English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Can count on the fingers of one hand <idiom> U رخ دادن اتفاقی به تعداد انگشتان دست [اتفاق نادر و به دفعات محدود]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
press U فشار دادن با انگشتان
presses U فشار دادن با انگشتان
fumbled U از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumble U از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumbles U از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
accuracy U کل تعداد بیتهایی که برای نشان دادن یک عدد در کامپیوتر به کار می رود
crunching U متراکم کردن برنامه برای جای دادن تعداد زیاددستورالعملها در فضایی کوچک
combinatorics U محاسبه تعداد موارد یکسان تعداد راههای انجام یک کار ترکیب شناسی
pyon son keut U نوک انگشتان
with fingers interlocked U با انگشتان در هم افتاده
palicoot U نوک انگشتان پا
yohan nukite U ضربه با انگشتان
hirake U مفصلهای انگشتان
roundest U تعداد تیر تعداد شلیک دور
round U تعداد تیر تعداد شلیک دور
interdigitate U واقع در میان انگشتان
interdigital U واقع در میان انگشتان
finger dexterity test U ازمون چالاکی انگشتان
athlete's foot U نوعی مرض قارچی انگشتان
athlete's foot U ترک خوردن بین انگشتان پا
cat's cradle U ساختن طرحهای مختلف با نخ و انگشتان
toho U اعضای انگشتان نشانه و شست
touches U تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
touch U تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
odd U ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
odder U ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
oddest U ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
format U تعداد حروف که روی صفحه نمایش قابل نمایش اند. با دادن طول سط ر و ستون
formats U تعداد حروف که روی صفحه نمایش قابل نمایش اند. با دادن طول سط ر و ستون
trap U فاصله چرمی بین شست انگشتان دستکش
keilo U ضربهای در کاراته بانوک انگشتان جمع شده
lossless compression U روشهای فشرده سازی تصویر که تعداد بیتهای هر پیکس در تصویر را کاهش میدهد بدون از دست دادن اطلاع یا کیفیت
span U فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
spans U فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
spanned U فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
spanning U فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
home row U ردیفی از کلیدها روی صفحه کلید که انگشتان شخص درحالت عادی روی انها قرارمی گیرد
adventive U اتفاقی
haphazardly U اتفاقی
haphazard <adj.> U اتفاقی
fluky U اتفاقی
stochastical <adj.> U اتفاقی
contingent [accidental] <adj.> U اتفاقی
casual [not planned] <adj.> U اتفاقی
adventitious <adj.> U اتفاقی
chances U اتفاقی
casuale U اتفاقی
chancing U اتفاقی
chanceful U اتفاقی
accidentalism U اتفاقی
casualness U اتفاقی
contingencies U اتفاقی
casual U اتفاقی
extrinsic U اتفاقی
contingency U اتفاقی
episodical U اتفاقی
episodic U اتفاقی
pick up <idiom> U اتفاقی
accident U اتفاقی
coincidental <adj.> U اتفاقی
stochastic <adj.> U اتفاقی
accidents U اتفاقی
adventitiouse U اتفاقی
fortuitous <adj.> U اتفاقی
even tual U اتفاقی
flukey U اتفاقی
incidental <adj.> U اتفاقی
chance U اتفاقی
eventual U اتفاقی
accidental <adj.> U اتفاقی
chanciest U اتفاقی
chancier U اتفاقی
chanced U اتفاقی
chancy U اتفاقی
random <adj.> U اتفاقی
occasional U اتفاقی
randomly U اتفاقی
contingent liability U بدهی اتفاقی
fortuitcus fault U نقص اتفاقی
windfall profits U سود اتفاقی
windfall loss U زیان اتفاقی
windfall gains U منافع اتفاقی
casual labour U کارگر اتفاقی
adventitiously U بطور اتفاقی
accidentalness U حالت اتفاقی
circumstantial evidence U اماره اتفاقی
fortuitcus distortion U اعوجاج اتفاقی
incidental memory U حافظه اتفاقی
contingent profit U سود اتفاقی
incidentals time U زمان اتفاقی
accidental war U جنگ اتفاقی
incidental learning U یادگیری اتفاقی
incidental expenses U مخارج اتفاقی
incidental works U کارهای اتفاقی
incidental errors U خطاهای اتفاقی
come across <idiom> U اتفاقی دیدن
stochastic process U فرایند اتفاقی
chromatic U تصادفی اتفاقی
stretch a point <idiom> U اتفاقی پذیرفتن
stochatic procedures U رویههای اتفاقی
by happenstance <adv.> U بطور اتفاقی
by hazard <adv.> U بطور اتفاقی
coincidentally <adv.> U بطور اتفاقی
fortuitously <adv.> U بطور اتفاقی
random U اتفاقی الکی
crop up <idiom> U اتفاقی پدیدارشدن
by chance <adv.> U بطور اتفاقی
happenstance U وقایع اتفاقی
accidental reinforcement U تقویت اتفاقی
randomly U اتفاقی الکی
accidental error U خطای اتفاقی
by a coincidence <adv.> U بطور اتفاقی
fortuitousness U اتفاقی بودن
accidently <adv.> U بطور اتفاقی
by accident <adv.> U بطور اتفاقی
at random <adv.> U بطور اتفاقی
as it happens <adv.> U بطور اتفاقی
accidentally <adv.> U بطور اتفاقی
incidentally <adv.> U بطور اتفاقی
by accident or d. U بطور اتفاقی یا عمدی
hazardous U معاملات قماری اتفاقی
accidental fall U ضربه فنی اتفاقی
jitter U حرکت نامنظم اتفاقی
char U کار روزمزد و اتفاقی
chars U کار روزمزد و اتفاقی
chare U کار روزمزد و اتفاقی
accidental sepcies گونه های اتفاقی
charring U کار روزمزد و اتفاقی
to happen to somebody U برای کسی اتفاقی [بد] افتادن
accident damage to property U خسارت اتفاقی وارده بردارایی
randomize U بصورت اتفاقی یا تصادفی در اوردن
sideshows U موضوع فرعی انحراف اتفاقی
sideshow U موضوع فرعی انحراف اتفاقی
come hell or high water <idiom> U هیچ فرقی نمیکنه چه اتفاقی بیافته
It was a mere accident that we met. U ملاقات ما کاملا تصادفی ( اتفاقی ) بود
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed. U هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
fortuitism U اعتقادباینکه انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده
randomly U بی منظوری پیشامد اتفاقی همینطوری الله بختکی
reportable incident U اتفاقی که قانونا باید گذارش داده شود
His coming here was quite accidental. U آمدن اوبه اینجا کاملا" اتفاقی بود
drop a hint <idiom> U فاش کردن اتفاقی یک چیز خیلی جزئی
random U بی منظوری پیشامد اتفاقی همینطوری الله بختکی
wait up for <idiom> U به رختخواب نرفتن تا اینکه کسی برسد یا اتفاقی بیافتد
I'm dying to know what happened. U خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده.
chance medley U ادم کشی اتفاقی که باسوء قصدنبوده وغیرعمدی هم نبوده است
fortuist U کسیکه معتقداست که انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده است
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
dead U دوره زمانی بین دو رویداد که هیج اتفاقی نمیافتد برای اطمینان از اینکه باهم برخورد نخواهند داشت
paul U تعداد کم
numbers U تعداد
magnitude U تعداد
number U تعداد
number of rounds U تعداد گلوله ها
quantity U تعداد زیاد
number of cycle U تعداد دوره ها
small lot U نوبه کم تعداد
population [pop.] U تعداد مردم
count U تعداد ایمپولز
number of cycle U تعداد تناوبها
wheen U تعداد زیاد
volumes U تعداد میزان
number of threads U تعداد پیچش ها
counted U تعداد ایمپولز
quantities U تعداد زیاد
A smaller number . Fewer . U تعداد کمتر
volume U تعداد میزان
work force U تعداد کارگر
counting U تعداد ایمپولز
counts U تعداد ایمپولز
setting up U تعداد موضوعات مربوطه
sets U تعداد موضوعات مربوطه
nest U تعداد توابع در یک تابع
nests U تعداد توابع در یک تابع
kajillion [slang] U تعداد بسیار زیادی
birthrate U تعداد موالید زه وزاد
set U تعداد موضوعات مربوطه
tpi U تعداد شیار در هر اینچ
width U تعداد حروف در یک صفحه یا خط
poll U تعداد رای دهندگان
day of absence U تعداد روزهای نهستی
day of duty U تعداد روزهای خدمت
polled U تعداد رای دهندگان
polls U تعداد رای دهندگان
family size U تعداد افراد خانواده
day of supply U تعداد روزهای اماد
number [of something] U تعداد [عده] [چیزهایی]
string U تعداد حروف یک رشته
precision U تعداد ارقام یک عدد
cyclic rate U تعداد تیردر دقیقه
number of componentes U تعداد سازندههای مستقل
counting U تعداد امتیاز توپزن
paralleling U تعداد آدرسهای متصل به هم
counted U تعداد امتیاز توپزن
parallels U تعداد آدرسهای متصل به هم
count U تعداد امتیاز توپزن
atomicity U تعداد اتم در ملکول
parallelled U تعداد آدرسهای متصل به هم
Quite a few people ... U تعداد زیادی [از مردم]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com