Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 248 (39 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
formalised
U
رسمی کردن
formalises
U
رسمی کردن
formalising
U
رسمی کردن
formalize
U
رسمی کردن
formalized
U
رسمی کردن
formalizes
U
رسمی کردن
formalizing
U
رسمی کردن
officialize
U
رسمی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
legalised
U
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalises
U
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalising
U
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalize
U
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalized
U
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalizes
U
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalizing
U
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
weigh in
U
وزن کردن رسمی شکار باتیروکمان
weigh-in
U
وزن کردن رسمی شکار باتیروکمان
weigh-ins
U
وزن کردن رسمی شکار باتیروکمان
requisition
U
درخواست رسمی کردن
requisitioned
U
درخواست رسمی کردن
requisitioning
U
درخواست رسمی کردن
requisitions
U
درخواست رسمی کردن
institutionalises
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
cohabit
U
با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
cohabited
U
با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
cohabiting
U
با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
cohabits
U
با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
gazette
U
درمجله رسمی چاپ کردن
historify
U
مورخ رسمی تاریخ نویس ل کردن
natarize
U
دفتر اسناد رسمی را اداره کردن
natarize
U
محضر داری کردن گواهی رسمی کردن
ritualize
U
رسمی و تشریفاتی کردن شعائر دینی رابجا اوردن قائل به تشریفات شدن
to go round
U
دیدنیهای غیر رسمی کردن
to marry at a registry office
U
در دفتر ثبت یا محضر رسمی ازدواج کردن
to register
[with a body]
U
اسم نویسی کردن
[خود را معرفی کردن]
[در اداره ای]
[اصطلاح رسمی]
to pick up a language.
<idiom>
U
زبانی را مثل آب خوردن یاد گرفتن.
[از روش های غیر رسمی مثل گوش کردن به حرف بومی های آن زبان]
to delegate one's powers to somebody
U
اقتدار و اختیار خود را به کسی محول کردن
[اصطلاح رسمی]
to do homage
U
اعلام رسمی بیعت کردن
to pay homage
U
اعلام رسمی بیعت کردن
to render homage
U
اعلام رسمی بیعت کردن
to bar somebody from something
[doing something]
U
ممنوع کردن
[کسی از چیزی]
[اصطلاح رسمی ]
to bar somebody from something
[doing something]
U
مسدود کردن
[کسی از چیزی]
[اصطلاح رسمی ]
to bar somebody from something
[doing something]
U
مانع کردن
[کسی از چیزی]
[اصطلاح رسمی ]
to second somebody
U
ماموریت کسی را به جای دیگری منتقل کردن
[اصطلاح رسمی]
Other Matches
returns
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
reviewing
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
reviews
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
officiary
U
مامور رسمی مقام رسمی
reviewed
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
officious
U
نیمه رسمی شبهه رسمی
review
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
solemn form
U
در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
exchange devaluation
U
تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
orthodox
U
رسمی
solemn
U
رسمی
official
U
رسمی
formal
U
رسمی
formmal
U
رسمی
institutional
U
رسمی
communique
U
ابلاغ رسمی
officials
U
مقامات رسمی
contracts under seal
U
عقد رسمی
mare's tail
U
هپوریس رسمی
officiously
U
بطورغیر رسمی
aregular cook
U
اشپز رسمی
nonformal
U
غیر رسمی
official gazette
U
روزنامه رسمی
official jurnal
U
روزنامه رسمی
official receiver
U
اعتصاب رسمی
official language
U
زبان رسمی
talking-to
U
سرزنش رسمی
official religion
U
دین رسمی
audiences
U
ملاقات رسمی
official prices
U
قیمتهای رسمی
official meeting
U
اجتماع رسمی
audience
U
ملاقات رسمی
noterial document
U
سند رسمی
official document
U
سند رسمی
official receipt
U
رسید رسمی
official authorities
U
مراجع رسمی
talking to
U
سرزنش رسمی
official channels
U
مجاری رسمی
official channels
U
طرق رسمی
bonspiel
U
مسابقه رسمی
official communications
U
ابلاغیه رسمی
official rate
U
نرخ رسمی
boarding call
U
بازدید رسمی
official deed
U
سند رسمی
official meeting
U
ملاقات رسمی
formal group
U
گروه رسمی
official
U
عالیرتبه رسمی
careers
U
دوره رسمی
protests
U
اعتراض رسمی
careering
U
دوره رسمی
careered
U
دوره رسمی
extra official
U
غیر رسمی
career
U
دوره رسمی
pronouncements
U
اعلامیه رسمی
pronouncement
U
اعلامیه رسمی
vestment
U
لباس رسمی
officious
U
غیر رسمی
missives
U
نامه رسمی
missive
U
نامه رسمی
officiating
U
مقام رسمی
protests
U
واخواست رسمی
formal education
U
اموزش رسمی
formal review
U
بررسی رسمی
protest
U
اعتراض رسمی
protested
U
واخواست رسمی
protested
U
اعتراض رسمی
insignia
U
مدال رسمی
insignia
U
نشان رسمی
hansard
U
مذاکرات رسمی
protest
U
واخواست رسمی
protesting
U
واخواست رسمی
formal accountability
U
ذیحسابی رسمی
placards
U
پروانه رسمی
placard
U
پروانه رسمی
protesting
U
اعتراض رسمی
officiates
U
مقام رسمی
officiated
U
مقام رسمی
officiate
U
مقام رسمی
insigne
U
نشان رسمی
insigne
U
مدال رسمی
intrant
U
ورود رسمی
reprimands
U
توبیخ رسمی
reprimanding
U
توبیخ رسمی
reprimanded
U
توبیخ رسمی
reprimand
U
توبیخ رسمی
card-carrying
U
عضو رسمی
functions
U
ایین رسمی
legalization
U
شناسایی رسمی
letter de chancellerie
U
نامه رسمی
driss uniform
U
لباس رسمی
dress uniform
U
انیفرم رسمی
dress suit
U
لباس رسمی شب
tux
U
لباس رسمی
functioned
U
ایین رسمی
function
U
ایین رسمی
unofficial
U
غیر رسمی
informal
U
غیر رسمی
tuxedos
U
لباس رسمی
tuxedo
U
لباس رسمی
asparagus
U
مارچوبهء رسمی
bank holidays
U
تعطیلات رسمی
formal review
U
سان رسمی
cognizance
U
اخطار رسمی
semiofficial
U
نیمه رسمی
semi official
U
نیمه رسمی
speedwell
U
سیزاب رسمی
standard time
U
زمان رسمی
returned
U
گزارش رسمی
returns
U
گزارش رسمی
semiformal
U
نیمه رسمی
state religion
U
مذهب رسمی
position
U
شغل رسمی
official
U
موثق و رسمی
stand on ceremony
<idiom>
U
رسمی بودن
note
U
نامه رسمی
return
U
گزارش رسمی
semi officially
U
بطورنیم رسمی
throwaway
U
غیر رسمی
positioned
U
شغل رسمی
Full dress. Formal dress.
U
لباس رسمی
prothonotary
U
سردفتراسناد رسمی
prontonotary
U
سردفتراسناد رسمی
returning
U
گزارش رسمی
notes
U
نامه رسمی
statute mile
U
مایل رسمی
noting
U
نامه رسمی
solemn form
U
طریقه رسمی
free and easy
<idiom>
U
غیر رسمی
public submission
U
مناقصه رسمی
smallage
U
کرفس رسمی
visitors
U
مهمان رسمی نظامی
bulletin
U
ابلاغیه رسمی بیانیه
bulletin
U
اگهی نامه رسمی
visitor
U
مهمان رسمی نظامی
bulletins
U
اگهی نامه رسمی
registry
U
دفترخانه رسمی ثبت
registries
U
دفترخانه رسمی ثبت
common law marriage
U
ازدواج غیر رسمی
gazette
U
مجله رسمی روزنامه
plainest
U
غیر رسمی جلگه
plain
U
غیر رسمی جلگه
plainer
U
غیر رسمی جلگه
communique
U
اطلاعیه رسمی یااداری
official calibration
U
واسنجی رسمی
[مهندسی]
dress shirt
U
پیراهن لباس رسمی
dress shirts
U
پیراهن لباس رسمی
reprimand
U
سرزنش وتوبیخ رسمی
dress uniform
U
لباس رسمی نظامی
formalist
U
شخص زیاد رسمی
reprimanded
U
سرزنش وتوبیخ رسمی
notary
U
سر دفتر اسناد رسمی
informal sector
U
بخش غیر رسمی
nonformal sector
U
بخش غیر رسمی
red carpet
U
تشریفات و احترامات رسمی
regulation clothing
U
لباس رسمی نظامی
intrant
U
دخول رسمی وقانونی
reprimands
U
سرزنش وتوبیخ رسمی
notaries
U
سردفتر اسناد رسمی
studbook
U
شناسنامه رسمی اسب
reprimanding
U
سرزنش وتوبیخ رسمی
notaries
U
سر دفتر اسناد رسمی
full dress
U
بالباس تمام رسمی
disbands
U
انحلال رسمی یکانها
pronouncements
U
افهار عقیده رسمی
unofficial news
U
خبر غیر رسمی
notary
U
سردفتر اسناد رسمی
bulletins
U
ابلاغیه رسمی بیانیه
pronouncement
U
افهار عقیده رسمی
finery
[formal]
U
جامه رسمی جشن
landding
U
کرانه رسمی فرودگاه
legal holiday
U
تعطیلات رسمی وقانونی
disband
U
انحلال رسمی یکانها
irregular
U
نا منظم غیر رسمی
placards
U
اعلامیه رسمی اعلان
states
U
سیاسی رسمی وضع
officially represented
U
دارای نماینده رسمی
gravamen
U
شکایت رسمی شکوائیه
Thai
U
زبان رسمی تایلند
placard
U
اعلامیه رسمی اعلان
Thais
U
زبان رسمی تایلند
stating
U
سیاسی رسمی وضع
official visit
U
بازدید رسمی فرمانده
informality
U
غیر رسمی بودن
morning dress
U
جامهی رسمی صبحگاهی
notary public's office
U
دفتر اسناد رسمی
plains
U
غیر رسمی جلگه
official oath
U
سوگند قانونی یا رسمی
bank rate of discount
U
نرخ رسمی تنزیل
nonconformists
U
مخالف کلیسای رسمی
visit of courtesy
U
بازدید رسمی نظامی
state
U
سیاسی رسمی وضع
pro memoria
U
نامه غیر رسمی
state-
U
سیاسی رسمی وضع
nonconformist
U
مخالف کلیسای رسمی
introductions
U
معرفی رسمی اشناسازی
disbanding
U
انحلال رسمی یکانها
par
U
بهای رسمی سهم
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com