wires U رشته حرارتی
hot-wiring U رشته حرارتی
macaroni U رشته فرنگی
nerves U رشته عصبی
systems U سلسله رشته
systems U رشته دستگاه
fibres U رشته علفی
character string U رشته دخشهای
null string U رشته تهی
fibre U رشته علفی
null string U رشته پوچ
character string U رشته کاراکتری
string U رشته خالی
noodle U رشته فرنگی
copper strand U رشته مسی
nerve U رشته عصبی
bit string U رشته بیتی
range رشته کوه
ranged U رشته کوه
empty string U رشته خالی
ranked U قطار رشته
the province of science U رشته علوم
incandescent filament U رشته ملتهب
symbolic string U رشته علائم
symbol stringe U رشته نمادی
computing U رشته کامپیوتر
branch U رشته [دانشی]
bit string U رشته ذرهای
bit stream U رشته ذره یی
discipline U رشته علمی
ranks U قطار رشته
division U رشته [دانشی]
area U رشته [دانشی]
field U رشته [دانشی]
rank U قطار رشته
tracts U رد بپا رشته
branch U رشته ساقه
alphabetic string U رشته الفبائی
branch U شعبه رشته
ridges U رشته تپه
string manipulation U دستکاری رشته
sequences U رشته ترتیب
pasta U رشته فرنگی
trained U رشته سلسله
hair worm U کرم رشته
speciality U رشته اختصاصی
branches U شعبه رشته
string length U طول رشته
branches U رشته ساقه
lighting filament U رشته ملتهب
train U رشته سلسله
ridge U رشته تپه
guinea worm U کرم رشته
specialities U رشته اختصاصی
sequence U رشته ترتیب
solid wire U سیم تک رشته
trains U رشته سلسله
trains U یک رشته موج
spinnerete U رشته ساز
commentary U رشته یادداشت
main sequence U رشته اصلی
commentaries U رشته یادداشت
string handling U بکارگیری رشته
spinneret U رشته ساز
trained U یک رشته موج
tract U رد بپا رشته
train U یک رشته موج
string U برچسب مشخصات یک رشته
ligation U رشته یاوسیله بستن
arcade U رشته طاق یاطاقها
fiberglass U شیشه رشته مانند
suite U رشته مسلسل اپارتمان
mycelium U رشته رشدکننده قارچ
to go in for U رشته یاپیشه خودقراردادن
spaghetti U خوراک رشته فرنگی
aline U دریک رشته قراردادن
laid up in bed U پیشه ویژه رشته
competent U شایسته دارای سر رشته
string U اتصال مجموعهای از رشته ها به هم
metal filament [رشته مارپیچ فلزی]
suites U رشته مسلسل اپارتمان
main sequence stars U ستارگان رشته اصلی
continuum U رشته مسلسل تسلسل
campaigns U یک رشته عملیات جنگی
ligature U شریان بندی رشته
ribbon vermicelli U رشته فرنگی باریک
string U تعداد حروف یک رشته
bonds of relationship U رشته قوم وخویشی
heater cathode U کاتد با رشته گرمساز
The bonds of friendship (affection). U رشته دوستی والفت
flight U یک رشته پلکان سلسله
campaigning U یک رشته عملیات جنگی
What is your branch of study? U رشته تحصیلیتان چیست ؟
campaign U یک رشته عملیات جنگی
fibril U رشته کوچک تارچه
heater voltage U ولتاژ رشته گرمساز
string processing languages U زبانهای پردازش رشته
tissue U رشته پارچهء بافته
tissues U رشته پارچهء بافته
terrachord U یک رشته چهار پردهای
heater current U جریان رشته گرمساز
campaigned U یک رشته عملیات جنگی
minor U رشته فرعی کهاد
areodesy U رشته مریخ شناسی
he is on the wrong scent U سر رشته کار را گم کرده است
flaxy filaments U رشته هایا الیاف کتان
collating sequence U توالی ترتیب رشته تلفیق
gastrologist U صاحب سر رشته درپختن وخوردن
funicle U ساقه تخمچه رشته تخم چه
He is majoring in mathematic at the university. U در دانشگاه رشته ریاضیات می هواند
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com