Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 131 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
data freight receipt
U
رسید اماری حمل
data fright receipt
U
رسید اماری حمل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
freiht all kinds
U
رسید اماری حمل انواع هزینه حمل
Other Matches
to pay against receipt
U
در برابر رسید پرداختن درمقابل رسید دادن
statistic
U
اماری
statistical
U
اماری
statistical weight
U
وزن اماری
chart
U
ترسیم اماری
charted
U
ترسیم اماری
charting
U
ترسیم اماری
statistical universe
U
جامعه اماری
statistical thermodynamics
U
ترمودینامیک اماری
statistical tests
U
ازمونهای اماری
statistical significance
U
معناداری اماری
charts
U
ترسیم اماری
statistical methods
U
روشهای اماری
statistical control
U
کنترل اماری
statistical mechanics
U
مکانیک اماری
statistical analysis
U
تحلیل اماری
data
U
دادههای اماری
cartogram
U
نقشه اماری جغرافیایی
statistical artifact
U
پدیده تصنعی اماری
fermi statistics
U
قاعده اماری فرمی
statistical learning theory
U
نظریه اماری یادگیری
statistical software
U
نرم افزار اماری
maxwell boltzmann statistics
U
قاعده اماری ماکسول-بولتسمان
SAS
U
سیستم تجزیه وتحلیل اماری
dsm
U
راهنمای تشخیصی و اماری اختلالهای روانی
econometrics
U
استفاده از روشهای اماری در بررسی مسائل اقتصادی اقتصاد سنجی
spss
U
Social the for StatisticalPackage Sciences بسته اماری برای علوم اجتماعی
probit
U
واحد قیاس احتمالات اماری بر اساس حداقل انحراف ازمیزان متوسط
power function
U
این تابع در حقیقت چگونگی کارائی ازمون فرضهای اماری رابررسی مینماید
fosdic
U
دستگاه ورودی که توسط اداره امار بکاربرده میشود تا اطلاعات پرسشنامههای اماری تکمیل شده را به درون کامپیوتربخواند
receipts
U
رسید
receipt
U
رسید
due date
U
سر رسید
quittance
U
رسید
maturity
U
سر رسید
when it came to a push
U
رسید
receipt statement
U
رسید
It occurred to me.
U
به فکرم رسید.
It came home to me.
U
به فکرم رسید.
official receipt
U
رسید رسمی
quittance
U
رسید مفاصا
scrip
U
رسید موقتی
receipt
U
قبض رسید
chitty
U
یادداشت-رسید
warehouse receipt
U
رسید انبار
to fall due
U
سر رسید شدن
to a receipt
U
رسید گرفتن
the post has come
U
پست رسید
It's over.
U
به پایان رسید.
summer is in
U
تابستان رسید
binder
U
رسید بیعانه
binders
U
رسید بیعانه
What time do we arrive?
U
کی خواهیم رسید؟
world came that
U
خبر رسید که
hand receipt
U
رسید دستی
It came home to me.
U
به نظرم رسید.
dock warrant
U
رسید لنگرگاه
dock receipt
U
رسید لنگرگاه
It occurred to me.
U
به نظرم رسید.
It crossed my mind.
U
به نظرم رسید.
matured
U
سر رسید شده
debit note
U
رسید بدهکار
certificate of receipt
U
گواهی رسید
vouchers
U
قبض رسید
voucher
U
قبض رسید
it crossed my mind
U
بنظرم رسید
It crossed my mind.
U
به فکرم رسید.
receipts
U
قبض رسید
acknowledgements
U
اعلام وصول رسید
We just received word that . . .
U
هم اکنون اطلاع رسید که …
the hour has struck
U
موقع بحران رسید
appropriation receipt
U
رسیدسپرده رسید اعتبار
appropriation receipt
U
رسید سپرده قانونی
air mail receipt
U
رسید پست هوایی
receipts
U
رسید پیام دریافت شد
At this point of the conversation.
U
صحبت که به اینجا رسید
acknowledgments
U
اعلام وصول رسید
He was sick to death . He was fed up to the back teeth .
U
جانش به لب آمد ( رسید )
acknowledgement
U
اعلام وصول رسید
clean receipt
U
رسید بی قید و شرط
mate's receipt
U
رسید معاون ناخدا
he thought out a plan
U
فکری بنظرش رسید
railway receipt
U
رسید راه اهن
he was overtake by a storm
U
طوفانی باودر رسید
i am in receipt of your letter
U
نامه شما به من رسید
point of intersection
U
نقطه بهم رسید
it received royal assent
U
به توشیح ملوکانه رسید
it was signed by his majesty the shah
U
به توشیح همایونی رسید
i am through with my work
U
کارم به پایان رسید
mate's receipt
U
رسید کاپیتان کشتی
At that point
[stage]
, ...
U
وقتی که موقعش رسید...
receipts
U
دریافت رسید دادن
receipt
U
دریافت رسید دادن
receipt
U
رسید پیام دریافت شد
dock warrant
U
رسید انبار بارانداز
The train came in on time .
U
قطار به موقع رسید ( سروقت )
He arrived in the nick of time .
U
درست به موقع رسید ( سر بزنگاه )
forwarder's receipt
U
رسید متصدی حمل و نقل
now and then a guest w come
U
گاه گاهی میهمانی می رسید
offenders will be punished
U
متخلفین بکیفر خواهند رسید
found shipment
U
کالای بدون بارنامه یا رسید
It changed hands a few times before I got it.
U
چند دست گشت تا به من رسید
The train was 10 minutes late.
U
قطار 10 دقیقه دیر رسید
The negotiations were successful ( inconclusive ) .
U
مذاکرات به نتیجه رسید ( نرسید )
I heard a sound .
U
صدائی به گوشم خورد( رسید )
bill falls due on
U
تاریخ سر رسید اسناد مدت دار
A solution suddenly proffered itself.
U
ناگهان راه حلی به نظر رسید.
the bill is overdraw
U
سر رسید برات منقضی شده است
the bill will mature to morrow
U
سر رسید پرداخت ان قبض فردا است
The project was terminated as of July 1.
U
پروژه از اول ژولیه به پایان رسید.
The ceremony concluded with the recital of an apropos poem.
U
مراسم با تلاوت شعر شایسته به پایان رسید.
deferred liability
U
بدهیی که درسر رسید پرداخت نشده است
Luchily for me the train was late.
U
خوش شانسی آوردم قطار دیر رسید
processes
U
تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید
process
U
تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید
he muddled through
U
بدون هیچ زرنگی یا مهارت بمقصود خود رسید
date of grace
U
مدت مجاز برای پرداخت سفته و برات پس از سر رسید
to bite the bullet
<idiom>
U
باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت تا بتوان به مقصد اصلی رسید
clearing a bill
U
محاسبه سر رسید برات پرداخت مبلغ برات و تصفیه حساب مربوط به ان
It wI'll eventually pay off.
U
با لاخره نتیجه خواهد رسید (نتیجه می دهد )
privacy act of
قانونی که در کنگره آمریکا برای منظم کردن ذخیره داده در پایگاه های داده آژانس فدرالی به تصویب رسید
loops
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
statute of fraud
U
قوانین ضد کلاهبرداری قوانینی که در سال 7761میلادی در زمان چارلزیازدهم در انگلستان به تصویب رسید و هدف اصلی ان جلوگیری از گواهی دروغ و پیمان شکنی و استفاده نامشروع از عدم حضور ذهن گواهان در محکمه بود
he inherited a large fortune
U
دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
wilco
U
پیام را اجرامی کنم پیام رسید اجرا می کنم
dock receipt
U
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com