English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
inspectorate U رسد بانی بخشی که بدست رسدبانی سپرده شده باشد
inspectorates U رسد بانی بخشی که بدست رسدبانی سپرده شده باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
scissoring U 1-معرفی بخشی از تصویرو سپس بریدن آن به طوری که قابل چسباندن در تصویر دیگر باشد.2-معرفی بخشی از تصویروحذف هراخلاعی خارج از این ناحیه
fancy dog U سگی که بدست سگبازپرورده شده باشد
operation U بخشی از دستور زبان اسمبلی که حاوی نشانههای کد اجرا باشد
catchall U بخشی که شامل مواد مختلف وبدون دسته بندی باشد
softer U که هنوز بخشی از آن کار میکند حتی اگر مشکلی رخ داده باشد
soft U که هنوز بخشی از آن کار میکند حتی اگر مشکلی رخ داده باشد
softest U که هنوز بخشی از آن کار میکند حتی اگر مشکلی رخ داده باشد
inspectorship U سمت بازرس رسدبانی
wind aided U اگر سرعت باد در ساعت بیش از 74/4متر باشد رکورد بدست امده قابل قبول نیست
depositor U صاحب سپرده سپرده گذار
caches U بخشی از حافظه سریع که داده هایی را ذخیره میکند که کامپیوتر بتواند به سرعت به آن دستیابی داشته باشد
cache U بخشی از حافظه سریع که داده هایی را ذخیره میکند که کامپیوتر بتواند به سرعت به آن دستیابی داشته باشد
cache memory U بخشی از حافظه سریع که داده هایی را ذخیره میکند که کامپیوتر بتواند به سرعت به آن دستیابی داشته باشد
gini coefficient U شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
flavonal dyes U فلاون [مجموعه ای از رنگینه های زرد که از گیاهان مختلفی همچون زردچوبه، میمون و اسپرک بدست آمده و ریشه آنها از ترکیب کیتون می باشد.]
purchase price variance U سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
markers U دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
marker U دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
help U پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
helped U پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
helps U پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
drawing U روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawings U روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
author U بانی
erector U بانی
sponsor U بانی
instaurator U بانی
sponsors U بانی
sponsoring U بانی
pious founder U بانی خیر
sponsor U بانی چیزی ش دن
sponsoring U بانی چیزی ش دن
spark plugs U بانی شدن
octroi U دروازه بانی
benefactors U بانی خیر
benefactor U بانی خیر
spark plug U بانی شدن
tend goal U دروازه بانی
monitoring U دیده بانی
sponsors U بانی چیزی ش دن
keep goal U دروازه بانی
benefactress U بانی خیر
espies U دیده بانی کردن
espy U دیده بانی کردن
garret U برج دیده بانی
monitor U دیده بانی کردن
espying U دیده بانی کردن
espied U دیده بانی کردن
garrets U برج دیده بانی
prefect of police U رئیس شهر بانی
monitors U دیده بانی کردن
monitored U دیده بانی کردن
observational U وابسته به دیده بانی
standup goalie U دروازه بانی ایستاده
unobserved fire U تیر دیده بانی نشده
unobserved fire U طرح تیردیده بانی نشده
loopholes U سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
loophole U سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
depositary U سپرده
deposit U : سپرده
guaranteed U سپرده
deposit U سپرده
fiduciary U سپرده
guarantees U سپرده
guarantee U سپرده
deposits U سپرده
deposits U : سپرده
trust fund U سپرده
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
bank deposit U سپرده بانکی
depositery U نگهدارنده سپرده
idle deposit U سپرده بلااستفاده
guarantee fund U سپرده تضمینی
idle deposit U سپرده راکد
deposit account U حساب سپرده
guarantees U وثیقه سپرده
guarantee U وثیقه سپرده
deposit accounts U حساب سپرده
appropriation title U عنوان سپرده
fixed term deposit U سپرده ثابت
foreign deposit U سپرده خارجی
trust fund U سپرده امانی
guaranteed U وثیقه سپرده
trust fund U وجوه سپرده
certificate of deposit U گواهی سپرده
appropriation refund U بازپرداخت سپرده
recognizance U سپرده التزامی
money on deposit U پول سپرده
quasi deposit U شبه سپرده
legal deposit U سپرده قانونی
money on d. U پول سپرده
fiduciary U امانتی سپرده
demand deposit U سپرده دیداری
demand deposit U سپرده جاری
deposit ratio U نسبت سپرده
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
appropriation reimbur sement U تامین سپرده یاوثیقه
banking deposit account U حساب سپرده بانکی
certificate of deposits U گواهی نامه سپرده
depositery U محل نگهداری سپرده
depositary for a fund U سپرده برای یک صندوق
deposit slip U اعلامیه پرداخت سپرده
certificate of deposit U گواهی پول سپرده
open allotment U حساب سپرده باز
appropriation receipt U رسید سپرده قانونی
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
Money entrusted to my care . U پولی که با مانت نزد من سپرده شد
deposit multiplier U ضریب بهم فزاینده سپرده
loan on deposit U اعطای وام به وثیقه سپرده
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
army deposit fund U سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
demand deposit U سپرده بانکی که بدون چک میتوان برداشت کرد
pass book U برای صاحب سپرده نگاه میدارد دفترنسیه دکاندار
nursling or nurse U کودکی به دست دایه یا پرستار سپرده شده است
open back U [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
lapheld U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
laptop U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
wellŠsuppose it is so U خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
scouted U پیشاهنگی کردن دیده بانی کردن
scouts U پیشاهنگی کردن دیده بانی کردن
scout U پیشاهنگی کردن دیده بانی کردن
Zel-i Sultan vase U طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
karachoph design U لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
escrow U موافقت نامه بین دونفرکه بامانت نزدشخص ثالثی سپرده شودوتاحصول شرایط بخصوص بدون اعتبارباشد
My grandparents are six feet under. <idiom> U پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
upfront payment U پول بیعانه [پیش بها] [پیش پرداخت] [سپرده] [ودیعه]
charge U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
rool crush U اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
at the hand of U بدست
by U بدست
providers U بدست اورنده
hand in hand U دست بدست
obtained U بدست اوردن
manual U وابسته بدست
impetrate U بدست اوردن
attenuation U بدست آوردن
securer U بدست اورنده
pick up U بدست اوردن
provider U بدست اورنده
come by <idiom> U بدست آوردن
acquire بدست آوردن
catch U بدست اوردن
soothe U دل بدست اوردن
to go to the wright U بدست استادافتادن
soothes U دل بدست اوردن
procurer U بدست اورنده
acquires U بدست اوردن
soothed U دل بدست اوردن
procurement U بدست اوری
acquirable U بدست اوردنی
acquirer U بدست اورنده
offer U بدست اوردن
offered U بدست اوردن
getting U بدست اوردن
getting U بدست امده
obtainment U بدست اوری
obtain U بدست اوردن
to come to hand U بدست امدن
procure U بدست اوردن
acquiring U بدست اوردن
procured U بدست اوردن
get U بدست امده
get U بدست اوردن
procures U بدست اوردن
gets U بدست امده
gets U بدست اوردن
obtains U بدست اوردن
procuring U بدست اوردن
offers U بدست اوردن
get at able U بدست اوردنی
attainable U بدست اوردنی
gain U بدست آوردن
get table U بدست اوردنی
get round U بدست اوردن
obtainable U بدست اوردنی
gained U بدست آوردن
gains U بدست اوردن
gained U بدست اوردن
come by U بدست اوردن
catcher U بدست اورنده
earn U بدست اوردن
procurable U بدست اوردنی
gain U بدست اوردن
earns U بدست اوردن
earned U بدست اوردن
gains U بدست آوردن
cobb doglas production function U ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
fixed capital U سپرده ثابت اموال ثابت یکان
finagle U باحیله بدست اوردن
recoup U دوباره بدست اوردن
encyclic U بدست چندنفر رونده
strike a balance U موازنه بدست اوردن
acquirability U امکان بدست اوردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com