Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
commissural fibres
U
رشتههای عصبی رابط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
commissure
U
بافت عصبی رابط
commissurotomy
U
برداشتن بافت عصبی رابط
neuritis
U
التهاب یا اماس وزخم عصبی که دردناک است وسبب ناراحتی عصبی وگاهی فلج میگردد
principal line
U
خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
neuralgia
U
درد عصبی مرض عصبی
nervation
U
ساختمان عصبی شبکه عصبی
throwing events
U
رشتههای پرتابی
branches of production
U
رشتههای تولید
pyramidal tracts
U
رشتههای هرمی
flocculate
U
بصورت رشتههای انبوه و کرکداردراوردن
interdisciplinary
U
مربوط به رشتههای مختلف علمی
rice
U
بصورت رشتههای برنج ماننددراوردن
fibrillation
U
انقباض بی نظم رشتههای عضلانی
twice laid
U
ساخته شده از انتهای رشتههای طناب
asbestos
U
سنگ معدنی دارای رشتههای بلند
abiston
U
سنگ معدنی دارای رشتههای بلند
grids
U
رشتههای درهم و برهم راه اهن و مانند ان
grid
U
رشتههای درهم و برهم راه اهن و مانند ان
fibre optics
U
وسیله تفکیک ستون نوربه رشتههای نازک
fascicle
U
دستهای از رشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
cable suspension bridge
U
پلی که از رشتههای سیمی بهم تابیده درست شده باشد
hemstitch
U
رشتههای نخ رابطورموازی قرار دادن ورشتههای عمودی را ازلای انهاگذراندن
marlinespike
U
وسیله نوک تیزی برای جداکردن رشتههای طناب قایق
cont line
U
فاصله میان رشتههای طناب یاچلیک هایی که تنگ هم چیده باشند
string
U
بخشی از حافظه که رشتههای حروف الفبا عددی در آن ذخیره شده اند
v , series
U
سری عوامل شیمیایی بی بو وبی رنگ عصبی سری عوامل شیمیایی عصبی
bytes
U
پتروکل ارتباطات که داده رابه صورت حروف و نه رشتههای بیتی ارسال میکند
byte
U
پتروکل ارتباطات که داده رابه صورت حروف و نه رشتههای بیتی ارسال میکند
universal
U
قطعهای که توسط CPU دستور می گیرد تا با رشتههای بیت سنکرون و آسنکرون یا خط وط ارسال لازم است
USART
U
قطعهای که توسط CPU هدایت میشود تا با رشتههای بیت سنکرون و آسنکرون یا خط وط داده موازی کار کند
local
U
MAR با سرعت بالا که به جای وسیله سخت افزاری برای ذخیره رشتههای بیتی و الگو به کار می رود
locals
U
MAR با سرعت بالا که به جای وسیله سخت افزاری برای ذخیره رشتههای بیتی و الگو به کار می رود
neurotic
U
عصبی
nervelessness
U
بی عصبی
keyed up
<idiom>
U
عصبی
on pins and needles
<idiom>
U
عصبی
neural
U
عصبی
engram
U
رد عصبی
overwrought
U
عصبی
neurogram
U
رد عصبی
abnerval
U
عصبی
nervous
U
عصبی
twitchy
U
عصبی
uptight
U
عصبی
connector
U
رابط
copulative
U
رابط
internuncial
U
رابط
go between
U
رابط
connective
U
رابط
adapter
U
رابط
fitting
U
رابط
liaisons
U
رابط
liaison
U
رابط
wiring connector
U
رابط
interface
U
رابط
interfaces
U
رابط
link
U
رابط
point of intersection
U
رابط
vocal cords
U
تارهای صوتی رشتههای صوتی یا اوایی
anorexia nervosa
U
بی اشتهایی عصبی
nerve block
U
وقفه عصبی
nerve cell
U
یاخته عصبی
nerve center
U
مرکز عصبی
nerve cell
U
سلول عصبی
nerve
U
رشته عصبی
nerve current
U
جریان عصبی
shocks
U
حمله عصبی
shocked
U
حمله عصبی
shock
U
حمله عصبی
Relax!
U
عصبی نشو!
willies
U
حمله عصبی
lose temper
<idiom>
U
عصبی شدن
neuralgia
U
درد عصبی
ganglion
U
غده عصبی
nerve fibre
U
تار عصبی
causalgia
U
سوزش عصبی
sweat bullets/blood
<idiom>
U
عصبی بودن
interneural
U
داخل عصبی
interneuron
U
داخل عصبی
nerve deafness
U
کری عصبی
nerve ending
U
پایانه عصبی
neural bond
U
پیوند عصبی
nervous systems
U
دستگاه عصبی
nervous system
U
دستگاه عصبی
neural circuit
U
مدار عصبی
neurocyte
U
یاخته عصبی
neural conduction
U
رسانش عصبی
neural discharge
U
تخلیه عصبی
neural lesion
U
ضایعه عصبی
psychochemical agent
U
گاز عصبی
neural network
U
شبکه عصبی
psychochemical agent
U
عامل عصبی
neurons
U
یاخته عصبی
neural reverbration
U
ارتعاش عصبی
neuron
U
یاخته عصبی
neural satiation
U
اشباع عصبی
plexus
U
شبکه عصبی
neuritis
U
التهاب عصبی
neural induction
U
القای عصبی
neural arc
U
قوس عصبی
nerves
U
رشته عصبی
nervelessly
U
از روی بی عصبی
nerve tissue
U
بافت عصبی
neuroplexus
U
شبکه عصبی
nerve plexus
U
شبکه عصبی
nerve path
U
گذرگاه عصبی
nerve impulse
U
تکانه عصبی
neurofibril
U
تار عصبی
feeder canal
U
نهر رابط
reducing adaptor
U
رابط کاهنده
fuse link
U
رابط فیوز
edge connector
U
رابط لبه
ediswan connector
U
رابط ادیسوان
enlarging adapter
U
رابط فزاینده
serial interface
U
رابط سری
patch cord
U
سیم رابط
push rod
U
میل رابط
lead in wire
U
سیم رابط
lamp connector
رابط لامپ
standard interface
U
رابط استاندارد
push rod
U
میله رابط
internuncio
U
رابط پیک
internuncial neuron
U
نورون رابط
liaison officer
U
افسر رابط
interneuron
U
نورون رابط
link belt
U
تسمه رابط
link chain
U
زنجیر رابط
logical connective
U
رابط منطقی
trunk line
U
رابط ترانک
interface card
U
کارت رابط
logical connector
U
رابط منطقی
inductor hose
U
لوله رابط
reducer
U
لوله رابط
high line
U
پل رابط اصلی
high fidelity receiver
U
گیرنده رابط
ground liaison
U
رابط زمینی
parallel interface
U
رابط موازی
cylinderical fit
U
رابط استوانهای
connecting cable
U
کابل رابط
connector plug
U
دوشاخه رابط
journal
U
شفت رابط
connections
U
میلههای رابط
connecting tube
U
لوله رابط
journals
U
شفت رابط
lead
U
رابط برق
box connector
U
رابط جعبه
leads
U
رابط برق
connector switch
U
کلید رابط
continuity equation
U
رابط پیوستگی
link
U
شاخه رابط
fuse wire
U
رابط فیوز
bay
U
پل رابط در پل شناور
bayed
U
پل رابط در پل شناور
baying
U
پل رابط در پل شناور
bays
U
پل رابط در پل شناور
centronics interface
U
رابط موازی
connecting rod
U
میله رابط
bent adaptor
U
رابط خمیده
neuromuscular coordination
U
هماهنگی عصبی- عضلانی
neuropath
U
دچار اختلالات عصبی
neuropsychiatric
U
درمان روانی عصبی
neuropsychiatric
U
مرض روانی و عصبی
neurotransmitter
U
انتقال دهنده عصبی
parabiosis
U
وقفه رسانش عصبی
neurogenic
U
دارای ریشه عصبی
neuroblast
U
یاخته رویانی عصبی
nerve agent
U
عامل شیمیایی عصبی
jittery
U
وحشت زده و عصبی
tense
U
عصبی وهیجان زده
tensed
U
عصبی وهیجان زده
cns
U
دستگاه عصبی مرکزی
tenser
U
عصبی وهیجان زده
tenses
U
عصبی وهیجان زده
tensest
U
عصبی وهیجان زده
tensing
U
عصبی وهیجان زده
hysteria
U
هیستری حمله عصبی
parasympathetic nervous system
U
دستگاه عصبی پاراسمپاتیک
sympathetic nervous system
U
دستگاه عصبی سمپاتیک
neuroptera
U
حشرات عصبی الجناح
on edge
<idiom>
U
خیلی عصبی وخشمگین
discharges
U
شلیک عصبی تخلیه
tract
U
دسته تار عصبی
discharge
U
شلیک عصبی تخلیه
unipolar
U
سلولهای عصبی یک قطبی
reciprocal innervation
U
تحریک عصبی تقابلی
bradyarthria
U
کندگویی عصبی- ماهیچه یی
visceral nervous system
U
دستگاه عصبی احشایی
autonomic nervous system
U
دستگاه عصبی نباتی
vegetative nervous system
U
دستگاه عصبی نباتی
tracts
U
دسته تار عصبی
preganglionic
U
قبل از عقده عصبی
neurotic
U
دچار اختلال عصبی
anorexic
U
مبتلا به بی اشتهایی عصبی
conceptual nervous system
U
دستگاه عصبی فرضی
triatic stay
U
بکسل رابط ناو
test lead
U
رابط برق ازمایش
liaises
U
رابط نظامی بودن
liaised
U
رابط نظامی بودن
expressions
U
فرمول یا رابط ه ریاضی
liaise
U
رابط نظامی بودن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com