English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
train of thought U رشته افکار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
null U رشته یا حروفی که حرف null دارد برای بیان انتهای رشته
fills U حرفی که یک رشته اضافه میشود تا طول آن رشته مناسب شود
fill U حرفی که یک رشته اضافه میشود تا طول آن رشته مناسب شود
thready U رشته رشته باصدای باریک
fibrillation U رشته رشته سازی
thread U رشته رشته شدن
fiberize U رشته رشته کردن
threads U رشته رشته شدن
breast U افکار
breasts U افکار
thought U افکار خیال
daydream U افکار پوچ
daydreamed U افکار پوچ
daydreaming U افکار پوچ
thoughts U افکار خیال
daydreams U افکار پوچ
ideas if reference U افکار عطفی
musing U غرق در افکار
concept U زاییده افکار
conception U زاییده افکار
public opinion U افکار عمومی
brainchild U زاییده افکار
good deeds U افکار نیکو
internal conception U زاییده افکار
idea U زاییده افکار
mind reading U کشف افکار دیگران
mind readers U کاشف افکار دیگران
telepathy U ارتباط افکار با یکدیگر
mind reader U کاشف افکار دیگران
parochialism U محدودیت در افکار وعقایدمحلی
strong minded U دارای افکار مردانه
cardinal sin U عملمغایر با افکار عمومی
To have enlightened ideas. To be an intellectual. U افکار روشنی داشتن
In deference to public opinion. U به احترام افکار عمومی
wishful thinking U افکار واهی و پوچ
vox populi U اراء یا افکار مردم
bemuse U غرق افکار شاعرانه کردن
eggheads U روشنفکر دارای افکار بلند
to think aloud U افکار خود را [بلند] گفتن
ideologies U مبحث افکار وارزوهای باطنی
to think out loud U افکار خود را [بلند] گفتن
idealogy U مبحث افکار وارزوهای باطنی
self revelation U افشاء افکار واحساسات شخصی
egghead U روشنفکر دارای افکار بلند
To pick other peoples brains. U از افکار دیگران استفاده کردن
ideology U مبحث افکار وارزوهای باطنی
universal U قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
cause cTlFbre U موردیکهنظر افکار عمومیرا بهخود جلبکند
representationalist U معتقد بفلسفه ایده هاو افکار
I don't know what to make of him. U من افکار او [مرد] را درک نمی کنم.
A dialogue . U گفت وشنود ( بحث وتبادل افکار ونظریات )
intrusive thoughts U اندیشه هایی که بی اراده شخص بخاطرش می اید افکار فضول
ideologist U ایده ئولوگ کسی که در مورد افکار وعقاید مطالعه میکند
sierra U رشته کوه تیز ودندانه دار رشته جبال تیز ودندانه دار
self absorption U غرق در خویش غرق شدن در افکار
academic freedom آزادی طلاب و محققین در تدریس وتحقیق و نشر افکار خود بدون انکه موسسهای که دراستخدام انند بتواند به انان تعرضی بکند و یا ایشان را درفشار بگذارد
funicle U رشته
ghaut U رشته
threads U رشته
catena U رشته
range U رشته
ranged U رشته
coneatenation U رشته
ranges U رشته
filaria U رشته
fiber U رشته
thread U رشته
strands U رشته
seriated U رشته رشته
reeve U رشته
filament U رشته
chains U رشته
filaments U رشته
arteries U رشته
artery U رشته
chain U رشته
strand U رشته
line U رشته
fibre U رشته
fibres U رشته
field U رشته
string U رشته
branch U رشته
branches U رشته
lines U رشته
yarn U رشته
yarns U رشته
series U رشته
train U رشته
trained U رشته
tatter U رشته رشته
sequences U رشته
fielded U رشته
fields U رشته
trains U رشته
suite U رشته
suites U رشته
sequence U رشته
unifilar U یک رشته
bit string U رشته ذرهای
bit string U رشته بیتی
filiform U رشته مانند
ghat U رشته سلسله
finite series U رشته کراندار
bit stream U رشته ذره یی
finespun U نازک رشته
filum U رشته لیفی
branch U رشته [دانشی]
field U رشته [دانشی]
empty string U رشته خالی
craftsman trade U رشته فنی
character string U رشته دخشهای
area U رشته [دانشی]
division U رشته [دانشی]
copper strand U رشته مسی
filament resistor U مقاومت رشته
character string U رشته کاراکتری
guinea worm U کرم رشته
optical fiber U رشته اپتیکی
search string U رشته جستجو
sequence of events U رشته حوادث
solid wire U سیم تک رشته
spinneret U رشته ساز
spinnerete U رشته ساز
pasta U رشته فرنگی
the province of science U رشته علمی
string handling U بکارگیری رشته
string length U طول رشته
string manipulation U دستکاری رشته
string variable U متغیر رشته
the province of science U رشته علوم
strobilation U تشکیل رشته
symbolic string U رشته علائم
null string U رشته تهی
hair worm U کرم رشته
incandescent filament U رشته ملتهب
symbol stringe U رشته نمادی
lighting filament U رشته ملتهب
main sequence U رشته اصلی
noodle U رشته فرنگی
null string U رشته پوچ
stup string U رشته تنظیم
branch U شعبه رشته
disciplining U رشته علمی
disciplines U رشته علمی
discipline U رشته علمی
trained U یک رشته موج
trains U رشته سلسله
spaghetti U رشته فرنگی
fibre U رشته علفی
hot wire U رشته حرارتی
hot-wire U رشته حرارتی
hot-wired U رشته حرارتی
vermicelli U رشته فرنگی
hot-wires U رشته حرارتی
ranges U رشته کوه
ranged U رشته کوه
hot-wiring U رشته حرارتی
range رشته کوه
trained U رشته سلسله
ranked U قطار رشته
train U یک رشته موج
branch U رشته ساقه
branches U شعبه رشته
ridge U رشته تپه
ranks U قطار رشته
ridges U رشته تپه
computing U رشته کامپیوتر
fibres U رشته علفی
branches U رشته ساقه
rank U قطار رشته
specialities U رشته اختصاصی
heaters U رشته گرمساز
speciality U رشته اختصاصی
heater U رشته گرمساز
nerve U رشته عصبی
nerves U رشته عصبی
train U رشته سلسله
systems U رشته دستگاه
systems U سلسله رشته
system U رشته دستگاه
specialty U رشته اختصاصی
yarn U رشته طناب
lines U رشته بند
line U رشته بند
string U رشته کردن
alphabetic string U رشته الفبائی
sequences U رشته ترتیب
sequence U رشته ترتیب
tracts U رد بپا رشته
tract U رد بپا رشته
macaroni U رشته فرنگی
commentary U رشته یادداشت
commentaries U رشته یادداشت
system U سلسله رشته
major U رشته اصلی
majored U رشته اصلی
majoring U رشته اصلی
string U رشته خالی
trains U یک رشته موج
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com